☆★☆ مذهب سرا ☆★☆
نماز جهان سرمست از آن اقتدا بود وحیران از نماز کربلا بود خدایا آفرین قد قامت عشق نماز خامس آل عبا بود نمی دیدند سرهای جدا را نماز عشق روی نیزه ها را نمی دیدند پیشا پیش آن صف نماز سرخ آن خون خدا را ظهر عاشورا پر کرد مشام خسته صحرا را عطری که ربود هوش این دنیا را آن روز حسین با وضویی از خون می خواند نماز ظهر عاشورا را هفتاد دو سجده آن روز در آن نماز پر شوکت عشق هفتاد دو سجده داشت هر رکعت عشق آن ظهر نماز دیگری بر پا بود انگار که بود آخرین نوبت عشق رسول یک قافله با درد و غم و تب می رفت یک سر ، سر بی تن آیه بر لب می رفت با کوه غم و درد رسالت بر دوش با هیبت یک رسول زینب می رفت وایت است که رحمت کند خدای حسین هر آن کسی که کند گریه در عزای حسین روایت است که نفسهاش مثل تسبیح است دل گرفته و مهموم غصه های حسین روایت است که آیاتی از کتاب الله فقط برای حسین است و ماجرای حسین روایت است زیارت کند خدایش را کسی که رفت زیارت به کربلای حسین روایت است بگیری عنان اشک از چشم مگر زبیم خدا و مگر برای حسین روایت است که یاری کننده زهراست کسی که گریه نموده است در رثای حسین روایت است که این اشک را نگه دارد برای روز مبادایمان خدای حسین ببار چشم و خودت را نشان بده امشب چرا که هست رضای خدا رضای حسین بگیر مجلس روضه بریز آب روان که مرهم است به هر زخم سید عطشان سانی که دم از کمک می زنند به زخمی که داری نمک میزنند من ایمان ندارم به این عده ای که در خانه ها نی لبک می زنند در اینجا فقط مردشان یک زن است بقیه تماما کلک می زنند قدیمی ست این کینه هاشان هنوز به هر خانه حرف فدک می زنند ز پیغام خود نادمم بازگرد فلک را در اینجا فلک میزنند سه شعبه نه تنها به چشم عقاب که بر حنجر شاپرک می زنند عیار طلای تمام تو را در این جا به خنجر محک می زنند سفال لبت را در این سرزمین به تشنه لبی ات ترک می زنند میاور فرشته به همراه خود که آتش به بال ملک می زنند میا کوفه اینجا کسی مرد نیست که طفل تو را هم کتک می زنند یا رب چه نواست وز کجا می آید کاین نغمه به گوش آشنا می آید یا رب چه غبار دلنشینی است که باز بر لوح دل از خاطره ها می آید این کیست که از قصه پر غصه او غمهای دگر به انتها می آید این کیست که بر پرده دل چنگ زند کز شور غمش دل به نوا می آید این کیست که از شتاب چرخ عمرش گرد غم و طوفان عزا می آید این کیست که از شعار آزادی او بر گوش مجاهدان ندا می آید این کیست که که هر کس شنود نامش را با چشم تر و نوحه سرا می آید این کیست که هر جا گذرد همچو بهار بوی گل سرخ از فضا می آید این کیست که حج خویش ناکرده تمام لبیک به لب به نینوا می آید خون در دل عاشقان حق می جوشد یا لاله عذار حق نما می آید از شهر نبی مسافری سرگردان با قافله اش به کربلا می آید این عاشق سرگشته حسین است حسین کاینجا به مشیت خدا می آید این ذبح عظیم است که از بیت خدا با جمله عزیزان به منا می آید اکبر به شتاب از پی ثار ا... با قلب حسین پا به پا می آید قاسم که درین سفر بجای حسن است آید به نظر که مجتبی می آید عباس به پاس محمل خواهر خویش چون سایه زینب زقفا می آید گر جنگ و ستیز است خدایا در پیش پس دختر زهرا به کجا می آید کس نیست حسانا که بپرسد ز رباب با اصغر شش ماهه چرا می آید روز اول چه خوب یادم هست سهم من بی تو بیقراری بود عید من دیدن نگاه تو دوریات اوج سوگواری بود بی تو جنت برای من دوزخ روز روشن برای من شب بود تا همیشه کنار تو بودن همهی آرزوی زینب بود لحظه لحظه دلم گره میخورد به ضریح مجعّد مویت دل من را به باد می دادی می گشودی گره ز گیسویت ولی این روزها چه دلگیر است چقدر این زمانه بد تا کرد آنقدر بی کسی و غربت داشت تا که ما را به کربلا آورد کربلا کربلا پریشانی غربت از چشم هات می بارد ندبه ندبه فراق و دلتنگی از غروب نگات می بارد دست من خالی است اما باز دو فدایی برایت آوردم از منا تا منا دو حاجیِّ کربلایی برایت آوردم رد مکن هدیه های خواهر را گرچه ناقابلند، ناچیزند سپر کوچکی مقابل تو در هجوم کبود پائیزند با ولای تو پروریدمشان درس آموز مکتبت هستند عاشق جانفشانی اند آقا پیشکش های زینبت هستند هر دو با شور حیدری امروز از تو إذن قتال می خواهند خون جعفر میان رگ هاشان این دو عاشق، دو بال می خواهند گره از ابروان خورشید و گره از کار ماه وا می شد چشم های حسین راضی شد نذر زینب دگر ادا می شد بین خیمه نشسته بود اما در دلش اضطراب و ولوله بود پردهی خیمه را که بالا زد دو گل و یک سپاه حرمله بود دو فدایی، دو تا ذبیح الله که به سوی منای خون رفتند در طواف سنان و سر نیزه تا دل کربلای خون رفتند دید از بین خیمه، جان هایش دلشان را به آسمان دادند سر سپردند در هوای حسین چقَدَر عاشقانه جان دادند دلش از درد و غم لبالب بود شاهدش دیده های پر ابرش بر دلش داغ دو جگر گوشه عقل مبهوت مانده از صبرش دید پرپر شدند، اما باز جز تب بندگی عشق نداشت پای از خیمه ها برون ننهاد تاب شرمندگی عشق نداشت این همه جانفشانی و ایثار خط اول ز شرح مطلب بود کربلا ـ کوفه ، شام تا یثرب سِرّی از معجزات زینب بود قیامت بی حسین غوغا ندارد / شفاعت بی حسین معنا ندارد اینجا نسیم می وزد این بوی سیب چیست**این سرزمین تیره و سبک دل دریا محمود کریمی باز بی کس باز تنها باز اشکم باز آهم**باز چشمی مادرانه بخواب بر سر زانوی خسته ام ،سر بابا**منم همان که صدا میزدیش دختر با هر نگاه خود دل مادر ربوده است**عشق رقیه است و بهین گربهچشمدلببینیکربلا***صحـنهایبیندرودیـواربود برسرتیریکهبراصغرزدند***مطمئنمتکهایمسماربود امام امام زمان و محرم ای داغدار ماتم جانسوز یاران**ای ای آنکه ازاندوه سرسامان گاهی زداغ جدخودخون میفشانی**گاهی امشب ندانم از چه راهی در شاید کنار پیکر از سر جدائی**یا مست زیارت در بر راس حسینی**یا بی هر جا که باشی مادرت آنجا ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ دل ز چه میبری بیا این دل ما که آنچه بود به سینه ها حلقه اتصال دلبری تو از چه و اسارت دل به چه قلب تمام ماسوا اسیر خط و خال توست پرده گشا ز چهره ات که بی تو نور روشنی دیده عشق به رویت جمال توست آنچه به بام خانه ات گرفته آشیانه قلب میان سینه یا مرغ شکسته بال حسن جمیع دلبران سایه ای از سایه یوسف وادی جمال همیشه در خیال توست طره مشکین تو شد سایه هجران و فراغ گرفتگی هر چه دل برای رنگ شال توست چو حلقه ماتم عشق نشسته بهر انتظار میان تشت زر سری منتظر وصال توست ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ شادی هردو جهان بی تو مراجز غم در دم مرگ اگر پا بسرم بگذاری**عمر حرم قرب خدارا که دل عاشق بگذار آدمیان طعنه زنندم نیست بر خامشی آتش دوزخ سیلش**از تا خدایی خدا هست لوای تو به هم خدا داند و هم عالم و آدم دوزخ ارزانی آنانکه ندارند ملک هستی همه ماتمکدهی گوهر اشک عزای تو به هر کس گریه بر پیکر مجروح تو باید همه تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد سائل تو است کسی کز تو تو را سینه کردی هدف تیر که هیچ مظلوم همانند تو در قلزم خون گو ببرند سر دار زبان در نام گذاری حضرت رقیه (علیهاالسلام) رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.(1) گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین(علیهالسلام) کمتر به چشم میخورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیهالسلام) معروف به فاطمه صغری باشد، وجود دارد.(2) در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (علیهالسلام) دو اسم داشتهاند و امکان تشابه اسمی نیز در بین فرزندان آن حضرت وجود دارد. گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد؛ چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیهالسلام) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیهالسلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست میداشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان میداد، نامش را فاطمه میگذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (علیهالسلام) وی را علی مینامید».(3) گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در نام گذاری فرزندانشان چنین بوده است. پیشینه تاریخی نام رقیه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نیز یکی از دخترانش را به همین اسم نامید که این دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل (علیهالسلام) درآمد. این مطلب از نظر تاریخ نویسان معاصر پذیرفته نشده؛ زیرا ایشان هنگام تولد امام سجاد (علیهالسلام) از دنیا رفته و تاریخ درگذشت او را 23 سال پیش از واقعه کربلا، یعنی در سال 37 ه .ق دانستهاند. برخی از دلایلی که می توان بدان اشارتی داشت ؛ 2- کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها 4 - فقر منابع تاریخی 5 - همنامی فرزندان امام حسین(ع)امام حسین (علیهالسلام) به دلیل شدت علاقه به پدر بزرگوار و مادر گرامیشان، نام همه فرزندان خود را فاطمه و علی میگذاشتند. این امر خود منشأ بسیاری از سهوِ قلمها در نگاشتن شرح حال زندگانی فرزندانِ امام حسین (علیهالسلام) گردیده است. بررسی دیدگاههادرباب وجود حضرت رقیه(س) در کربلا در پاسخ باید متذکر شد که عدم ذکر نام «رقیه» در برخی منابع تاریخی نمی تواند دلیل بر خرافه بودن این شخصیت باشد؛ چرا که وجود نامهای اشتهاری(کنیه و لقب) در کنار نام اصلی افراد از رسومات رایج عرب است و همان گونه که عده ای معتقدند، حضرت رقیه(س) همان فاطمه صغری است که نامش در بسیاری از تواریخ ذکر شده است. 1 - حائری صاحب کتاب معالی السبطین تعبیر« تسمی رقیه» نشان دهنده این مطلب است که «رقیه» نام اصلی ایشان نبوده بلکه به این اسم معروف بوده است. 2 - ابن ابی مخنف 3 - شیخ بهایی ره 4 - سید بن طاووس ره امام (علیهالسلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].» بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین (علیهالسلام) جاری شده است. بعدها سید محمد علی شاه عبدالعظیمی (وفات: 1334 ه .ق) در کتاب شریف الایقاد، مطالبی را از آن کتاب بیان کرده است. البته دیدگاه اول که از علامه حایری (وفات 1384 ه .ق) نقل شد از کتاب معالی السبطین از کتاب منتخب طریحی بهره برده است. مؤید تاریخی بر وجود رقیه(س) (2) هم چنین در سخنی که امام برای آرام کردن خواهر، همسر و فرزندانش به آنان میفرماید، آمده است: «یا اُختَاه، یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه وَ اَنتِ یا فاطِمَه و اَنتِ یا رُباب! اُنظُرنَ اِذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقَقنَ عَلَیَّ جَیباً وَ لا تَخمُشنَ عَلَیَّ وَجهاً وَ لا تَقُلنَ عَلیَّ هِجراً»؛ خواهرم ،ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید.(13) (3) سیف بن عمیره از اصحاب امام صادق علیه السلام در شعری دوبار نام حضرت رقیه را آورده: این شخص و شعرش در کتب رجالی معتبر آمده اند که به چند نمونه اشاره می کنیم: نماز از دیدگاه امام خمینی 1- نماز سنت سیاسی اسلام: نماز از دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای « انسان همیشه به نماز محتاج است و در عرصه های خطر محتاج تر. » (8) نماز از دیدگاه آیت الله العظمی بهجت (ره) « اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت و در رأس آن ها نماز است که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض از لغو، محقق می شود، کار تمام است.» نماز از دیدگاه دانشمندان غربی در میان دانشمندان غربی، تعداد زیادی افراد معتقد به خدا و اهل ایمان یافت می شود که در مورد عبادت و تاثیر آن نظرهایی داده اند که بیشتر به جنبه های تاثیر روانی نماز توجه کرده اند که در ذیل مطالبی از آنان ذکر می شود: پی نوشت ها: 1. صحیفه نور؛ تهیه و جمع آوری مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج12، ص 234. منبع: بهشت وصال نهضت امام حسین(علیه السلام) یک انقلاب بود و نه انفجار انتخاب و آزادی ماهیّت عکس العملی منفی ِ نهضت ماهیّت عکس العملی مثبتِ نهضت پیامبر اسلام (ص) فرمود: کربلا پاکترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعهها است و الحق که کربلا از بساطهاى بهشت است. راسخون:پیامبر اسلام (ص) فرمود: کربلا پاکترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعهها است و الحق که کربلا از بساطهاى بهشت است. به گزارش خبرگزاری فارس، شخصیت، قیام و نهضت امام حسین (ع) همیشه در کلام معصومین (ع) وجود داشته است و عجب آنکه حتی معصومین پیش از امام حسین (ع) نیز اشاراتی به این واقعه و سرزمینی که در آن مصائب عاشورا رخ داد، داشتهاند. در این نوشتار 40 حدیث در باره امام حسین (ع) که در سایت آیتالله محمدتقی بهجت آمده، منتشر میشود. 1- حریم پاک 2- سرزمین نجات 3- مسلخ عشق 4- عطر عشق 5- ستاره سرخ محشر 6- کربلا وبیت المقدس 7- فرات و کربلا 8- کربلا کعبه انبیاء 9- کربلا، مطاف فرشتگان 10- راه بهشت 11- کربلا حرم امن 12- زیارت مداوم 13- بارگاه مبارک 14- شوق زیارت 15- حج مقبول و ممتاز 16- تولدى تازه 17- زیارت مظلوم 18- شهادت و زیارت 19- زیارت، بهترین کار 20- سفرههاى نور 21- شرط شرافت 22- زیارت، فریضه الهى 23- کربلا کعبه کمال 24- از زیارت تا شهادت 25- حدیث محبت 26- نشان شیعه بودن 27- سکوى معراج 28- مکتب معرفت 29- همچون زیارت خدا 30- زیارت عاشورا 31- بالاتر از روسپیدى 32- نشانههاى ایمان 33- رواق منظر یار 34- تربت و تربیت 35- بزرگترین دارو 36- تربت و هفت حجاب 37- سجده بر تربت عشق 38- تسبیح تربت 39- تربت شفا بخش 40- یکى از چهار نیاز ------------------------------------------------------------ من آن نورم که در شبهاى تاریک چراغ رهنماى کاروانم در این دریا منم آن ناخدایى که کشتى را به ساحل مىرسانم روایت شده که امام حسین (ع) فرمود: «خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدم در حالیکه ابى بن کعب هم آنجا بود. حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مرحبا به تو ، اى ابا عبدالله ، اى زینت آسمانها و زمین . ابى گفت : چگونه او زینت آسمانها و زمین است در صورتى که کسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى ، قسم به کسى که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است که او چراغ هدایت و کشتى نجات است » . 1 یکى از برکات فردى حضرت سیدالشهدا (ع) این است که او «چراغ هدایت» و «کشتى نجات» است . اگر چه همه پیامبران و امامان (ع) چراغها و انوار هدایت و کشتیهاى نجات و رهایى اند، چنانکه پیامبر اسلام (ص) فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیکم کمثل سفینة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلک» .2 همانا خانداون و اهل بیت من در میان شما مانند کتشى نوح است که هر کس داخل آن شود نجات پیدا کرده و هرکس که از آن تخلف کند هلاک خواهد شد. اما کشتى نجات حسین (ع) حرکتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر بوده و دایره بهرهورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین (ع) وسیعتر است . در آن زمانى که امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیکره نیمهجان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مى زد و گرداب حوادث و توطئهها و پلیدیها، خفتگان در بستر غفلت را بىرحمانه به قعر تاریکى و تباهى مى کشید ، این حسین بود که با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بیت خویش ، گرفتاران در این اوضاع خطرناک را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنهگر «بنى امیه» نجات بخشید و با کشتى رهایى خود ، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود. آرى ، حسین (ع) «مصباح الهدى » است تا در این ظلمتکده خاک، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینة النجاة» است تا در اقیانوس متلاطم فتنهها و ضلالتها، غرق شدگان را که کشتى شکسته بودند فریاد رس باشد. اى که مصباح هدایت هستى و فلک نجات از چه با این اشکها ایجاد طوفان مى کنى؟ زنده در قبر دل ما بدن کشته تو است جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست از جمله احادیث نبوى که در واقع بیانگر تأثیر پذیرى معنوى مردم از وجود مبارک سیدالشهداء (ع) مىباشد، حدیثى است که فرمود: «ان للحسین محبة مکنونة فى قلوب المؤمنین ». 3 در کانون دلهاى مؤمنین ، محبتى نهفته و ویژه نسبت به حسین وجود دارد. کیست که نام حسین (ع) را بشنود و فردى از افراد بشر یا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انکسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسین (ع) دلها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مىسازد، و شورش دل و آتش درون را به ریزش قطرات اشک از دیدگان ، آشکارا و عیان مىکند. در کجاى دنیا دیده مى شود که شیعه و دوستدار حسین در آنجا باشد و اقامه عزاى حسینى نکند . کیست که پس از دادن عزیزترین محبوب و مطلوب خود به اندک فاصله و مختصر وقت و گذشتن کمتر زمانى، آن مصیبت را فراموش نکند؛ جز مصیبت حسین (ع) که با این همه طول زمان و گذشتن قرنها، روز به روز این مصیبت تازهتر و شور و شرارهاش بیشتر و بلندتر مىگردد. آیا نه این، جذبه عشق و علاقه و تأثیر محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقهمندان نسبت به آن امام محبوب است؟ و اى بسا ، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسینى تسلیم شده و به تواضع و تکریم در مقابل نام مبارک حسین و جلال و مقام او قد خویش به تعظیم و تسلیم خم نموده و به دین و آیین حسینى گراییده و از اکسیر محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مىگردانند. براستى، سنت الهى چنین بوده که محبت امامى که مسیر تاریخ را عوض کرده و دین الهى را نجات مى بخشد به گونهاى خاص در دل و جان مسلمین و مؤمنین قرار گیرد، حتى کسانى که مقابل حسین (ع) قرار گرفتند به قول فرزدق : «دلهایشان با او بود، اگر چه بر اثر دنیا پرستى شمشیرهایشان بر روى او کشیده شد» . چه رسد به مؤمنینى که عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است . حتى محبت حسین (ع) در دل و جان رسول اکرم (ص) نیز ریشه دوانیده بود، به طورى که مى فرمود: «هر گاه که به فرزندم حسین مىنگرم ، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مىبندد» .4 و نیز مى فرمود: «بار خدایا ، من حسین را دوست دارم و آنان که دوستدار او هستند نیز دوست دارم ». 5 راه حسین (ع) راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه کند او را پیدا مىکند . لذا در برخى روایات وارد است که : «قبر او در دلهاى دوستداران اوست». سلام از دور و از نزدیک بهر او بود یکسان بلى قبر شریف او دل اهل یقین باشد آرى، دل مؤمن جایگاه تابش نور پر فروغ و احیاگر حسین است . و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد ، رنگ ابدیت به خود مىگیرد، زیرا پیوند این محبت در حریم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فیض ذات سرمدى، جاودانه است ، که گفتهاند: این محبت راز محبتها جداست حب محبوب خدا حب خداست. شاهى که نه سپهر از او برقرار شد ماهى که مهر و ماه از او کسب نور کرد یکى دیگر از برکات فردى سیدالشهدا (ع) که از ارزش معنوى بسیارى برخوردار است ، این است که نه امام معصوم (ع) بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مىباشند ، و نسل امامان به برکت وجود او ادامه یافت . چنانکه از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسین (ع) چهار ویژگى به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذریه او قرار داده است، دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده، سوم - کنار و زیر قبه او دعا مستجاب مىباشد، چهارم - ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمىشود». 6 از طرفى در روایات بر این امر تصریح شده که على بن الحسین (ع) بعد از پدر به امامت رسیده است . چنانکه عبدالله بن عتبه روایت کرده: خدمت امام حسین (ع) بودم که پسر کوچکترش «على» وارد شد. (یعنى حضرت سجاد (ع) که از على اکبر کوچکتر بوده است . و این واقعه قبل از تولد على اصغر مىباشد). تا آنجا که مىگوید: عرض کردم : اگر آن امرى که از آن به خدا پناه مىبرم اتفاق افتاد ، به چه کسى رجوع کنیم؟ (یعنى امام بعد از شما کیست؟) فرمود: به این پسرم : على ، او امام و پدر امامان است ...» 7. روایت در این زمینه زیادتر از آن است که در این مختصر بدانها پرداخته شود، ضمن اینکه ادامه امامت از ذریه امام حسین (ع) به خاطر مشهور بودن آن ، نیازى به استدلال روایى بیشتر از آنچه ذکر شده، ندارد. بارى ، استمرار خط مستقیم و هدایتگر امامت به برکت وجود مقدس سیدالشهدا (ع) است، و این از بزرگترین برکتهاى فردى و معنوى آن حضرت است . او شفیع است این جهان و آن جهان این جهان در دین و آنجا در جنان یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهداء (ع) که در نزد شیعیان اهمیت و جایگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است . شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضمیمه کردن چیزى به همانند اوست، و از اینجا روشن مى شود که باید نوعى شباهت و همانندى در میان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوتهایى نیز در میان آنها دیده شود . به همین دلیل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدین معنى است که : انسان گنهکار به خاطر پارهاى از جنبههاى مثبت (مانند ایمان یا انجام بعضى از اعمال شایسته) شباهتى با اولیاى الهى پیدا کند و آنها با عنایت و کمکهاى خود ، او را به سوى کمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضاى عفو کند. و به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قویتر و برتر، در کنار موجودى ضعیفتر، و یارى رساندن به او براى پیمودن مراتب کمال است . شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است . اما شفاعت مورد نظر در قرآن کریم و روایات اسلامى، متوجه شایستگىهاى افراد است نه روابط شخصى بین شفاعت کننده و شفاعت شونده. شفاعت اقسامى دارد که برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحیح حافظ و تأیید کننده قانون است . شفاعت غلط آن است که کسى بخواهد از راه پارتى بازى جلوى اجراى قانون را بگیرد. برحسب چنین تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانین اقدام مىکند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چیره مىگردد. اینگونه شفاعت، در دنیا ظلم است و در آخرت غیر ممکن . ایرادهایى که بر شفاعت مىشود بر همین قسم از شفاعت وارد است، و این همان است که قرآن کریم آن را نفى فرموده است . شفاعت صحیح، نوعى دیگر از شفاعت است که در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است . قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأکید کرده است که این نیز بر دو قسم است : 1- شفاعت «رهبرى» یا شفاعت «عمل». 2- شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل». نوع اول شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مىباشد، و نوع دوم شفاعتى است که تأثیر آن در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداکثر ممکن است سبب وصول به حسنات و ثوابها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود. با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذکر است که یکى از شفاعت کنندگان از اهل بیت ، حضرت سیدالشهدا (ع) است، ولى آن حضرت شفیع کسانى است که از مکتب او هدایت یافتهاند، نه شفیع کسانى که مکتبش را وسیله گمراهى ساختهاند. قرآن و مکتب حسینى ریسمانهایى هستند که قدرت دارند بشر را از چاه نگون بختى به اوج سعادت بالا برند: یکى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس » است؛ ولى اگر کسى از این دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است که او در سر سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنین مردمى به وسیله قرآن و مکتب حسینى به قعر دوزخ برده مىشوند. 8 شفاعت به معنى وسیع کلمه ، در هر سه عالم (دنیا ، برزخ و آخرت) صورت مىپذیرد ، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و براى نجات از عذاب دوزخ است ، از این رو سیدالشهداء هم در دنیا ، هم در برخ و هم در آخرت شفیع دوستداران و شیعیان حقیقىاش بوده و خواهد بود. چنانکه در روایتى از امیرالمؤمنین (ع) آمده است : «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نیز شفاعت است » .9 و در روایتى دیگر آمده است : «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند» 10. و معلوم است که امام حسین (ع) یکى از امامان معصوم بوده که در قیامت و محشر کبرى از شیعیان و دوستانش شفاعت مى کند . بطورى که یکى از روایان گوید: روایتى از قول ابى عبدالله الحسین (ع) به من رسیده بود که آقا فرموده است : «هر کس پس از مرگ من مرا زیارت کند، پس از مرگش من هم او را زیارت مى نمایم» . این روایت در ذهن من بود، تا اینکه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسین (ع) را دیدم ، گفتم : آقا این روایت درست است و از شماست ؟ «قال : نعم، و لو کان فى النار اخرجته منها» فرمود: آرى ، هر چند در آتش باشد او را بیرون مى آورم. عرض کردم: آیا از این به بعد این روایت را بدون واسطه از خود شما نقل نمایم؟ فرمود:آرى . 11 به محشر که کسى نیست غمخوار کس شفیع محبان ، حسین است و بس ترا ز باب حسینى برند جانب جنت ترا که عاشق اویى ، ترا که شیعه اویى* یکى دیگر از آثار و برکات فردى سید الشهدا (ع) که در سراى دیگر ظهور کرده و جلوهنمایى مىکند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنانکه حذیفة بن یمان گوید: رسول خدا (ص) را دیدم که دست حسین بن على (ع) را در دست خودگرفته بود و مىفرمود: «یا ایها الناس، هذا الحسین بن على فاعرفوه ، فو الذى بیده ، انه لفى الجنة ، و محبه فى الجنة ، و محبى محبیه فى الجنة»12. اى مردم ، این حسین بن على است ، او را بشناسید؛ سوگند به آن خدایى که جانم به دست اوست، براستى او در بهشت است، و دوستدار او نیز در بهشت است ، و دوستدار دوستدار او نیز در بهشت مىباشد. و از امام موسى بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: «رسول خدا (ص) دست حسن و حسین (ع) را گرفت و فرمود: «هر کس این دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قیامت در درجه من با من خواهد بود» 13. و نیز رسول خدا (ص) فرمود: «آگاه باشید، همانا حسین (ع) درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند خدا بوى بهشت را بر او حرام مىکند» 14. و معلوم است که این مقام عظیم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمىشود، بلکه مقصود، محبت خاصى است که مخصوص کسانى مىباشد که در درجات بالاى ایمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسین (ع) ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معیت بارسول خدا (ص) در بهشت برین ، محبتى فراتر از ظاهر مىطلبد. 1 فرائد السمطین , جوینى خراسانى , ج 2 ص 155 2 فرائد السمطین , جوینى خراسانى , ج 2 ص 246 3 حماسهء حسینى , استاد شهید مطهرى , ج 3 ص 247 4 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 309 5 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 43, ص 281 6 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 329 7 اثبات الهداة , شیخ حر عاملى , ج 5 ص 215 8 اقتباس از کتاب عدل الهى , استاد شهید مطهرى , ص 241تا 246 9 خصال , شیخ صدوق , ص 624 10 المحاسن , ابى جعفر برقى , ج 1 ص 293 11 نقل از کتاب <قیام حسینى > آیت الله شهید دستغیب , ص 105 (#) ـ بیتى از نگارنده . 12 بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 43, ص 262 13 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 32 14 سفینة البحار, محدث قمى , ج 1 ص 257
حسینی باش که در محشر نگویند / چرا پرونده ات امضاء ندارد
آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد . . .
.
ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد / بر دل فاطمه داغ عالم شد
ادامه مطلب...
گرم و غریب چیست؟
بی اختیار باز دلم شور می زند**روی لبت ترنم امن یجیب چیست؟
مادر مرا سپرده به تو جان مادرم**آوارگی و یا که اسیری نصیب چیست؟
شاید رباب بشنود آرام تر بگو**آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟
از دور تیغ خنجرشان برق می زند**معلوم شد که معنی شیب الخضیب چیست؟
توی گرمای نفس گیر زیر هرم گرم خورشید**بین کاروون تنها دل خواهری می لرزید
تویصحرایغریبیاز چشاشبارون میباره**هیمی خوادآرومبگیرهفکرفردانمیذاره
نمی دونه چرا اینجا تاحسینش و مبینه**یاد مادرش می افته غم روی دلش می شینه
بچههامیگنکهنخلهاونسیاهیهاکهپیداست**اگهکربلاهماینجاستهمشوننیزهاعداست
از چشای شور اینها بونه داره دل خونم**برا قامت اباالفضل من وان یکاد می خونم
این طرف لبای تشنه اون طرف آب فراته**برا چی بروی اصغر پشای حرمله ماته
اکبرو بازم صدا کن بیا لیلا رو دعا کن**گمونم وقته اذونه نیزه دارا رونگا کن
حسن لطفی
ماه پر غم،ماه ماتم----ماه خون رنگ محرم
ماهی که بارون گریه ،می باره از دیده نم نم-----ماه ماتم
ماه دلهای پریشون،ماه لیلا ماه مجنون****ماه آوارگی دل توی هر دشت و بیابون
ماه جام غم نوشیدن ماه کربلا رو دیدن****ماه شال مشکی بستن لباس سیاه پوشیدن
دل دختر،دل خواهر----توی این ماه می شه مضطر
مبینن با چشمای تر،هفتادو دو لاله پرپر----دل خواهر
ماه رنگای پریده،ماه اشکای چکیده****ماه جسمای دریده،ماه دستای بریده
مه خون حلق اصغر،ماه ارباً اربا اکبر،ماه قد کشیده قاسم،زیر سم اسب لشگر
ماه نیزه،ماه دشنه-----ماه یک امام تشنه
اونی که میون گودال،افتاده به زیر دشنه-----شاه تشنه
ماه یک امام بی سر،ماه خنده های خنجر****ماه گریه های یاس و ناله غریب مادر
ماه حزن سوگواری،ماه سربریده قاری****ماه سنگ زدن تو کوفه به سر نیزه سواری
هوا تاریک،دلا تنگه-----قتلگه میدون جنگه
هر کسی نداشته شمشیر،دنبال یه تیکه سنگه-----دلا تنگه
بوی محرم آمده اینجا حرم اینجا حرم زنید****روزی اشک گریه کنان را رقم زنید
این چشمها که به درب حسینیه مانده است****یک مرتبه به خانه خود قدم زنید
مرهم ترین دوای دل زخم خورده است****هر پلک کوچکی که شما روی هم زنید
یک شب بدون گریه بمیرم اگر مرا****از کاروان روضه نشینان قلم زنید
من نذر علقمه شده ام تا دل مرا****با شال روضههاگره ای بر علم زنید
عمری به انتظار شما می کشید نفس****یک سر به آرزوی دل مادرم زنید
«ابا عبدالله»
هر روز پای هر محنت گریه می کنم****بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم
با نوحه های هر شب تو گریه می کنم****با روضه های دل شکنت گریه می کنم
یعقوب های چشم من از دست رفته اند****از بس برای پیرهنت گریه می کنم
در بین قبرهم کفن کربلا به تن****از داغ جسم بی کفنت گریه می کنم
گاهی شبیه روز دهم سرخ می شوم****بر لحظه به نی شدنت گریه می کنم
ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب****بر زخم تاول بدنت گریه می کنم
منتظر مانده به راهم
باغبان باغم اما طوفان خورده خود**مانده ام حیران کنار دو گل پژمرده خود
غرق زخم دردم اما طاقت گفتن ندارم**آه دیگر سوی خیمه روی برگشتن ندارم
تکیهگاهینیستدیگرقامتافتاده ام را**میکشمبردوشخستهایندوخواهرزادهامرا
باز می خنندند آن سو بعد زخم کاری خود**بازمیگریمدراینسو برامانتداری خود
کاشیکزنبینخیمهچشمزینبرابگیرد**شرمازآندارمکهبیندترسازآن دارمبمیرد
سرو بودم سبز اما داغ اکبر بر کمر زد**داغقاسمسوختدلراداغایندوبرجگرزد
بابا
دلم گرفته از این کوچه های سرد و غریبه**چه دیر آمدی ای سر کجاست پیکر بابا
میان شام سیاهی که یک ستاره ندارد**دلم خوش است به نور حضور پرپر بابا
چرا نبود در آن روز فرصتی که خدایا**من سه ساله شوم پاسدار سنگر بابا
چه خوب میشد اگر میشداین پرنده کوچک**میان خون پریدن فدای باور بابا
صبور باش سرت سر بلند باد مبادا**نگاه دشمنی افتد به دیده تر بابا
بخوان برای من امشب در این سکوت خرابه**که خواب سرخ ببینم بریده حنجر بابا
بخواببرسرزانویخستهام،سربابا**منمهمانکهصدامیزدیشدختربابا(تکرار شده
است)
وچند لحظهیبعدآن صدای گریه نیامد**رسیده بود گل کوچکی به محضر بابا
دلبر من است
او مهر دفتر شهداییست سر جدا**از بهرپر زدن به سما شهپر من است
در این سپاه من همه سردار لشگرند**شاهد بگفته ام نظر داور من است
در این سپاه اصغر نازک گلوی من **سرباز صفر نیست که او افسر من است
همچون عموی خویش دلاور صفت بود**کوچکترین یلی است که در لشگر من است
ای حرمله بگو چه خیال است در سرت حتی در این قماط علی یاور من است
میبینم آنکه سیب گشته زیب نیزه ها **یا اینکه جلوهای ز گل احمر من است
این آخرین سریست که از تن شود جدا**این سیب سرخ نیست سر اصغر من است
ابر قحط و آب قحط آسمانت خشک شد**شوره زار چشمها بود و زبانت خشک شد
گرم رویای تماشای پدر بودی ولی**آخرین لبخند روی لبانت خشک شد
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پیر همه بود اگر چه کودک بود ** صبرش به غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب**ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت**رفتی ورفت خنده زلبهای مادرت
هر کس که دید تو را روی نیزه**آهی کشید و گفت بیچاره مادرت
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ز فرط ناله نایم زخمه مادر**دلم چشمم صدایم زخمه مادر
برای کندن قبرت در این خاک**تمام پنجه هایم زخم مادر
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
زمویه دست و پایم خونه لای لای**گلو از لای لایم خونه لای لای
ز بس که که لطمه بر خود مادرت زد**کنار گونه هایم زخمه لای لای
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نفس در سینه بر دل نیشتر بود**جگر از دل دل از پر ریشتر بود
عزیزم باکه گویم این مصیبت**که قد تیر از تو بیشتر بود
زمان و محرم
سوگوار نیزه های سربداران
نداری**برروی زانوی غمت سرمیگذاری
به دنبال اسیرانش روانی
عبوری**در کربلا یا کوفه یا کنج تنوری
زائر راس به روی نیزه هایی
قرار کودکان و زینبینی
نشسته**گوید غریب مادر،آن پهلو شکسته
مال توست
توست
کار
تیره شد
ای
توست
تو
نیست**جنت بی توعذابش ز جهنم کم نیست
جاوید به شیرینی آن یکدم نیست
توست**طرفه بیتی است که روح القدسش محرم نیست
گویند**هر که خود را سگ کوی تو نخواند آدم نیست
یم اشک غمت هر که به چشمش نم نیست
پاست**زانکه جز دست خدا حافظ این پرچم نیست
دانند**که به جز رأیت عشق تو در این عالم نیست
غمت**با غمت هیچ مرا زآتش دوزخ غم نیست
توست حسین**جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست
ندهند**اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
دم**که جراحات تنت را به از این مرهم نیست
محو**پایه ظلم که در دار جهان محکم نیست
خواهد و بس**آنکه شد طالب تو در طلب درهم نیست
میدانستی**زنده بی مرگ تو دین نبی اکرم نیست
**سر جدا با گلوی تشنه کنار یم نیست
کامش**غیر مدح تو ثنایی به لب (میثم) نیست
این نام ویژه تاریخ اسلام نیست، بلکه پیش از ظهور پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نیز این نام در جزیرة العرب رواج داشته است؛ به عنوان نمونه، نام یکی از دختران هاشم (نیای دوم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)) رقیه بود که عمه حضرت عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به شمار میآید.(4)
نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و حضرت خدیجه بود؛ پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نامهای خوب و زینت بخش اسلامی درآمد.
این روند ادامه یافت تا آن جا که برخی دختران امامان دیگر مانند امام حسن مجتبی (علیهالسلام)،8 امام حسین (علیهالسلام) و دو تن از دختران امام کاظم (علیهالسلام) نیز رقیه نامیده شدند. گفتنی است، برای جلوگیری از اشتباه، آن دو را رقیه و رقیه صغری مینامیدند.(5).
مادر حضرت رقیه(س)
بر اساس نوشتههای بعضی کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیشتر همسر امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیهالسلام) به عقد امام حسین (علیهالسلام) درآمده است.(6) مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار میآید.
بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.(7)
نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) را شاه زنان(شهربانو)؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی میکند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیهالسلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (علیهالسلام) نیز به شمار میآید.(8)
از این رو، امکان ندارد او مادر کودکی باشد که در فاصله سه یا چهار سال پیش از حادثه کربلا به دنیا آمده باشد.
این مسأله تنها در یک صورت قابل حل میباشد که بگوییم شاه زنان کسی غیر از شهربانو (مادر امام سجاد (علیهالسلام)) است.
سرمنشأ تشکیک در وجود حضرت رقیه(س)
نکته مهم درباب پذیرش یا عدم پذیرش پدیده های تاریخ اینکه نمی توان با قطع و یقین اظهار نمود که اکثر مخالفان وجود حضرت رقیه در کربلا از روی عناد یا مشکل عقیدتی به ابرازآن پرداخته اند.
1. کمبود امکانات نگارشی
در باب نگارش قرآن یکی ازپیچیدگیهای بحث بازگشت مسأله نگارش به نبود اسلوب مشخصی از قبیل نبود نقطه،علائم آوایی و حرکات و ... در نگارش بوده است که در بحث حاضر نیز خود را به خوبی نشان می دهد.
3- فشار حکومت بر سیره نویسان
فشار حکومت بر سیره نویسان و وارد کردن اغراض سیاسی خود در نوشته جات یکی از دلائل مهم حقیقت پوشی تاریخی است.
به دلیل تاخت و تازهای دوران مغولها و ...بسیاری از منابع اصیل تاریخی چه سنی و شعه یا به تاراج رفته ی و یا در جریان کتابخانه سوزیهای بزرگ محو و نابود شده اند.
تذکر: گاهی درمورد وجود حضرت رقیه (س) شبهات و تردیدهایی مطرح می شود که نام ایشان در اکثر کتب نیامده و یا نامهای مشترک و مشابهی در آنها به چشم می خورد که با توجه به آن نمی توان به طور حتم بر وجود دختری به این نام اطمینان داشت.
علاوه بر اینکه بر نام «رقیه» در کتاب شریف لهوف سید بن طاووس و نیز سایر کتب تصریح شده است.
مرحوم شیخ علی فلسفی در کتاب « حضرت رقیه (س)» می گوید در بیش از بیست کتاب، نام ایشان را رقیه دیده است.
در کتاب معالی السبطین حائری آمده است : « کانت للحسین(ع) بنت صغیره ....تسمی رقیه و کان لها ثلاث سنین»(9).
ابن ابی مخنف نیز در مقتل الحسین درباره وداع حسین بن علی(ع) می نویسد : « ثم نادی یا ام کلثوم و یا زینب و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا صفیه...»(10).
شیخ عباس قمی در نفس المهموم و منتهی الامال، ماجرای شهادت حضرت رقیه (علیهاالسلام) را از آن کتای کامل شیخ بهایی نقل میکند. هم چنین بسیاری از عالمان بزرگوار مطالب این کتاب را مورد تأیید، و به آن استناد کردهاند.
وی مینویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) اشعاری در بی وفایی دنیا میخواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست.
5 - طریحی در کتاب منتخب
وی سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. پس از او، فاضل دربندی (وفات: 1286 ه.ق) که آثاری هم چون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبی را از منتخب طریحی نقل کرده است.
در کتاب احقاق الحق نیز آمده است:« ثم نادی یا ام کلثوم یا سکینه یا رقیه یا عاتکه یا زینب یا اهل بیتی علیکن منی السلام...»(11)
سه شاهد قوی بر اثبات وجود ایشان در تاریخ ذکر شده است.
(1) ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) هنگام مواجهه با شمر، رخ میدهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی میماند؟ ای رقیه و ای امکلثوم! شما امانتهای خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است.(12)
وعبیدکم سیف فتی ابن عمیرة عبد لعبد عبید حیدر قنبر
و سکینة عنها السکینة فارقت لما ابتدیت بفرقة و تغیر
و رقیة رق الحسود لضعفها و غدا لیعذرها الذی لم یعذر
و لام کلثوم یجد جدیدها لثم عقیب دموعها لم یکرر
لم انسها و سکینة و رقیة یبکینه تبحسّر و تزخّر
یدعون امهم البتولة فاطما دعوی الحزین الوالة المتحیر
یا امنا هذا الحسین مجدلا ملقی عفیرا مثل بدر مزهر
فی تربها متعفرا و مضخما جثمانة بنجیع دم احمر
شیخ فخرالدین طریحی در المنتخب (متوفی: ???? ه. ق)
علامه حلی در خلاصة الاقوال
ابن داود در رجالش
شیخ طوسی در فهرست
شیخ طوسی در رجالش
نجاشی در رجالش
پانوشتها :
1) لسان العرب،ج5، ص293.
2) قصه کربلا،پاورقی ص5185، سرگذشت جان سوز حضرت رقیه (س)، ص 12.
3) بحار الانوار،ج44، ص210.
4) همان، ج15، ص39.
5) الارشاد، ج2، ص343.
6) کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص216 ؛ اعلام الوری بأعلام الهدی،ص251.
7) الارشاد،ج2، ص200، اعلام الوری، ص251.
8) معالی السبطین، ج2، ص214.
9) معالی السبطین : 2 / 161، 170.
10) مقتل الحسین : 84.
11) احقاق الحق: 11/633.
12) موسوعة کلمات الامام الحسین (علیهالسلام)،جمعی از نویسندگان،ص 511.
13) اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس،ص 141؛ اعلام الوری، ص 236.
نماز از نگاه متفکران
« اگر بروید سراغ نماز، احیا کنید این سنت سیاسی اسلام را... ترس از فانتوم ها نداشته باشید، ترس از آمریکا و شوروی نداشته باشید. » (1)
« در اسلام از نماز هیچ فریضه ای بالاتر نیست. » (2)
« نماز خوب فحشا و منکر را از یک امت بیرون می کند.» (3)
« ما با ذکر خدا و با اسم خدا پیش بردیم و نماز بالاترین ذکر خداست. » (4)
« نماز بخوانید. از همه فریادها بالاتر است. » (5)
« شیطان ها از نماز می ترسند، از مسجد می ترسند. » (6)
« براق سیر و رفرف عروج اهل معرفت، نماز است و هر کس از اهل سیر و سلوک الی الله را به نمازی مختص به خود او و حظ و نصیبی است از آن حسب مقام خود. » (7)
« هیچ وسیله ای محکم تر و دائمی تر از نماز برای ارتباط میان انسان با خدا نیست. مبتدی ترین انسان ها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز می کنند، برجسته ترین اولیای خدا نیز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز می جویند. » (9)
« نماز، این حقیقت مقدس و گوهر درخشان را که عطیه ی الهی به محمد صلی الله علیه و آله است، قدر بشناسید. » (10)
« نماز برترین چیزی است که می تواند همه افراد جامعه مسلمانان را به تهذیب اخلاقی و تعالی روحی و معنوی برساند. » (11)
« سه خصوصیت عمده در نماز هست که نقش برتر آن را در تهذیب اخلاقی و تهذیب نفس و پرورش روانی انسان ها پدید می آورد: فراخوانی به ترک گناه، - احیای روح پرستش، - اهدای آرامش به جان.» (12)
« نماز.... مظهر کامل پرستش و نیایش و رازگویی و نیازجویی و عشق و ایمان به محبوب فطری عالم وجود است.» (13)
« حقیقت آن است که نماز با نقش عظیم تربیتی، با تأثیر شگرف در ایجاد آرامش و سکینه قلبی مؤمنان و با دمیدن روح توکل و تقوا و اخلاص در نمازگزار و نیز با ایجاد فضای تقدس و معنویت در پیرامون نمازگزار که موجب دوری او و دیگران از گناه است و با درس های معرفتی گوناگون که در الفاظ و اذکار آن نهفته است، بسی بیش از صرفا یک وظیفه شخصی و در واقع نقش کلیدی در اداره فرد و جامعه است. » (14)
« به حق باید نماز را برترین اعمال دانست. نماز مایه های لازم ایثار و گذشت و توکل و تعبد را که پشتوانه حتمی واجبات پرخطر و دشواری همچون جهاد و نهی از منکر و زکات است، در روح آدمی پدید می آورد و او را شجاعانه به آن میدان ها گسیل می دارد. » (15)
« نماز، آدمی را از حصارهای ظلمانی می رهاند و شهوت و غضب او را به سوی حقیقت متعالی و خیر همگانی، هدایت می کند.» (16)
« در همه ادیان الهی، نمازگزاران، اصلی ترین ادب دینداری و آشکارترین و عمومی ترین نشانه ایمان است و نماز اسلام، کامل ترین نمازها است. » (17)
« نماز به منزله ی کعبه و تکبیره الاحرام، پشت سر انداختن همه چیز غیرخدا و داخل شدن درحرم الهی است و قیام به منزله ی صحبت دو دوست، و رکوع، خم شدن عبد در مقابل آقاست، و سجده، نهایت خضوع و خاک شدن و عدم شدن در مقابل اوست. وقتی که عبد در آخر نماز از پیشگاه مقدس الهی باز می گردد، اولین چیزی را که سوغات می آرود، سلامتی از ناحیه اوست. » (18)
- الکسیس کارل در کتاب نیایش رد مورد دعا و نماز می گوید:
«... دعا و نماز کوششی است در آدمی برای رسیدن به خدا و صحبت کردن با موجوی نادیدنی ؟ که آفریننده ی همه چیز و حکمت اعلی و حقیقت و نیکی و نیرومندی و نجات همگان به دست اوست. هر وقت با شور و حرارت خود را با مفهوم در دعا و نماز مخاطب می سازیم هم روح و هم جسم خود را به وجهی احسن تغییر می دهیم...» (19)
«.. دعا و نماز عملی است که آدمی را در حضور خدا قرار می دهد...» (20)
وی در مورد تاثیر نیایش می گوید:
« نیایش، به آدمی نیروی تحمل غم ها و مصائب را می بخشد و هنگامی که کلمات منطقی برای امیدواری نمی توان یافت، انسان را امیدوار می کند و قدرت ایستادگی در برابر حوادث بزرگ را به او می دهد.» (21)
« نیایش علاوه بر این که آرامش به وجود می آورد، به طور کامل و صحیحی در فعالیت های مغزی انسان یک نوع شگفتی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریک می کند...» (22)
- دیل کارنگی روان شناس معروف می گوید:
«... چرا همه روزه، نیروهای خود را با نماز، حمد و دعا تقویت نمی کنیم و تجدید سازمان نمی دهیم ؟!... پزشکان روحی دریافته اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانی و [تشویق] و هیجان ترس را که موجب اکثر ناخوشی های ماست، برطرف می سازد. » (23)
- مارسل بوازا، اسلام شناس معاصر سوئیسی و یکی از مشهورترین پژوهندگان اروپایی می گوید:
«... نماز یادآوری مستمر یگانگی و عظمت خداوند و ابراز اشتیاق برای راه یافتن در مقام قرب الهی است. این تغییر حالت دائمی باعث آن می گردد که امور مادی زندگی، آدمی را در خود غرق نکند...» (24)
- نماز از دیدگاه نورمن وینست گریسی
«... دعا و نماز بزرگترین نیرویی است برای مبارزه با دشواری های زندگی روزانه و به دست آوردن آرامش روحی.» (25)
- فیلسوف و دانشمند معروف فرانسوی، روژه گارودی می گوید:
« در نماز، انسان به خود باز می گردد و همه هستی را در وجود خویش احساس می کند و نماز، انسان با ایمان را به ستایش خدا وامی دارد. » (26)
- کنث. و. مورگان دانشمند آمریکایی می گوید:
« عبادت روزانه در واقع فریضه ای است که بشر در قبال رحمت بی کران الهی انجام می دهد و با ادای این فریضه از خالق متعال مدد می جوید تا در میدان حیات و صحنه تنازع بقا پیروز گردد. » (27)
-ویلیام جیمز معتقد است:
« اگر نیرویی برای تحمل و پیشامدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست می آید. » (28)
- دکتر توماس هایس اوپ می گوید:
« مهم ترین مطلبی که من در طول چند سال تجربه و آزمایش به دست آورده ام، این است که بهترین وسیله برای درمان بی خوابی نماز است، با این قید که من پزشکم این سخن را می گویم که نماز بهترین وسیله ای است که تا کنون برای توسعه ی اطمینان و تسکین اعصاب و آسایش و نشاط شناخته شده است که زمینه بی خوابی را برطرف می گرداند. به عبارت دقیق تر، مهم ترین وسیله ایجاد آرامش در روان و اعصاب انسان نماز است. » (29)
- سیرل برت، روان شناس انگلیسی ضمن تأکید بر نظر ویلیام جیمز می گوید:
« ما به واسطه نماز می توانیم وارد انبار بزرگی از نشاط عقلانی شویم که در شرایط عادی یارای وصول به آن را نداریم. » (30)
2. همان، ص 148-147.
3. همان، ص 148-147.
4. همان، ص 148-147.
5. کلمات قصار ( پند و حکمت ها، امام خمینی )، ص 51.
6. کلمات قصار( پند و حکمت ها، امام خمینی )، ص 51.
7. امام خمینی، اسرار نماز، ص 6.
8. نماز گنجینه ی رمز و راز، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، ص 14.
9. همان، ص 12 و 13.
10. همان، ص 21 و 22.
11. همان، ص 32.
12. همان، ص 32 و 33.
13. همان، ص 37.
14. همان، ص 43 و 44، پیام هفتم 76/7/7.
15. همان، ص 44.
16. نماز گنجینه ی رمز و راز، مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، ص 50.
17. همان، ص 50.
18. رضا باقی زاده، برگی از دفتر آفتاب، ( شرح حال شیخ السالکین آیت الله بهجت مدظله العالی ) ص 139، چاپ چهارم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی مشهور، بهار 79.
19. رحیم کارگر، نماز از دیدگاه دانشمندان و متفکران، ص 11 و 12 به نقل از نیایش کارل، ص 11 و 12، آیین زندگی، ص 347.
20. همان، ص 11، ( نیایش کارل، ص 7.)
21. رحیم کارگر، نماز از دیدگاه دانشمندان و متفکران، ص 10، ( راه و رسم زندگی، ص 137.)
22. همان، ص 12، ( الکسیس کارل، ص 11-12، آیین زندگی، ص 247.)
23. همان، ص 15 و 17 و ( آیین زندگی، ص 242 و 241.)
24. همان، ص 54، ( اسلام و حقوق بشر، مارسل بوازا، ترجمه مؤیدی، ص 94.)
25. همان، ص 38 ( کلیدهای خوشبختی، ترجمه احمدآرام، ص 88- 386.)
26. نماز از دیدگاه دانشمندان و متفکران، ص 36، ( هشدار به زندگانی، روژه گارودی، ترجمه کسائی، ص 259.)
27. همان، ص 35.
28. نماز از دیدگاه دانشمندان و متفکران، ص 23.
29. همان، ص 24، ( آیین زندگی، دیل کارنگی، ص 249، قرآن و روان شناسی، ص 357.)
30. همان، ص 31. ( قرآن و روان شناسی، ص 362، علم النفس دینی، ص 31.)
اگر نهضتی را هم بخواهیم بشناسیم، ماهیّتش را بخواهیم بدست آوریم؛ ابتدا باید علل و موجباتی را که به این نهضت منتهی شده است بشناسیم تا آنها را نشناسیم ماهیّت این نهضت را نمی شناسیم (شناخت علل فاعلی). بعد باید علل غائی آن را بشناسیم، یعنی این نهضت چه هدفی دارد؟ سوم باید عناصر و محتوای این نهضت را بشناسیم که در این نهضت چه کارهائی، چه عملیّاتی صورت گرفته است؟ و چهارم باید ببینیم این عملیّاتی که صورت گرفته است، مجموعاً چه شکلی پیدا کرده است؟
" من اصابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضلتر سراغ ندارم. از همهء شما تشکّر می کنم ، از همه تانممنونم. اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید و...."
امام (علیه السلام) همه راه ها را نیز نشان می دهد؛ تاریکی شب، برداشتن بیعت از دوش اصحابشان و ... ، یعنی فقط آ زادی و انتخاب. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچکترین احساس اجباری از ناحیهء دشمن یا دوست بکند، امام(علیه السلام) را انتخاب کنید. این است که به شهدای کربلا ارزش می دهد.
یکی از عواملی که به یک اعتبار (از نظر زمانی) اوّلین عامل است: عامل تقاضای بیعت(با یزید) است، این بیعت تنها امضا کردن خلافت آدم ننگینی مانند یزید نیست، امضا کردن سنّتی است که برا ی اوّلین بار به وسیلهء معاویه می خواست پایه گذاری شود. در اینجا آنها از امام حسین(علیه السلام) بیعت می خواهند، یعنی از ناحیه شان یک تقاضا ابراز شده است؛ امام حسین(علیه السلام) نیز عکس العمل نشان می دهد، یک عکس العمل منفی. بیعت می خواهید؟ نمی کنم.
عمل امام حسین (علیه السلام) عملی منفی، امّا از سنخ تقواست، از سنخ این است که هر انسانی در جامعهء خویش مواجه می شود با تقاضاهائی که به شکلهای مختلف، به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و ارعاب از او می شود و باید در مقابل آنها بگوید: نه، یعنی "تقوا".
معاویه از دنیا می رود. مردم کوفه ای که در بیست سال قبل از این حادثه، لااقل پنج سال علی(علیه السلام) در این شهر زندگی کرده است و هنوز آثار تعالیم و تربیت علی(علیه السلام) به کلی از میان نرفته است ( البتّه خیلی تصفیه شده اند، بسیاری از سران، بزرگان و مردان اینها: حُجر بن عُدی ها، عَمرو بن حمق خُزاعی ها، رُشَید هَجَری ها و میثم تَمّارها ار از میان برده اند برای اینکه این شهر را از اندیشه و فکر علی، از احساسات به نفع علی خالی بکنند؛ ولی باز هنوز اثر این تعلیمات هست) تا معاویه می میرد، به خود می آیند، دور همدیگر جمع می شوند که اکنون از فرصت باید استفاده کرد، نباید گذاشت فرصت به پسرش یزید برسد، ما حسین بن علی داریم، امام بر حقّ ما حسین بن علی است، ما الآن باید آماده باشیم و او را دعوت کنیم که به کوفه بیاید و او را کمک بدهیم و لااقل قطبی در اینجا در ابتدا به وجود آوریم، بعد هم خلافت را خلافت اسلامی بکنیم.
"کوفه" اصلاً اردوگاه بوده است، از اوّل هم به عنوان یک اردوگاه تأسیس شد. این شهر در زمان خلیفه عمر بن الخطّاب ساخته شد، قبلاً "حیره" بود. این شهر را سعد وقّاص ساخت. همان مسلمانانی که سرباز بودند و در واقع همان اردو، در آنجا برای خود خانه ساختند و لهذا از یک نظر قویترین شهرهای عالم بود.
مردم این شهر از امام حسین(علیه السلام) دعوت می کنند، نه یک نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنجهزار نفر و نه ده هزار نفر بلکه حدود هجده هزار نامه می رسدکه بعضی از این نامه ها راچند نفر و بعضی دیگر را شاید صد نفر امضا کرده بودند که در جمع شاید حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته اند.
اینجا عکس العمل امام چه باید باشد؟ حجّت بر او تمام شده است. عکس العمل، مثبت و ماهیّت عملش، ماهیّت تعاون. یهنی مسلمانانی قیام کرده اند، امام باید به کمک آنها بشتابد. اگر هجده هزار نامهء مردم کوفه رفته بود به مدینه و مکّه ( و بخصوص به مکّه) نزد امام حسین(علیه السلام) و ایشان جواب مثبت نمی داد، تاریخ، امام حسین(علیه السلام) را ملامت می کرد که اگر رفته بود، ریشهء یزید و یزیدیها کنده شده بود و از بین رفته بود؛ کوفه اردوگاه مسلمین با مردم شجاع، کوفه ای که پنج سال علی (علیه السلام) در آن زندگی کرده است و هنوز تعلیمات علی و یتیمهائی که علی بزرگ کرده و بیوه هائی که علی از آنها سرپرستی کرده است زنده هستند و هنوز صدای علی در گوش مردم این شهر است، امام حسین(علیه السلام) جبن به خرج داد و ترسید که به آنجا نرفت، اگر می رفت در دنیای اسلام انقلاب می شد و ...، اینست که اینجا تکلیف اینگونه ایجاب می کتد که همینکه آنها می کویند ما آماده ایم، امام می گوید من آماده هستم.
منبع: کتاب حماسه حسینی
عن النبى (ص) قال: ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (1)
پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مىفرماید: کربلا پاکترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعهها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان. (2)
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مىشود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.
قال على علیه السلام: هذا ... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم. (3)
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمىرسند.
قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (4)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بىدرنگ به بهشت روند.
قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة. (5)
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مىدرخشد و ندا مىدهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.
قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس. (6)
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.
قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى... (7)
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (8)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مىخواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (9)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشتهاى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مىخواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.
قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة. (10)
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.
قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً. (11)
امام صادق (ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد. (شایان ذکر است منظور از این روایت درعالم بالا است که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت)
قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته... (12)
امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
قال الصادق علیه السلام: «شاطىء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/30) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هى کربلا. (13)
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است.
قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (14)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مىدانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مىمردند.
قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله. (15)
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.
عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام ... فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه. (16)
حمران مىگوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مىدهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مىآید مانند روزى که مادرش او را زاده است.
عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم. (17)
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مىخواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم ـ امام حسین ـ را ترک نکند.
قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء. (18)
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.
قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال. (19)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مىتواند انجام یابد.
قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام. (20)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفرههاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.
قال الصادق علیه السلام: من اراد ان یکون فى جوار نبیه و جوارعلى و فاطمه علیهم السلام فلا یدع زیارة الحسین علیه السلام. (21)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که مىخواهد در همسایگى پیامبر (ص) و در کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.
قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على کل مسلم. (22)
امام صادق (ع) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترک کرده است؛ چرا که حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است.
قال ابوعبدالله علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها. (23)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایینتر از مؤمنان در آنجا خواهد بود.
قال ابوعبدالله علیه السلام: لا تدع زیارة الحسین بن على علیهماالسلام و مُرّ أصحابک بذلک یمدالله فى عمرک و یزید فى رزقک و یحییک الله سعیدا ولا تموت الا شهیدا. (24)
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.
عن ابى عبدالله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین علیه السلام و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین علیه السلام و بغض زیارته. (25)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مىاندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مىاندازد.
قال الصادق علیه السلام: من لم یأت قبرالحسین علیه السلام و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان کان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة. (26)
امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.
قال الصادق علیه السلام: من اتى قبرالحسین علیه السلام عارفا بحقه کتبه الله عزوجل فى اعلى علیین. (27)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که به زیارت قبر حسین علیه السلام نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مىکند.
قال ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام: أدنى ما یثاب به زائر ابى عبدالله علیه السلام بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز. (28)
حضرت امام موسى کاظم علیه السلام فرمود: کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده مىشود این است که تمام گناهان بخشوده مىشود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.
قال الرضا علیه السلام: من زار قبرالحسین (ع) بشط الفرات کان کمن زار الله. (29)
امام رضا علیه السلام فرمود: کسى که قبر امام حسین علیه السلام را در کرانه فرات زیارت کند، مثل کسى است که خدا را زیارت کرده است.
قال الصادق علیه السلام: من زارالحسین علیه السلام یوم عاشورا وجبت له الجنة. (30)
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند بهشت بر او واجب مىشود.
قال ابوعبدالله علیه السلام: من باب عند قبرالحسین علیه السلام لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه کأنما قتل معه فى عرصة کربلا. (31)
امام صادق (ع) فرمود: کسى که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسى که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد.
قال ابو محمدالحسن العسکرى علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم فى الیمین، و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم. (32)
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: نشانههاى مؤمن پنج چیز است: 1 ـ پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتر به دست راست کردن 4 ـ بر خاک سجده کردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.
قال رسول الله (ص): الا و ان الإجابة تحت قبته والشفاء فى تربته، و الائمة علیهم السلام من ولده. (33)
پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.
قال الصادق علیه السلام: حنکوا اولادکم بتربة الحسین (ع) فإنها امان. (34)
امام صادق (ع) فرمود: کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مىکند.
قال ابوعبدالله علیه السلام: فى طین قبرالحسین علیه السلام الشفاء من کل داء و هو الدواء الاکبر. (35)
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیه السلام است و همان است که بزرگترین داروست.
قال الصادق علیه السلام: السجود على تربة الحسین علیه السلام یخرق الحجب السبع. (36)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهاى هفتگانه را پاره مىکند.
کان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إستکانة الیه. (37)
رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بود که: جز بر تربت حسین (ع) به خاک دیگرى سجده نمىکرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مىکرد.
قال الصادق (ع): السجود على طین قبرالحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من کان معه سبحة من طین قبرالحسین (ع) کتب مسبحا و ان لم یسبح بها ... (38)
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مىکند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مىشود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.
عن موسى بن جعفرعلیه السلام قال: ولا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهماالسلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا. (39)
حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبر مىداد، فرمود: چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.
قال الامام موسى الکاظم (ع): لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواک یستاک به و سبحة من طین قبر أبى عبدالله علیه السلام ... (40)
حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: پیروان ما از چهار چیز بىنیاز نیستند: 1 ـ سجادهاى که بر روى آن نماز خوانده شود2 ـ انگشترى که در انگشت باشد 3 ـ مسواکى که با آن دندانها را مسواک کنند 4 ـ تسبیحى از خاک مرقد امام حسین (ع)
پی نوشت ها:
1- بحارالانوار، ج 98، ص 115/ کامل الزیارات، ص 264.
2- کامل الزیارات، ص269، باب 88، ح 8 .
3- تهذیب، ج 6، ص73 / بحارالانوار، ج 98، ص 116.
4- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 169.
5- ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 268.
6- کامل الزیارات، ص 269، باب 88، ح7 .
7- بحارالانوار، ج 98، ص 109/ کامل الزیارات، ص 269 .
8- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از کامل الزیارات، ص 111.
9- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از کامل الزیارات، ص 111.
10- کامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1.
11- کامل الزیارات، ص 267/ بحارالانوار، ج 98، ص 110.
12- کامل الزیارات، ص 269.
13- بحارالانوار، ج 57، ص 203؛ به نقل از تهذیب.
14- ثواب الاعمال، ص 319؛ به نقل از کامل الزیارات.
15- مستدرک الوسائل، ج 1 ص 266/ کامل الزیارات، ص 156.
16- امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 28، چاپ نجف/ بحارالانوار، ج 98، ص 20.
17- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 253.
18- مستدرک الوسائل ج 10، ص 256 / کامل الزیارات ، ص 109.
19- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 311.
20- وسائل الشیعه، ج 10، ص 330/ بحارالانوار، ج 98، ص 72.
21- وسائل الشیعه، ج 10، ص 331، ح 39.
22- وسائل الشیعه، ج 10، ص 333.
23- وسائل الشیعه، ج 10، ص 335.
24- وسائل الشیعه، ج10، ص335.
25- وسائل الشیعه، ج 10، ص 388/ بحارالانوار، ج 98، ص 76 .
26- کامل الزیارات، ص 193/ بحارالانوار، ج 98، ص 4.
27- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص581.
28- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 236، به نقل از کامل الزیارات، ص 138.
29- مستدرک الوسائل، ج 10، ص250؛ به نقل از کامل الزیارات.
30- اقبال الاعمال، ص 568.
31- وسائل الشیعه، ج 10، ص 372.
32- وسائل الشیعه، ج 10، ص 373 / التهذیب، ج 6، ص 52 .
33- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 335.
34- وسائل الشیعه، ج 10، ص 410.
35- کامل الزیارات، ص 275 / وسائل الشیعه، ج 10، ص 410.
36- مصباح التمهجد، ص 511/ بحارالانوار، ج 98، ص 135.
37- وسائل الشیعه، ج 3، ص 608.
38- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 268/ وسائل الشیعه، ج 3 ص 608.
39- جامع الاحادیث الشیعه، ج 12، ص 533.
40- تهذیب الاحکام، ج 6، ص 75.
1- چراغ هدایت و کشتى نجات
2- محبت مکنون
3- سیدالشهدا (ع) ، پدر امامان نه گانه
4- شفاعت
5- دوستداران حسین و دوستان دوستداران او بهشتىاند
پى نوشتها:
Design By : Pichak |