سفارش تبلیغ
صبا ویژن


☆★☆ مذهب سرا ☆★☆

وایت است که رحمت کند خدای حسین



هر آن کسی که کند گریه در عزای حسین



روایت است که نفسهاش مثل تسبیح است



دل گرفته و مهموم غصه های حسین



روایت است که آیاتی از کتاب الله



فقط برای حسین است و ماجرای حسین



روایت است زیارت کند خدایش را



کسی که رفت زیارت به کربلای حسین



روایت است بگیری عنان اشک از چشم



مگر زبیم خدا و مگر برای حسین



روایت است که یاری کننده زهراست



کسی که گریه نموده است در رثای حسین



روایت است که این اشک را نگه دارد



برای روز مبادایمان خدای حسین



ببار چشم و خودت را نشان بده امشب



چرا که هست رضای خدا رضای حسین



بگیر مجلس روضه بریز آب روان





که مرهم است به هر زخم سید عطشان





سانی که دم از کمک می زنند



به زخمی که داری نمک میزنند



من ایمان ندارم به این عده ای



که در خانه ها نی لبک می زنند



در اینجا فقط مردشان یک زن است



بقیه تماما کلک می زنند



قدیمی ست این کینه هاشان هنوز



به هر خانه حرف فدک می زنند



ز پیغام خود نادمم بازگرد



فلک را در اینجا فلک میزنند



سه شعبه نه تنها به چشم عقاب



که بر حنجر شاپرک می زنند



عیار طلای تمام تو را



در این جا به خنجر محک می زنند



سفال لبت را در این سرزمین



به تشنه لبی ات ترک می زنند



میاور فرشته به همراه خود



که آتش به بال ملک می زنند



میا کوفه اینجا کسی مرد نیست





که طفل تو را هم کتک می زنند





یا رب چه نواست وز کجا می آید



کاین نغمه به گوش آشنا می آید



یا رب چه غبار دلنشینی است که باز



بر لوح دل از خاطره ها می آید



این کیست که از قصه پر غصه او



غمهای دگر به انتها می آید



این کیست که بر پرده دل چنگ زند



کز شور غمش دل به نوا می آید



این کیست که از شتاب چرخ عمرش



گرد غم و طوفان عزا می آید



این کیست که از شعار آزادی او



بر گوش مجاهدان ندا می آید



این کیست که که هر کس شنود نامش را



با چشم تر و نوحه سرا می آید



این کیست که هر جا گذرد همچو بهار



بوی گل سرخ از فضا می آید



این کیست که حج خویش ناکرده تمام



لبیک به لب به نینوا می آید



خون در دل عاشقان حق می جوشد



یا لاله عذار حق نما می آید



از شهر نبی مسافری سرگردان



با قافله اش به کربلا می آید



این عاشق سرگشته حسین است حسین



کاینجا به مشیت خدا می آید



این ذبح عظیم است که از بیت خدا



با جمله عزیزان به منا می آید



اکبر به شتاب از پی ثار ا...



با قلب حسین پا به پا می آید



قاسم که درین سفر بجای حسن است



آید به نظر که مجتبی می آید



عباس به پاس محمل خواهر خویش



چون سایه زینب زقفا می آید



گر جنگ و ستیز است خدایا در پیش



پس دختر زهرا به کجا می آید



کس نیست حسانا که بپرسد ز رباب





با اصغر شش ماهه چرا می آید





روز اول چه خوب یادم هست



سهم من بی تو بیقراری بود



عید من دیدن نگاه تو



دوری‌ات اوج سوگواری بود



 



بی تو جنت برای من دوزخ



روز روشن برای من شب بود



تا همیشه کنار تو بودن



همه‌ی آرزوی زینب بود



 



لحظه لحظه دلم گره می‌خورد



به ضریح مجعّد مویت



دل من را به باد می دادی



می گشودی گره ز گیسویت



 



ولی این روزها چه دلگیر است



چقدر این زمانه بد تا کرد



آنقدر بی کسی و غربت داشت



تا که ما را به کربلا آورد



 



کربلا کربلا پریشانی



غربت از چشم هات می بارد



ندبه ندبه فراق و دلتنگی



از غروب نگات می بارد



 



دست من خالی است اما باز



دو فدایی برایت آوردم



از منا تا منا دو حاجیِّ



کربلایی برایت آوردم



 



رد مکن هدیه های خواهر را



گرچه ناقابلند، ناچیزند



سپر کوچکی مقابل تو



در هجوم کبود پائیزند



 



با ولای تو پروریدمشان



درس آموز مکتبت هستند



عاشق جانفشانی اند آقا



پیشکش های زینبت هستند



 



هر دو با شور حیدری امروز



از تو إذن قتال می خواهند



خون جعفر میان رگ هاشان



این دو عاشق، دو بال می خواهند



 



گره از ابروان خورشید و



گره از کار ماه وا می شد



چشم های حسین راضی شد



نذر زینب دگر ادا می شد



 



بین خیمه نشسته بود اما



در دلش اضطراب و ولوله بود



پرده‌ی خیمه را که بالا زد



دو گل و یک سپاه حرمله بود



 



دو فدایی، دو تا ذبیح الله



که به سوی منای خون رفتند



در طواف سنان و سر نیزه



تا دل کربلای خون رفتند



 



دید از بین خیمه، جان هایش



دلشان را به آسمان دادند



سر سپردند در هوای حسین



چقَدَر عاشقانه جان دادند



 



دلش از درد و غم لبالب بود



شاهدش دیده های پر ابرش



بر دلش داغ دو جگر گوشه



عقل مبهوت مانده از صبرش



 



دید پرپر شدند، اما باز



جز تب بندگی عشق نداشت



پای از خیمه ها برون ننهاد



تاب شرمندگی عشق نداشت



 



این همه جانفشانی و ایثار



خط اول ز شرح مطلب بود



کربلا ـ کوفه ، شام تا یثرب



سِرّی از معجزات زینب بود


نوشته شده در دوشنبه 89/9/22ساعت 12:32 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |


Design By : Pichak