سفارش تبلیغ
صبا ویژن


☆★☆ مذهب سرا ☆★☆


* هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهَْا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیهَْا  فَلَمَّا تَغَشَّئهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ 


او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت(اعراف ،189)


 


 


 


 


غریزه جنسی از غرایزی است که خدای متعال درانسان قرار داده است ؛این غریزه ،عطیه الهی وامری طبیعی وفطری است .قرآن کریم ، گرایش زن ومرد را به یکدیگر ،اقتضای ساختار آدمی ونخستین کالای زیبا وآراسته دنیوی به حساب آورده است: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء(آل عمران ،14)برای مردمان ،علاقه به خواستنی های گوناگون از جمله علاقه به زنان و..........آراسته شده است. » در این آیه واژه شهوت به کار رفته وچون این واژه به معنای خواسته شدید است می توان گفت علاقه به زن وفرزند شدید است (بهشتی ،1388،ص 184).در مجموعه آثار (ج،19) شهید مطهری در مورد غریزه جنسی این گونه می گوید:


به هر حال از نظر اسلام علاقه جنسى نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوى و خلق انبیاست. در حدیثى مى‏خوانیم: «مِنْ اخْلاقِ الْانْبِیاءِ حُبُّ النِّساءِ» . رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام، طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار مى‏کرده‏اند و برعکس، روش کسانى را که میل به رهبانیت پیدا مى‏کردند سخت تقبیح مى‏نمودند (ص627).


غریزه ی جنسی عطیه الهی وامری طبیعی وفطری است .قرآن کریم ، گرایش زن ومرد را به یکدیگر ،اقتضای ساختار آدمی ونخستین کالای زیبا وآراسته دنیوی به حساب آورده است.


قابل ذکر است که خدای متعال غرایز انسانی را برای اهدافی در راستای رشد فردی واجتماعی او در وجودش نهاده است از این رو نیز برای ارضای هر کدام ،رهنمود هایی نموده است که طغیان و یا افراط و تفریط در ارضای آنها ،علاوه بر عدم دستیابی به اهداف خلقت ،موجب عذاب الهی در دنیا و آخرت خواهد شد .در مورد تجاوز در ارضای غریزه جنسی در سوره فرقان وعده عذاب خلد در جهنم را داده است :


وَ لَا یَزْنُونَ  وَ مَن یَفْعَلْ ذَالِکَ یَلْقَ أَثَامً ،یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یخَْلُدْ فِیهِ مُهَانًا


و زنا نمى‏کنند و هر کس چنین کند، مجازات سختى خواهد دید! ،عذاب او در قیامت مضاعف مى‏گردد، و همیشه با خوارى در آن خواهد ماند! (فرقان،68ـ67)


در سوره مؤمنون نیز کسانی را که از غیر راه شرعی ارضای غریزه جنسی خود نماید اورا متجاوز می نامد:


وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ،إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانهُُمْ فَإِنهَُّمْ غَیرُْ مَلُومِینَ،فَمَنِ ابْتَغَى‏ وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْعَادُونَ


 آنها که دامان خود را (از آلوده‏شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏کنند ،تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهره‏گیرى از آنان ملامت نمى‏شوند ،و کسانى که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرند! (مؤمنون،7ـ5)


 در قرآن ،کتاب فطرت وزندگی ، آیاتی در مورد آثاراستفاده درست وصحیح از غریزه جنسی بیان فرموده است؛ وبا دقت وتدبر ازاین به این آیات و قیاس با مکاتب دیگر مادی ،به اکمل واتمم بودن دستورات اسلام را نسبت به آنها روشن می شود. با تدبر در آیات الهی می توان نکات ذیل را پیرامون روابط جنسی یافت :


1) تمتع ولذت


2) زمان اختصاصی


3) موجب آرامش


4) لباس همسران


5) ثواب اخروی




الف ـ تمتع ولذت


فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُْنَّ فََاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً


  و زنانى را که متعه مى‏کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید (نساء ،24)


در این آیه خدای متعال کلمه « تمتع » را بیان نموده است ؛این کلمه در کتب لغت به معنای « بهره گیری وانتفاع » است ، واین بهره گیری لذت جنسی است که امام صادق (ع) آن را با لذت ترین نعمت های دنیا وآخرت می دانند :


قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَلَذَّذَ النَّاسُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ بِلَذَّةٍ أَکْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّةِ النِّسَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ مَا یَتَلَذَّذُونَ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْجَنَّةِ أَشْهَى عِنْدَهُمْ مِنَ النِّکَاحِ لَا طَعَامٍ وَ لَا شَرَابٍ


امام صادق فرمودند:برای مردم در دنیا وآخرت ، هیچ لذتی بالاتر از همبستری با زنان نیست ؛ واین قول خداست که میفرماید : «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ إِلَى آخِر » ، سپس فرمودند :اهل بهشت به چیزی بیشتر از نکاح، چه از طعام وشراب ،لذت نمی برند (کافی ج 5،ص 320)


خدای متعال خلقت زوج (همسر) را از نشانه های خود ، وآن را برای سود ونفع یکدیگر بیان داشته است:


وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا


و از نشانه‏هاى او این که همسرانى (زوج ) از جنس خودتان ،به نفع وسود شما آفرید(روم ،20)


پیامبر اسلام (ص)لذت خود را از دنیا را بهره گیری از زنان می داند: 


 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص جُعِلَ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ وَ لَذَّتِی فِی الدُّنْیَا النِّسَاءَ وَ رَیْحَانَتَیَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ


پیامبر (ص) فرمودند : روشنی چشم من در نماز و لذت من در دنیا ،زنان و گل های من حسن و حسین (ع)می باشد (وسایل الشیعه ج20 ص 23)


مارابل مورگان در کتاب «زن کامل» لذت  جنسی را به این گونه بیان می کند :


از نظر فیزیکی ،نقطه اوج رابطه جنسی بزرگ ترین لذت و عظیم ترین آرامش در روی زمین است . بسیاری از پزشکان تحقیق کرده اندکه اوج این موقعیت بدن انسان را دوباره زنده و احیاء می کند و سلامتی فیزیکی را بدنبال دارد .چه زمانی عالی تر از این !هر دو ی آنها احساس می کنند که خواسته شان ارضاء و برآورده شده است (ص،110) 




ب ـ زمان اختصاصی


قرآن برای بهره گیری همسران از یکدیگر زمان اختصاصی قایل است ،و در این وقت خصوصی زن و مرد ،می بایستی دیگر افراد خانواده بدون اجازه وارد نشوند ،حتی اطفال ـ برای حفظ  بهداشت جنسی کودک ـ  نباید بدون اجازه ،در این اوقات خصوصی والدین وارد شود :


یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسْتَْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکمُ‏ْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُواْ الحُْلُمَ مِنکمُ‏ْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ  مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَاءِ  ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ  لَیْسَ عَلَیْکمُ‏ْ وَ لَا عَلَیْهِمْ جُنَاحُ  بَعْدَهُنَّ  طَوَّافُونَ عَلَیْکمُ بَعْضُکُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ  کَذَالِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ لَکُمُ الاَْیَاتِ  وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ


اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده‏اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامى که لباسهاى (معمولى) خود را بیرون مى‏آورید، و بعد از نماز عشا این سه وقت خصوصى براى شماست امّا بعد از این سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید. این گونه خداوند آیات را براى شما بیان مى‏کند، و خداوند دانا و حکیم است! (نور ،58)


 


در آیه بعدی استیذان و اجازه گرفتن فرزندان بالغ رادر این اوقات خصوصی والدین نیز متذکر می شود:


وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَلُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَْذِنُواْ کَمَا اسْتَْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ  کَذَالِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ لَکُمْ ءَایَتِهِ  وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ


و هنگامى که اطفال شما به سنّ بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصى که پیش از آنان بودند اجازه مى‏گرفتند این چنین خداوند آیاتش را براى شما بیان مى‏کند، و خدا دانا و حکیم است! (نور،59)


والدین نیاز مند به اوقات خصوصی می باشند، زیرا وجود این اوقات خصوصی در تحکم زندگی مهم واساسی است ،وعدم آن در تذلل و ازهم پاشدگی زندگی زناشویی مؤثر می باشد .این اوقات موجب افزایش محبت نسبت به یکدیگر وکسب آرامش خواهد شد.




شاید این سؤال در ذهن نقش ببند که چرا خدای متعال وحکیم در آیه دوم ،بر اجازه گرفتن فرزند بالغ ،در اوقات خصوصی والدین تذکر داده است ؟ آیا والدین به نکته ساده آگاهی ندارند که نیاز مند به تذکر بوده شاید پاسخ این باشدکه تذکرش برای اهمیت وارزش گذاری به وقت خصوصی داشتن والدین می باشند ، به گونه ای که حتی در سالیانی بعد از ازدواج که فرزند آنها بالغ شده است ، باز هم والدین نیاز مند به اوقات خصوصی می باشند، زیرا وجود این اوقات خصوصی در تحکم زندگی مهم واساسی است ،وعدم آن در تزلزل واز پاشدگی زندگی زناشویی مؤثر می باشد .این اوقات موجب افزایش محبت نسبت به یکدیگر وکسب آرامش خواهد شد.


از  آیات فوق ، چند نکته می توان استفاده نمود : اولاً تشویق و ترغیب زن وشوهر به داشتن ساعاتی خصوصی در روز  تا به آرامش برسند و برای بندگی خدا نیرو کسب کنند ؛ ثانیاً حضور دیگران از بزرگ و کوچک در زمان خصوصی جلوگیری شود، و بدون اجازه وارد نشوند ؛ثالثاً اعضای خانواده به غیر از این اوقات خصوصی ، روابط گرم و صمیمی و خودمانی داشته باشند ، در کنار یکدیگر باشند .   


امام صادق (ع) این سه وقت را به عنوان «غرّة ،خلوة»(سهو،خلوت )بیان می دارند که دیگران برای ورود در این ساعات باید اجازه بگیرند :


عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ یَسْتَأْذِنُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَنْ قَالَ لِیَسْتَأْذِنْ عَلَیْکَ خَادِمُکَ إِذَا بَلَغَ الْحُلُمَ فِی ثَلَاثِ عَوْرَاتٍ إِذَا دَخَلَ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْهُنَّ وَ لَوْ کَانَ بَیْتُهُ فِی بَیْتِکَ قَالَ وَ یَسْتَأْذِنُ عَلَیْکَ بَعْدَ الْعِشَاءِ الَّتِی تُسَمَّى الْعَتَمَةَ وَ حِینَ تُصْبِحُ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِذَلِکَ لِلْخَلْوَةِ فَإِنَّهَا سَاعَةُ غِرَّةٍ وَ خَلْوَةٍ   


امام صادق (ع) فرمودند: کنیزان وکسانی که بالغ نشده اند در سه زمان ،همان گونه که خدای عزوجل شما را امر کرده است ، برای ورود باید اجازه بگیرند ؛وهمچنین خادمت که بالغ شده درسه وقت از عورات، داخل شد،اگر چه خانه اش در خانه شما باشد باید اجازه بگیرد ،این سه وقت عبارت است از : بعد از عشا که عتمة(ثلث شب) نامیده می شود وقتی که صبح می کنید وزمانی که در بعداز ظهر، لباس هایتان خارج می کنید ؛به تحقیق که خدا امر کرده است که این سه اوقات را در خلوت وسهو باشید .( وسائل‏الشیعة ج : 20 ص : 218)


امر خدا به خلوت کردن این سه وقت، بیانگر توجه به این نیاز فطری است ، به عبارت دیگر ارضای این نیاز از اعماق درون انسان برخواسته است . شاید برای بعضی از کسانی که عمیقاً از تعالیم  انسان ساز اسلام اطلاع کامل ندارند،داشتن این سه وقت خصوصی را با معنویت انسان مغایر بدانند ،و با نگاه سبک و تحقیر آمیز به آن بنگرند ، در حالی که همان گونه مشاهده نمودید در نگاه قرآن ومعصومین (ع) برای حفظ از فساد آماده شدن جهت بندگی خدا وانجام وظایف فردی واجتماعی ،از معنویت وجایگاه خاصی برخوردار است  وثواب بزرگی برای ارضای این غریزه از طبق شرعی ودرست قایل می باشد وموجب رشد وارتقای معنوی مؤمن است .در ضمن در قرآن ، یکی از نعمت های بهشت را داشتن همسران زیبا می داند .به این نکته بنیادی باید توجه داشت ،اسلام با ارضای غرایز ازطریق غیر مشروع را منع نموده است ،ولی از راه مشروع را تشویق نموده است وبا کسانی که رهبانیت می کنند واز نعمت های الهی به طور عاقلانه وشرعی بهره نمی برند ،مذمت می نماید .


یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تحَُرِّمُواْ طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لَا تَعْتَدُواْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یحُِبُّ الْمُعْتَدِینَ(87)


اى کسانى که ایمان آورده‏اید! طیّبات را که خداوند براى شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‏دارد. (مائده ،87)


یحُِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَ یحَُرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَئثَ


 طیّبات را براى آنها حلال مى‏شمرد، و ناپاکیها را تحریم مى کند(اعراف،57)


در مقاله ی بعد با ادامه ی این موضوع با ما همراه باشید...


 


منابع :


قرآن


وسایل الشیعه ج 20


تحف العقول


کافی ج 5


مجموعه آثار شهید مطهری


تفسیر تسنیم آیت الله جوادی آملی ج 9


تفسیر المیزان علامه طباطبایی ج 2


زن کامل تألیف مارابل مورگان


آنچه زنان ومردان نمی دانند تألیف آلن و بارباراپیز


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/26ساعت 4:14 عصر توسط شیطونک نظرات ( ) |

عید قربان RAMAZAN2MOGHAN.PARSIBLOG.COM



عید قربان، جلوه‌گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است  و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت.


عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین»، و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین.


خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان  شروع داستان عشق و ایمان
خواهی که تو را کعبه کند استقبال مایی و منی را به منا قربان کن


بگذر از فرزند و جان و مال خویش تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند
سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست تا چو اسماعیل، قربانت کنند


عید قربان روز رها شدن از تعلقات دنیوی و رهایى از هر آنچه غیر خدایى است.
عید قربان، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است.
عید قربان، نقطه عطف آزادى است در تاریخ اسارت ها و بردگى هایى که بر انسان تحمیل شده بود.
عید قربان، سرآغاز حکومت توحید است و تولد ایمان و مرگ تردید.
عید قربان، عید شرافت بنى آدم است و کرامت انسانى اش؛ جشن رها شدن از قید پدرانى است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها مى کردند.
عید قربان، بالاترین نقطه اى است که اوج مقام بشر تعیین مى شود و تا ابد، درجه ایمان با همان نقطه سنجیده مى گردد.
عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است.
عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد!
 عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک


عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست
بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است


عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک . . .
 همزمان با عید قربان دلت را قربانی محبت ،عشق ،صمیمیت و مهربانی من کن .
عید سعید «قربان» ، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک
روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک
و ابراهیم، اسماعیلش را قربانی کرد... و حسین، اکبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چیزش را ... عید قربان مبارک.
زندگی‌تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه زمزم
عید قربان , پر شکوهترین و زیباترین جلوه تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک باد .
عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک . . .
عید «قربان» ، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک
نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟ / نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟ برای طوف کویت جامه احرام بر بستم / گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟
عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است / ملت اسلام را امروز زیب و زیور است حبّذا عیدى که سرخ از خون قربانى او / گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است . . .
مبارک باد عید قربان ، نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس . . .
عید قربان، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است . . .
و ابراهیم، اسماعیلش را قربانی کرد... و حسین، اکبرش و اصغرش و قاسمش و عباسش و همه چیزش را ... عید قربان مبارک.
عید شرافت بنى آدم است و کرامت انسانى اش جشن رها شدن از قید پدرانى است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها مى کردند . . .
بالاترین نقطه اى است که اوج مقام بشر تعیین مى شود و تا ابد، درجه ایمان با همان نقطه سنجیده مى گردد . . .
عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد . . .
جلوه‌گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت . . .
عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین» و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین . . .
خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان / شروع داستان عشق و ایمان خواهی که تو را کعبه کند استقبال / مایی و منی را به منا قربان کن
حلول تازه داده فیض سبحان / چه زیبا منجلی شد «عید قربان» . . .
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم / به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان / نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را . . .
عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است . . .
عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست / بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک
عیدقربان، جشن رهایی ازاسارت نفس وشکوفایی ایمان ویقین ،عیدسرسپردگی وبندگی عیدنزدیک شدن دلها به قرب الهی برهمه مسلمانان مبارک باد . . .
نزول فیض رب العالمین است / حلول «عید قربان» در زمین است
عید قربان عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا برشما تهنیت باد . . .
عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد . . .


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/26ساعت 12:13 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |





ادامه مطلب...
نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 1:12 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |

مناظره‏اى از امام جواد علیه السلام

 

امام
نهم که نامش «محمد» و کنیه‏اش «ابوجعفر» و لقب او «تقى‏» و «جواد» مى‏باشد، در دهم
ماه رجب 195 ه . ق در شهر مدینه دیده به جهان گشود. (1)

مادر او
«سبیکه‏» که از خاندان «ماریه قبطیه‏» همسر پیامبر اسلام به شمار مى‏رود، از نظر
فضایل اخلاقى، در درجه والایى قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود، به طورى که
امام رضا علیه السلام از او به عنوان بانویى منزه و پاکدامن و با فضیلت ‏یاد
مى‏کرد. (2)

حضرت در
مجموع دوران امامت‏ خود، با دو خلیفه عباسى، یعنى مامون (193 - 218) و معتصم (218 -
227) معاصر بوده است .

« ابن
حجر هیثمى‏» از علماى اهل سنت مى‏نویسد: «مامون او را به دامادى انتخاب کرد، زیرا
با وجود کمى سن، از نظر علم و آگاهى و حلم بر همه دانشمندان برترى داشت. » (3)

شبلنجى
عالم دیگر اهل سنت مى‏گوید: «مامون پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود کمى سن، فضل
و علم و کمال عقل خود را نشان داده، عظمت ‏خود را آشکار ساخت .» (4)

در این
مقال بر آنیم با ارائه یکى از مناظرات آن حضرت، خوشه‏اى از خرمن علم و فضل و کمال
عقل او برگیریم، و فراروى اندیشه خویش قرار دهیم .

مناظره
امام جواد علیه السلام با یحیى بن اکثم

از امام
جواد علیه السلام مناظرات متعددى نقل شده(5) است که به عنوان نمونه به یکى از آن‏ها
که مختصر و مربوط به مسائل اعتقادى است اشاره مى‏شود، با تذکر این نکته که امام با
حفظ تقیه، این مناظره را انجام داده است .

بعد از
آن که مامون ام الفضل را به تزویج ‏حضرت جواد علیه السلام در آورد، یحیى بن اکثم
(یکى از علماى اهل سنت) با افراد ‏بسیارى نزد آن حضرت و مامون آمدند.

یحیى
عرض کرد: اى پسر رسول خدا! نظر شما درباره روایتى که [در مدارک اهل سنت] نقل شده
است که «خداوند جبرئیل را فرستاد تا از پیامبر صلى الله علیه و آله بخواهد که از
ابابکر سؤال کند: آیا او از خداوند راضى هست‏ یا نه؟ با این که خداوند از او راضى
مى‏باشد» چیست؟

امام
جواد علیه السلام فرمود: من منکر فضیلت ابابکر نیستم، ولى بر ناقل این ستور لازم
است که طبق دستور پیامبر صلى الله علیه و آله عمل کند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و
آله در حجة الوداع فرمود: «بعد از من جاعلان حدیث فراوان مى‏شوند، لذا باید احادیث
را بر قرآن و احادیث عرضه کنید؛ هر حدیثى که موافق قرآن و سنت من باشد به آن عمل
کنید و اگر مخالف آن دو بود، بدان عمل نشود.»

این خبر
موافق با قرآن نیست، زیرا خداوند مى‏فرماید: «ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس
او را مى‏دانیم و ما از رگ قلبش به او نزدیک تریم.» (6) آن گاه چگونه مى‏شود خداوند
از رضایت و غضب ابابکر نسبت ‏به خود بى‌خبر باشد، تا نیاز به سؤال داشته باشد؟ این
عقلا محال است .

یحیى
گفت: روایت ‏شده که ابابکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان
مى‏باشند؟

حضرت
فرمود: در این حدیث هم باید دقت نمود، چرا که آن دو فرشته از فرشتگان مقرب بوده،
لحظه‏اى از طاعت ‏خدا جدا نشدند و هرگز خدا را معصیت نکردند، و حال آن که آن دو
مشرک بودند، بعد مسلمان شدند و اکثر عمر خود را در شرک به سر بردند، آن گاه چگونه
مى‏توانند همسان جبرئیل و میکائیل باشند؟

یحیى
گفت: در روایات آمده که آن دو (ابابکر و عمر)، پیرمردان اهل بهشت مى‏باشند، در این
زمینه چه مى‏گوئید؟

حضرت
فرمود: این هم محال است، چون بهشتى‏ها همه جوانند و در آن جا پیرمردى وجود ندارد.
این روایت را بنى‌امیه‌ در مقابله با آن روایتى که مى‏گوید:«حسن و حسین آقاى جوانان
بهشتى مى‏باشند»، ساختند.

یحیى
گفت: نقل شده که "عمر" چراغ اهل بهشت است .

حضرت
فرمود: این هم محال است، چرا که در بهشت فرشتگان مقرب، پیامبران، آدم و محمد صلى
الله علیه و آله حضور دارند. چگونه بهشت ‏با نور آن‏ها روشن نشده که نیاز به نور
عمر باشد؟!

یحیى
گفت: نقل شده که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اگر من مبعوث نمى‏شدم، "عمر" به
جاى من مبعوث مى‏شد .

حضرت
فرمود: قرآن راستگوتر از این حدیث است، آن جا که مى‏فرماید: «و هنگامى که از
پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى بن مریم، و ما از
همه آنان پیمان محکمى گرفتیم.» (7) آن گاه چگونه پیمان خداوند عوض مى‏شود؟ [از این
گذشته] پیامبران یک چشم به هم زدن مشرک نشدند، چگونه کسى به رسالت مبعوث مى‏شود در
حالى که اکثر عمر خود را در شرک به سر برده است؟!

یحیى
گفت: در روایت آمده که پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: اگر عذاب نازل شود، جز
"عمر" کسى از آن رهایى نمى‏یابد .

حضرت
فرمود: این هم محال است، چرا که خداوند مى‏فرماید: «خداوند تا تو (پیامبر) در میان
آن‏ها باشى، آن‏ها را عذاب نخواهد کرد و مادامى که به درگاه خدا توبه و استغفار
کنند، [باز هم] آن‏ها را عذاب نخواهد کرد.» (8) مى‏بینید که براى نزول عذاب دو مانع
ذکر شده است و لا غیر؛

1. وجود
مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله در بین مردم .

2. توبه
و استغفار مردم. (9)

انجام
چنین مناظره‏اى و پیروزى امام جواد علیه السلام چند پیامد مثبت داشت:

1. با
توجه به این که امام جواد علیه السلام در خردسالى به امامت رسید، عباسیان فکر
مى‏کردند او از نظر علمى ناتوان است و از این رو با ترتیب چنین مناظراتى سعى
مى‏کردند شخصیت ایشان را خورد کنند . پیروزى امام در مناظره با پاسخ‏هاى قاطع و
روشنگر، هر گونه شک و تردید را در مورد پیشوایى او و نیز اصل امامت از بین برد.

2. این
مناظره خط بطلانى بر بسیارى از احادیث جعلى کشید. احادیثى که به دستور حاکمان غاصب
و براى تثبیت ‏حکومت غصبى آنان توسط عده‏اى انسان خود فروخته جعل شده و موجب انحراف
در امت اسلامى بود.

 

پى‏نوشت‏ها:

1) ر .
ک: طبرسى، اعلام الورى، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم) ص‏344، بعضى ولادت آن
حضرت را در ماه مبارک رمضان سال 195 مى‏دانند . ر . ک: شیخ مفید، الارشاد، (قم،
مکتبة بصیرتى) ص‏316 .

2) محمد
باقر مجلسى، بحار الانوار، (مکتبة الاسلامیة)، ج‏50، ص‏15 .

3)
الصواعق المحرقه، (قاهره، مکتبة القاهره، چاپ دوم، 1385 ه . ق)، ص ‏205 .

4)
شبلنجى، نور الابصار، (قاهره، مکتبة المشهد الحسینى)، ص‏161 .

5) احمد
طبرسى، الاحتجاج، (قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413)، ج‏2، ص‏481 .

6) «و
لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید.»

7)
احزاب/7، «و اذ اخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح و ابراهیم و موسى و عیسى
ابن مریم و اخذنا منهم میثاقا غلیظا.»

8)
انفال/33 .

9)
احتجاج، (پیشین)، ج‏2، ص‏477- 480 .

 

منبع:

مجله
مبلغان، شماره33 ، سیدجواد حسینى

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 12:52 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |

معجزات و کرامات امام جواد (ع)  

 

معجزه و
کرامت به اذن خداوند سبحان از نشانه های ائمه معصومین (ع) است . نمود معجزات و
کرامات ائمه اطهار(ع) از آغاز دوره امامت امام جواد(ع) به بعد در زندگی و سیره
معصومین (ع) از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ چرا که محدودیت شدید ائمه در این دوره
از سوی مخالفین و ظهور فرقه ها و نحله های گوناگون موجب گشت تا امام جواد (ع) و
ائمه پس از او برای اثبات حقانیت و امامت خویش بیش از ائمه قبل، از قدرتی که خداوند
سبحان در این خصوص به آنها عطا کرده بود استفاده کنند.


شفای چشم


آزادی از زندان


خشک شدن دست نوازنده


شهادت عصا بر امامت


میوه دادن درخت سدر


طی الارض و آزاد کردن
زندانی


نقره از برگ زیتون


طلا شدن خاک


جای انگشت بر سنگ


نرم شدن آهن


زنده کردن گاو مرده


شفای چشم

محمد بن
میمون می گوید : به همراه امام رضا(ع) در مکه بودم. به حضرت عرض کردم می خواهم به
مدینه بروم, نامه ای برای ابی جعفر بنگار تا با خودم ببرم .امام رضا(ع) تبسمی کرد و
نامه ای نوشت . به مدینه رفتم در حالیکه چشمهایم به دردی مبتلا بود . به درب خانه
امام جواد (ع) رفتم, نامه را تحویل دادم . موفق غلام امام , گفت : سر نامه را بگشا
و در پیش روی امام قرار ده . این کار را کردم.
آنگاه حضرت جواد (ع) فرمود : ای محمد وضعیت چشمت چگونه است ؟ عرض کردم یا بن رسول
الله , همانگونه که مشاهده می فرمایید بیمار است و نورش رفته است .

حضرت
جواد (ع) دستش را دراز کرد , بر چشمم کشید , بیناییم چون سالمترین زمانش گشت .
دستها و پاهای حضرت را بوسیدم و در حالی بازگشتم که بینایی ام را بازیافته بودم و
این در زمانی بود که سن حضرت کمتر از سه سال بود. (1)

 

آزادی از زندان

اباصلت
می گوید : پس از دفن حضرت رضا(ع) , به دستور ماُمون یک سال زندانی شدم. پس از یک
سال از تنگی زندان و شب نخوابی به ستوه آمدم ، دعا کردم و برای رهایی از زندان
محمد(ص) و آل محمد (ص) متوسل شوم. از خداوند خواستم به برکت آل محمد (ص)در کار من
گشایشی انجام دهد . هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت ابی جعفر(ع) نجات بخش
گرفتاران عالم , وارد زندان شد و فرمود: ای اباصلت از تنگنای زندان بی تاب شده ای
.عرض کردم به خدا سوگند سخت بی تابم .
فرمود: برخیز , دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد.
سپس دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد .نگهبانان در حالی که مرا
نظاره می کردند , توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم . سپس حضرت
فرمود : برو در امان خدا که هرگز نه دست مامون به تو می رسد و نه دست تو به مامون.

اباصلت
می گوید : همانگونه که حضرت فرمود تا حال مامون را ندیده ام. (2)


خشک شدن دست نوازنده

محمد بن
ریان نقل می کند : مامون برای رسیدن به هدفش (بدنام کردن حضرت امام جواد(ع) ) همه
نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد(ع) به کار برد اما هیچ کدام از آنها برای وی سودی
نداشت . به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد (ع), صد
کنیز زیبا را انتخاب کرد که هر یک جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند .مامون به
کنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او
خوشامد گویند .کنیزکان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به
آنها نکرد .
در دربار مامون مردی به نام مخارق که ریشی بلند وصوتی خوش داشت و عود می نواخت وجود
داشت . وی به مامون گفت من توان آنرا دارم که نقشه ات را - وادار کردن حضرت به لهو
و لعب - عملی سازم . از اینرو در مقابل امام جواد (ع) نشست و شروع به خواندن آواز
کرد. کسانی که در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامیکه مخارق شروع به
نواختن عود و آواز خوانی کرد, امام جواد (ع) سر مبارک خود را متوجه او کرد و بر وی
نهیب زد و فرمود: "اتق الله یا ذالعثنون " از خدا بترس ای ریش بلند . دست مخارق از
حرکت ایستاد , عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد.

روزی
مامون از بلایی که بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال کرد . مخارق پاسخ داد چون امام
جواد(ع) بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد که دستم فلج شد و هرگز
بهبود نیافت . (3)


شهادت عصا بر امامت

یحیی بن
اکثم از علمای دربار عباسی می گوید : روزی برای زیارت قبر رسول خدا (ص) رفته بودم
که امام جواد (ع) را دیدم, با او در خصوص مسائل گوناگونی مناظره کردم , همه را پاسخ
داد. به او گفتم : خواستم از شما چیزی بپرسم اما شرم دارم از پرسش.

امام
فرمودند : بدون آنکه سئوالت را بپرسی من پاسخ آنرا می دهم . تو میخواهی بپرسی امام
کیست ؟

گفتم :
آری به خدا سوگند همین است ؟!

فرمود:
منم

گفتم:
بر این مدعا نشانه و حجتی دارید ؟ در این لحظه عصایی که در دست امام بود به سخن آمد
و گفت : " اّنه مولایی امام هذا الزمان و هو الحجة "همانا مولای من حجت خداوامام
این زمان است. (4)

میوه دادن درخت سدر

شیخ
مفید در ارشاد نقل می کند : زمانی که حضرت جواد (ع) با همسرش ام الفضل از بغداد به
مدینه مراجعت کرد, به کوفه که رسید مردم او را مشایعت کردند , هنگام غروب در خانه
مسیب فرود آمد و به مسجد وارد شد .

در صحن
مسجد درخت سدری قرار داشت که هنوز میوه آن به بار ننشسته بود, امام کوزه آبی خواست
و در پای آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه کرد .امام در رکعت
نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در رکعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پیش از
رکوع قنوت گرفت. پس ازخواندن رکعت سوم تشهد و سلام داد . پس از نماز مدتی در حال
نشسته مشغول تعقیبات و ذکر شد, سپس بلند شد و چهار رکعت نماز نافله مغرب را به جای
آورد و تعقیب خواند و دو سجده شکر به جای آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد(ع)
هنگامی که به کنار درخت سدر رسید, مردم متوجه شدند که آن درخت به بار نشسته و میوه
داده است. از این جریان شگفت زده شدند و از میوه آن خوردند در حالی که میوه های سدر
هسته نداشت آنگاه حضرت را برای وداع بدرقه کردند. (5)


طی الارض و آزاد کردن زندانی

شیخ
مفید و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند : زمانی
که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده
اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده _قلب
آنان را به دست آورم - از اینرو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا
با وی ملاقات کنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و
فرهیخته یافتم .

به او
گفتم: فلانی به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای .

وی گفت
: هرگز چنین ادعایی نکرده ام .ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس
الحسین شام, جایی که سر مبارک حضرت حسین (ع) را در انجا نصب کرده اند, مشغول عبادت
بودم که ناگهان شخصی به نزد من امد و گفت بر خیز برویم . بلند شدم و به همراه وی
حرکت کردم , کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم, فرمود :

اینجا
را می شناسی ؟ گفتم : بله مسجد کوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز
خواندم.

پس با
هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم, ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم.
وی به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند, من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا
خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم, او کعبه را طواف
کرد ,من نیز طواف کردم . سپس از آنجا خارج شدیم, چند قدمی راه نرفته بودیم,که خود
را در جای نخست, در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت, در شگفتی فرو
رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟ یک سال از این واقعه گذشت که
باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون
سال گذشته مرا به کوفه , مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به
او گفتم : تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که
بگویی کیستی ؟

فرمود
من محمد بن علی بن موسی بن جعفر هستم .

من این
ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و
به ادعای نبوت به اینجا آوردند .

گفتم:
جریان تو را با محمد بن عبد الملک زیات در میان می گذارم .

گفت :
بازگو کن من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع
را با وی در میان گذاشتم .

وی در
زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست. به کسی که در یک شب
او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام
بازگرداند, بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد .

علی بن
خالد می گوید : پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود
گفتم :بایدا نزد او رفته و او را دلداری دهم . چون به زندان رفتم , ماموران زندان
مضطرب و پریشان از این سوبه آن سو می دویدند .

جریان
را پرسیدم : گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده
بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا اورا شکار
کرده اند .
علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد (ع)
معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد. (6)


 نقره
از برگ زیتون

ابو
جعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می کند که : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که بر
برگ درخت زیتون دست می زد و آن برگها به برگ نقره تبدیل می شد . من آنها را از حضرت
گرفتم , وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغییری
نکردند . دلائل الامامة, ص398 - موسوعة الامام الجواد (ع),ج1,ص228- (7)


طلا شدن خاک

اسماعیل
بن عباس هاشمی می گوید : در روز عیدی به خدمت حضرت جواد (ع) رفتم, از تنگدستی به آن
حضرت شکایت کردم . حضرت سجاده خود را بلند کرد, از خاک قطعه ای از طلا گرفت. یعنی
خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد . آن را به من عطا کرد. من
آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود . (8)


جای انگشت بر سنگ

عمر بن
یزید می گوید : امام محمد تقی(ع)را دیدم. به آن حضرت گفتم: یا بن رسول الله , نشانه
امامت چیست ؟

حضرت
فرمود: امام کسی است که توان چنین کاری را داشته باشد . دست خود را بر سنگی نهاد و
جای انگشتش بر آن ظاهر شد .


نرم شدن آهن

راوی
نقل می کند : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که آهن را بدون آنکه در آتش نهد می کشید و
سنگ را با خاتم خود نقش می زد . (9)


زنده کردن گاو مرده

در سفر
امام جواد (ع) از مدینه به بغداد, وقتی حضرت به سر زمین زباله - منطقه واقع در
نزدیکی کوفه رسیدند - زن ضعیفی را مشاهده کردند که بر بالای جسد گاوی مرده در کنار
راه نشسته و گریه می کند ؛ حضرت علت گریستن زن را از او پرسید .

زن در
جواب گفت: یا بن الرسول الله, من زنی ضعیفم, قدرت هیچ کاری را ندارم و این گاو همه
سرمایه زندگی ام بود که اکنون مرده است .

حضرت
فرمود: اگر خدای متعال آن را زنده کرد چه خواهی کرد ؟ عرض کرد ای پسر رسول خدا
همواره سپاسگذار او خواهم بود .

آنگاه
حضرت دو رکعت نماز بر جای آورد و درباره دعا کرد؛ سپس با پای مبارک خود به پهلوی
گاو زد و حیوان زنده شد . در این هنگام زن فریاد زد که این آقا عیسی بن مریم است .
حضرت فرمود: نه , بلکه او بنده ای از بندگان مورد عنایت خداست , این از اوصیای
پیامبران است . (10)
 

منابع :

1-
مسندالامام الجواد (ع) ,ص117 - بحارالانوار , ج 50 ,ص 46
2- عیون اخبار الرضا (ع) ,ج 2, ص678.
3- الکافی ,ج1,ص 494 - البحار ,ج50,ص61
4- الکافی ,ج1,ص 353 - الامام الجواد (ع) من المهد الی اللحد , ص 72 .
5- بحار الانوار ,ج83 ,ص100
6- بحارالانوار,ج25,ص376 - الکافی ,ج1,ص492
7- اثبات الهداة , ج3 ,ص 345
8- ا بحارالانوار ,ج 50 ,ص 49 - موسوعة الامام الجواد (ع),ج 1 ,ص 253
9- موسوعة الامام جواد (ع) ,ج1 ,ص 252 .س
10- الثاقب فی المناقب ,ص 503 - مسندالامام الجواد (ع), ص125


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 12:51 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |

زیارت امام جواد علیه السلام

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَلِىَّ اللَّهِ

سلام بر
تو اى ولى خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ

سلام بر
تو اى حجت خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ

سلام بر
تو اى نور خدا در تاریکی‌هاى زمین

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

سلام بر
تو اى فرزند رسول خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى آبآئِکَ

سلام بر
تو و بر پدران (پاک) تو

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى اَبْنآئِکَ

سلام بر
تو و بر فرزندانت

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلى اَوْلِیآئِکَ اَشْهَدُ اَنَّکَ

سلام بر
تو و بر دوستانت گواهى دهم که به راستى تو

قَدْ
اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزّکوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ
عَنِ الْمُنْکَرِ

برپاداشتى نماز را و بدادى زکات را و امر به معروف و نهى از منکر کردى

وَ تَلَوْتَ
الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ

و تلاوت
کردى قرآن را چنانچه باید و جهاد کردى در راه خدا آن طور که شاید

وَ صَبَرْتَ
عَلَى الاَْذى فى جَنْبِهِ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ اَتَیْتُکَ زآئِراً

و شکیبا
بودى بر آزار مردم در مورد (کار) خدا تا مرگت فرا رسید آمده‌ام به درگاهت براى
زیارت

عارِفاً
بِحَقِّکَ مُوالِیاً لاَِوْلِیآئِکَ مُعادِیاً لاَِعْدآئِکَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ
ربک

در حالى
که عارفم به حق تو و دوست دارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت مرا بنما در
پیشگاه پروردگارت.

 

منبع:

مفاتیح
الجنان

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 12:49 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |

راز ناشناختگى امام جواد علیه السلام

 

 

شهادت
پیشواى نهم حضرت جواد الائمه علیه السلام در روز آخر ماه ذى‏قعده در شهر بغداد، سال
220 اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن 25 سالگى توسط طاغوت زمان خویش‏ مسموم گردید.
شهادت آن امام بزرگوار بر امت اسلامى تسلیت‏ باد.

گوهر وجودى
امام جواد علیه السلام و عسکریین(علیهماالسلام)، در بین مردم کمتر شناخته ‏شده و آن
گونه که از سایر ائمه علیهم‌السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا
علیهاالسلام و حتى بعضى‏ از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت ‏به این سه بزرگوار معرفت
ندارند، به این خاطر تمسک و توسل کمترى به آنان دارند. با این که ما شیعیان معتقدیم
‏ائمه علیهم‏السلام، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفاده‏
مى‏کنند به نظر مى‏رسد نمایاندن چهره واقعى این سه امام بزرگوار مى‏تواند خدمتى
‏شایان به شمار آید.

علت مطرح
نبودن این سه امام علیه السلام، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آن ‏عصر
بود. خفقان حاکم تا حدى بود که ابن‏اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین ‏بلاد
اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مى‏کند، تنها در سه مورد از این
امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمى‏رود.

علت مطرح
نبودن این سه امام علیه السلام، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آن ‏عصر
بود. خفقان حاکم تا حدى بود که ابن‏اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین ‏بلاد
اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مى‏کند، تنها در سه مورد از این
امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمى‏رود.

این فرازها
عبارتند از:

1- جلد 10؛
آنجا که زندگى همسر امام رضا علیه السلام را توضیح مى‏دهد و مى‏گوید: همسر حضرت رضا
علیه السلام ام‌حبیبه نام داشت و دختر مامون بود.

دختر دیگر
مامون را محمدبن ‏على‌بن ‏موسى گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو با دختران مامون
ازدواج کردند.

2- در ضمن
حوادث سال 211 مى‏نویسد: مامون در تکریت، با محمدبن ‏على‌بن ‏موسى‏ برخورد و دختر
خود را به او تزویج کرد.

3- در
حوادث سال 220؛ وفات آن حضرت را مى‏نویسد.

ابن‏جریر
طبرى نیز در «تاریخ طبرى‏» تنها یک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا علیه السلام و حضرت
جواد علیه السلام با دختران مامون مى‏نویسد: حتى از رحلت ‏حضرت جواد علیه السلام
چیزى‏ نمى‏نگارد.

خفقان
موجود به اندازه‏اى بود که حضرت همیشه خلفاى عصر را با «امیرالمؤمنین‏» خطاب مى‏کرد
در حالى که این لقب مخصوص حضرت على علیه السلام بود.

از طرف
دیگر برخى امامان به خاطر موقعیت‌هاى ویژه خویش توانستند دست‏ به ‏اقداماتى بزنند
که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه‏اى اسمى از آنان بر لوح‏ تاریخ بماند.

 

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

خبرهاى
متواترى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله راجع به فاطمه زهرا علیهاالسلام وجود
داشت از جمله، او پاره تن من است، حوریه انسیه است؛ گذشته از آن، شرف دختر پیامبر
بودن فاطمه او را در دل‌ها جاى داد و باعث‏ شد تا دشمن هم نتواند ویژگی‌هاى ‏درخشان
زندگى او را در پرده نگه دارد.

 

امیرالمؤمنین علیه السلام

به این
دلیل که اولین صحابى و اولین مسلمان بود و کلمات متواتر پیامبر در غدیر خم و امثال
آن درباره‏ ایشان در سطح جامعه اسلامى منتشر شده بود و مهمتر از همه این نکته که
حکومت پنج ‏ساله‏اش او را بر اریکه تاریخ نشاند و باعث ‏شد فرازهاى درخشان زندگیش
در تاریخ ثبت گردد.

 

حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام

باید گفت
آن دو، تا اندازه‏اى توسط پیامبر اکرم معرفى شدند و جملاتى مانند «سیدا شباب اهل
الجنه‏»، «انهما امامان ‏قاما او قعدا»، از پیامبر در باره آنان مشهور شد. وقایع
مربوط به صلح و جنگ ‏آنان خصوصاً واقعه کربلا، عامل دیگرى شد بر این که آن دو امام
بزرگوار یادشان در دل‌ها جاودانه ماند.

 

امام سجاد سلام‏الله علیه

در پرتو
حوادث کربلا و صحیفه سجادیه‏اش معرفى شد.

 

امام باقر و صادق علیهماالسلام

شرایط
خاص زمان امام باقر و صادق علیهماالسلام، از جمله حوزه فعالیت علمى آنان و شاگردان
پر کارشان در رشته‏هاى مختلف، جمع احادیث، تدوین فقه و انتشار احادیثشان در اقصى
نقاط، چهره‏اى جهانى به آنان ‏داد. به طورى که مکتب شیعه به مکتب جعفرى معروف شد.

بنابر
این هر چند حضور جنبش شیعى از زمان حضرت على علیه السلام و حتى از زمان پیامبراکرم
صلی الله علیه و آله، مشهود بود، اما عصر «امام باقر و صادق‏» علیهماالسلام، فقه
مدونى‏ نداشت. زراره از بزرگترین شاگردان امام صادق و باقر علیهماالسلام مى‏گوید:

روزى
خدمت امام باقر علیه السلام رفتم. در مورد مساله ارث بحث ‏شد. حضرت امام باقر علیه
السلام به‏ فرزندش امام صادق علیه السلام فرمود: آن کتاب را بیاور و او براى من
مى‏خواند. در ذهن خود گفتم (لیس بشى‏ء زخرف باطل) چیزى نیست، باطل است.

در
روایت است هنگامى که حضرت امام جواد علیه السلام وارد مسجد شد، على بن‏جعفر، عموى
‏پدر او، به احترام حضرت از جاى بلند شد و او را به جاى خود نشاند. مردم اعتراض‏
کردند که تو پیرى و محاسنت ‏سفید شده است، چطور به جوان کم ‏سن و سالى این چنین
‏احترام مى‏کنى؟

وقتى
حضرت امام باقر علیه السلام پرسید؛ چگونه بود؟ گفتم:

باطل،
چیزى نبود. فرمود: «والله یا زراره، هو الحق، الذى رایت املاء رسول ‏الله صلی الله
علیه و آله و خط على‏»به خدا اى زراره این مطالب را پیامبر اکرم صلی الله علیه و
آله املاء فرمود و على علیه‌‌السلام نوشت.

بنابر
این زراره که یکى از اصحاب خاص و شیعیان مخلص بود، نیز آراء و اقوال ‏ائمه علیهم‏السلام
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به خوبى نمى‏دانست.

  

 امام
هفتم موسى‌بن ‏جعفر علیه السلام

آن حضرت
در حالى به امامت رسید که فقه جعفرى در سراسر عالم اسلام پخش شده بود. در این دوره
هر چند خفقان بنى‏العباس زیاد بود و شیعیان و آن امام عظیم‏الشان گاه در زندان‌هاى
مخوف گرفتار مى‏شدند، ولى کثرت ‏شیعیان و معاصر بودنشان با عصر صادقین
علیهماالسلام، باعث ‏شد هر گاه امام از زندان آزاد مى‏شد، یا ملاقاتى صورت مى‏گرفت،
مردم مسایل و نیازهاى خود را بپرسند.

از این
روى مساله تشکیل حکومت اسلامى نیز از اذهان مردم به صحنه سوالات مورد بحث ‏روز آمد
به همین جهت، در مرسله حماد و ... دقیق‌ترین مسائل حکومت و مسائل‏اقتصادى پرسیده
شده و امام نیز جواب داده است. همچنین شکنجه شدن و غل و زنجیر و زندان رفتن این
امام بزرگوار خود زمینه‏اى براى مجالس عزا بود، پیوسته نام این ‏امام بر سر زبان‌ها
جارى مى‏شد.

 

امام رضا علیه السلام

در زمان
ایشان مساله امامت و ظهور امام، شکل دیگرى به خود گرفت.

مامون
عباسى امام را به ولیعهدى خویش منصوب کرد. امام در طول مسیر و در هر شهر و روستا که
وارد مى‏شد براى مردم سخن مى‏گفت و به این ترتیب آنان از نزدیک با چهره پر فروغ
مولاى خویش آشنا مى‏شوند. مامون عباسى نیز به انگیزه‏هاى مختلف ‏مجالس علمى تشکیل
مى‏داد و از دانشمندان اسلامى و غیر اسلامى براى برگزارى مناظرات ‏علمى با حضور
امام دعوت به عمل مى‏آورد. در آن محافل سخنان امام پخش مى‏شد و به ‏اقصى نقاط جهان
مى‏رسید. امام رضا علیه السلام هدایایى را که به مناسبت‌هاى مختلف دریافت ‏مى‏کرد،
به محرومان و مستضعفان مى‏بخشید و به هر حال جایگاه مردمى مناسبى یافت.

 

اما چهار امام دیگر

چهارمین
آنها که امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) است و اخبار نقل شده از پیامبر
اکرم و ائمه معصومین در باره وجود، خصوصیات و قیام و وجود شریفش را براى همه مسلم
ساخته است.

از این
روى در طول تاریخ بارها اشخاصى از معروف بودن نام و نهضت ‏حضرت استفاده ‏کرده خود
را امام موعود نامیدند از جمله اسماعیلیه یا واقفیه که وجودشان بر این ‏اساس شکل
گرفت؛ چه اسماعیلیه معتقد بودند که امام موعود همان اسماعیل است و او زنده و از
انظار غایب است. واقفیه نیز همین اعتقاد را نسبت‏ به امام موسى‏بن ‏جعفر علیه
السلام داشتند.

بعضى از
افراد دیگر نیز که داعیه رهبرى جامعه یا مبارزه با فساد را داشتند، ادعاى مهدویت
مى‏کردند و چون اسم آن امام در روایات، هم اسم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود
بعضى افراد محمد نام، مثل محمدبن ‏عبدالله محض ادعاى مهدویت مى‏کردند. همچنین در
دعاهاى نقل شده از ائمه روى مساله وجود امام زمان علیه السلام تاکید زیاد شده است.

علاوه
بر آن، احتیاج فطرى انسان‌ها به نجات‏دهنده واقعى دست در دست عوامل فوق ‏انتظار
ظهور آن حضرت را براى غیر مسلمانان نیز امرى بدیهى ساخته است.

علت
اساسى دیگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشرى نظریه‏هایى است که در پى غیبت
طولانى حضرت به طور گسترده‏اى مطرح شده و اذهان را به خود مشغول کرده ‏است، در طول
تاریخ افرادى نظریه‏هایى ارائه کرده‏اند. و گروهى به نقد و بررسى‏ پرداخته‏اند و
دسته‏اى ادعاى مهدویت کرده، دسته‏اى دیگر به ابطال آن روى آورده‏اند.

 

امام جواد و عسکریین علیهم‏السلام

هیچ یک
از جهات یاد شده در زندگى سایر ائمه ‏در حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشت ‏به
همین جهت چهره والاى آنها ناشناخته‏ ماند و بعد از هزار و دویست‏ سال همچنان
هاله‏اى از غربت ‏بر چهره آنان سایه ‏افکنده است و تنها کلیاتى که از آیات قرآن و
احادیث و برخى زیارات مانند زیارت ‏جامعه کبیره، استفاده مى‏شود مبین گوشه‏اى از
شرایط زندگى آنان است.

گروهى
در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است که وجود آن ائمه فقط براى وجود یافتن
امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند.

از این
سوى عمر امام جواد علیه السلام که مدت طولانى دوام نیافت.

آن حضرت
در سن ‏نُه سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید.

به نظر
مى‏رسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات و ویژگی‌هایش خیلى
علاقه نشان ندهند چه همان مردم به على علیه السلام که سى و سه سال داشت، گفتند جوان
است و رهبرى جامعه فردى مسن‏تر و کارآمدتر مى‏طلبد.

زمانى
که نص صریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کنار رود و آن همه احادیث و شان نزول
آیات‏ و واقعه غدیر به فراموشى سپرده شد و کهولت جاى تمام آنها را بگیرد انتظارى از
مردم عصر حضرت امام جواد علیه‌السلام نمى‏توان داشت.

در
روایت است هنگامى که حضرت امام جواد علیه السلام وارد مسجد شد، على بن‏جعفر، عموى
‏پدر او، به احترام حضرت از جاى بلند شد و او را به جاى خود نشاند. مردم اعتراض‏
کردند که تو پیرى و محاسنت ‏سفید شده است، چطور به جوان کم ‏سن و سالى این چنین
‏احترام مى‏کنى؟

از طرف
دیگر نصوص متواتره‏اى نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بود معرفى کند.
این موضوع آنگاه واضح مى‏شود که کلمات رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد حسنین
علیهماالسلام یا فاطمه زهرا علیهاالسلام و یا على علیه‌السلام با کلمات و روایات
وارده درباره امام جواد علیه‌السلام مقایسه شود.

علت
عمده عدم معرفى یکسان ائمه این بود که چون حضرت على و زهرا و حسنین علیهم‏السلام،
در زمان آن حضرت بودند و مناسبت‌هاى مختلفى براى معرفى آنان بود.

این
موضوع در باره امام زمان(عج) فرق مى‏کند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روح ‏امید
بدمد و دمیدن روح امید با معرفى منجى عالم بشریت امکان داشت جدا از این که ‏بیشتر
معرفى‏ها توسط ائمه بعدى صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حد مردم ‏و
اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان علیه السلام و خصوصیات و صفات او بود. حتى
وجود احادیث فراوان در باره امام حسن و حسین علیه السلام وقتى شخصى در محضر
ابن‏عباس سوالى ‏مى‏پرسد و یکى از حسنین علیهماالسلام، جواب مى‏دهند، آن شخص قبول
نمى‏کند و مى‏خواهد جواب را از ابن‏عباس بشنود، تا مطمئن شود.

مراجعه
به کتب فقهى بر این حقیقت اشاره دارد که در طول تاریخ بیست ‏سال حضور امام حسن و
حسین علیه السلام در مدینه مسئله فقهى چندانى از آنان پرسیده نشد و مردم آنان ‏را
دو فقیه اسلام‏شناس عالم حساب نمى‏کردند تا چه رسد به امام جوادى که سن کمترى
‏داشتند. و از پشتیبانى عظیم و تاییدات مکرر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز
برخوردار نبودند.

دسیسه‏هاى خلفاى عباسى که پیوسته مى‏خواستند او در بین مردم ناشناخته بماند و خفقان
حاکم آن زمان تا اندازه‏اى که آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبور مى‏بودند
خلفاى ظالم عباسى را امیرالمؤمنین خطاب کنند به عمیق‏تر شدن جهل موجود دامن مى‏زد.

 

منبع:

ماهنامه
کوثر، شماره 13، احمد عابدینى


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 12:48 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |

امام جواد علیه السلام و راز شهادت

هشتمین
امام معصوم علیه السلام در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب‏ رویت جمال جواد الائمه
علیه‌السلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپرى مى‏شد
اما هنوز فرزندى کاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود. از طرفى حضرت مورد طعنه
دشمنان و زخم زبان ‏آنها قرار داشت که گاه به وسیله نامه نیز آن حضرت را مورد آزار
قرار مى‏دادند که نمونه آن را مى‏توان در مکتوب «حسین ابن ‏قیاما» مشاهده کرد. او
که از سران «واقفیه‏» بود در نامه‏اى ‏به امام رضا علیه‌السلام مى‏نویسد: چگونه
ممکن است امام باشى در صورتى‏ که فرزندى ندارى و امام علیه السلام پاسخ او را چنین
نگاشت که از کجا مى‏دانى که من فرزندى نخواهم داشت چند روزى طول نخواهد کشید که‏
خداوند به من پسرى عنایت ‏خواهد کرد که حق را از باطل جدا مى‏کند. تا این که طبق
پیش‌بینى امام علیه السلام در رمضان سال 195 هجرى ‏و به نقل از ابن عیاش در دهم رجب
آن سال ستاره امام جواد علیه السلام متجلى شد و مادرش «سبیکه‏» را که از خاندان
«ماریه قبطیه‏»همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و به فرموده امام رضا
علیه‌السلام آفرینشى پاکیزه و منزه داشت. مرتبت و مقامى والاتر بخشید.

درود و
سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه علیه السلام آن هنگام که با میلادش جلوه زیباى
مبارک‏ترین مولود را رقم زد و آن هنگام که با قامت زیباى امامت ‏خویش قیامتى از
شکوه و جلال و عظمت الهى را متجلى ساخت و آن زمان که در آخر ذى قعده سال 220 هجرى
دیده از جهان فرو بست و با غروب غمگنانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش ‏آیات جهاد و
شهادت گشت.

ولادت امام
جواد علیه‌السلام تمامى شایعات مربوط به امام رضا علیه‌السلام را پایان بخشید و
دلهره و اضطراب را از میان شیعیان زدود. بدین ‏جهت، که امام در حق فرزندش فرمود:
این مولودى است که براى ‏شیعیان ما «در این زمان‏» با برکت‏تر از او زاده نشده است.

مولودى که
حدود شانزده سال رهبرى و امامت‏ شیعیان را عهده‌دار شد و در این راستا آثارى شگفت
از خویش به یادگار گذارد و مکتب ‏علمى، اجتماعى شیعه را جلوه خاص بخشید.

شهادت آن
بزرگوار پایانى است ‏بر تلاش‌هاى چشمگیر و پر فروغش‏ تلاش‌هایى که خلفاى بنى‌عباس و
دشمنانش را آنچنان غافلگیر نمود که نتوانستند آن حضرت را تحمل نمایند و بدین جهت در
صدد شهادت ‏آن حضرت بر آمدند و این نوشتار نگاهى است‏ به عوامل و موجبات ‏شهادت آن
حضرت که در این زمینه به بررسى سه عامل مى‏پردازیم:

 

تقواى الهى و عدم همراهى با فساد دربار

مى‏دانیم
که یکى از القاب آن حضرت «تقى‏» است و این به خاطره ‏جلوه و ظهور خاصى است که تقواى
الهى آن امام همام در اجتماع ‏آن روز نموده و جهانى از پاکى و عفاف و تقوا را فرا
راه‏ دیدگان قرار داده بود والا تمامى معصومین برخوردار از صفت‏ تقوا و عصمت الهى
هستند چنانکه همه «صادق‏» راستگو و «کاظم‏» فرو برنده خشم و «زین العابدین‏»
زیباترین روح ‏پرستنده‏» هستند.

اما فرهنگ
القاب معصومین ریشه‏اى اجتماعى و برخاسته از عنایت الهى دارد که لقب «تقى‏» نیز از
این مقوله‏ است نگاهى به شرایط اجتماعى آن بزرگوار و وضعیت درباریان ما را بدین
نکته رهنمون مى‏کند که دشمن تلاشى پیگیر داشت تا به‏ گمان خود آن حضرت را با
عیاشی‌ها و فساد دربار براى یک بار هم‏ که شده است آلوده کند و در نتیجه آن حضرت را
از چشم شیعیان و طرفدارانش که او را به خاطر پاکى و طهارت الهى‏اش مى‌ستودند ساقط
کند و حتى مامون براى کشاندن آن حضرت به بزم دربار دخترش ام‌الفضل را به عقد آن
حضرت در آورد و در این جهت دستور لازم را نیز صادر کرد. اما راه به جایى نبرد و
پاکى و تقواى ‏امامت ‏بر اندیشه باطل مامونى پیروز گشت و نورانیتى مضاعف ‏یافت. این
بار کافى است روایت ذیل را مرور کنیم.

یکى از
القاب آن حضرت «تقى‏» است و این به خاطره ‏جلوه و ظهور خاصى است که تقواى الهى آن
امام همام در اجتماع ‏آن روز نموده و جهانى از پاکى و عفاف و تقوا را فرا راه‏
دیدگان قرار داده بود والا تمامى معصومین برخوردار از صفت‏ تقوا و عصمت الهى هستند
چنانکه همه «صادق‏» راستگو و «کاظم‏» فرو برنده خشم و «زین العابدین‏» زیباترین روح
‏پرستنده‏» هستند.

ابن
شهرآشوب در کتاب «مناقب‏» از محمدبن ریان نقل مى‏کند که ‏مامون درباره امام محمدتقى
علیه‌السلام به هر نیرنگى دست زد شاید بتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنیا نماید
و به فسق و لهو، او را متمایل کند به نتیجه‏اى نرسید تا زمانى که خواست دختر خود را
به خانه آن حضرت بفرستد دستور داد صد کنیزک از زیباترین کنیزکان را بگمارند تا
زمانی که امام جواد علیه السلام براى ‏حضور در مجلس دامادى وارد مى‏شود با جام‌هاى
جواهر نشان از او استقبال کنند کنیزان به آن دستورالعمل رفتار کردند ولى حضرت‏
توجهى به آنها ننمود. در آنجا مردى بود به نام «مخارق‏» که آوازه‏خوان بود و بربط
نواز و ریشى دراز داشت. مامون او را طلبید و از او خواست که تلاش خود را جهت متمایل
نمودن امام به امور مزبور به کار گیرد. مخارق به مامون گفت اگر ابوجعفر علیه السلام
کمترین‏ علاقه‏اى به دنیا داشته باشد من به تنهایى مقصود تو را تامین‏ مى‏کنم. پس
نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند کرد به گونه‏اى‏ که اهل خانه دورش گرد آمدند
و شروع کرد به نواختن عود و آوازخوانى. ساعتى چنین کرد ولى دید حضرت جواد علیه
السلام نه به سوى او و نه به راست و چپ خود هیچ توجهى ننمود. سپس سر برداشت و رو
به‏ آن مرد کرد و فرمود، «اتق الله یاذاالعثنون‏»؛ از خدا پروا کن ‏اى ریش دراز. پس
عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از کار افتاد تا آن که بمُرد. مامون از او
پرسید تو را چه شد؟ گفت: وقتى که ابوجعفر علیه السلام فریاد برکشید آن چنان هراسیدم
که هرگز به‏ حالت اول باز نخواهم گشت.

روایت فوق
بیانگر عمق توطئه مامون ‏جهت نشانه گرفتن تقواى الهى امام جواد علیه السلام مى‏باشد
که عصمت الهى‏ امام جواد علیه السلام نقشه‏هاى آنان را نقش بر آب مى‏نمود. و در
همین ‏راستا سخن دیگرى که از «ابن ابى داود» نقل شده است که در جمع اطرافیان خود
گفت:

خلیفه به
این فکر افتاده است که ابوجعفر علیه السلام را براى شیعیان و پیروانش به صورت زشت و
مست نامتعادل آلوده به عطر مخصوص زنان ‏نمودار کند. نظر شما در این باره چیست؟ آنها
مى‏گویند این کار دلیل شیعیان و حجت آن را از بین خواهد برد اما فردى از میان ‏آنان
‏مى‏گوید جاسوس‌هایى از میان شیعیان برایم این چنین خبر آورده‏اند که شیعیان مى‏گویند
در هر زمان باید حجتى الهى باشد و هرگاه حکومت متعرض فردى که چنین مقامى نزد آنان
دارد بشود خود بهترین دلیل است‏ بر این که او حجت‏ خداست. پس از آن «ابن ابى‏داود»
خبر را به خلیفه منتقل مى‏کند در این هنگام خلیفه این ‏چنین اظهار نظر مى‏کند که
«امروز در باره اینها هیچ چاره و حیله‏اى وجود ندارد. ابوجعفر را اذیت نکنید. پس از
نومیدى از همراهى امام و درخشش هرچه بیشتر جلوه‏هاى پاکى و تقواى امام ‏بود که دشمن
تصمیم به شهادت امام علیه السلام را مى‏گیرد زیرا که هر روز شخصیت امام فروغى
فروزان‌تر به خویش مى‏گیرد و دل‌هاى مشتاق ‏پاکى و عفاف را هرچه بیشتر به سوى خویش
جذب مى‏کند.

اما فرهنگ
القاب معصومین ریشه‏اى اجتماعى و برخاسته از عنایت الهى دارد که لقب «تقى‏» نیز از
این مقوله‏ است نگاهى به شرایط اجتماعى آن بزرگوار و وضعیت درباریان ما را بدین
نکته رهنمون مى‏کند که دشمن تلاشى پیگیر داشت تا به‏ گمان خود آن حضرت را با
عیاشی‌ها و فساد دربار براى یک بار هم‏ که شده است آلوده کند و در نتیجه آن حضرت را
از چشم شیعیان و طرفدارانش که او را به خاطر پاکى و طهارت الهى‏اش مى‌ستودند ساقط
کند و حتى مامون براى کشاندن آن حضرت به بزم دربار دخترش ام‌الفضل را به عقد آن
حضرت در آورد و در این جهت دستور لازم را نیز صادر کرد. اما راه به جایى نبرد و
پاکى و تقواى ‏امامت ‏بر اندیشه باطل مامونى پیروز گشت و نورانیتى مضاعف ‏یافت.

و امام
علیه السلام خود بى‌رغبتى و ناراحتى خویش را از وضعیت دربار و همراهى آنان ‏اظهار
مى‏داشت. «حسین مکارى‏» مى‏گوید: در بغداد بر ابوجعفر علیه السلام وارد شدم و در
نزد خلیفه با نهایت جلالت مى‏زیست. با خود گفتم که‏ حضرت جواد علیه السلام با این
موقعیت که در اینجا دارد دیگر به مدینه ‏برنخواهد گشت. چون این خیال در خاطر من
گذشت دیدم امام سرش را پایین انداخت و پس از اندکى سربلند کرد در حالى ‏که رنگ
مبارکش ‏زرد شده بود، فرمود: «اى حسین نان جو با نمک نیمکوب در حرم ‏رسولخدا صلی
الله علیه و آله نزد من بهتر است از آنچه که مشاهده مى‏کنى.

 

برترى دانش و تفوق علمى

دومین عامل
شهادت امام جواد علیه السلام را مى‏توان حضور قوى و کارآمد حضرت در صحنه‏هاى علمى و
برترى دانش آن حضرت برشمرد زیرا که‏ این امر ناتوانى خلیفه را در مقابل امام جواد
علیه‌السلام که بسیارى ‏خلافت را حق آنان مى‏دانستند به نمایش مى‏گذاشت. و ضعف بنیه
علمى‏ دانشمندان دربارى را هر چه بیشتر آشکار مى‏ساخت که از میان ‏مباحثات متعدد
حضرت یکى از آنها را برگزیده و نقل مى‏کنیم.

«زرقان‏»
که با «ابن ابى داود» دوستى و صمیمیت داشت مى‏گوید یک روز ابن ابى داود از مجلس
معتصم بازگشت، در حالى که به ‏شدت افسرده و غمگین بود علت را جویا شدم گفت: امروز
آرزو کردم ‏که کاش بیست ‏سال پیش مرده بودم پرسیدم چرا؟ گفت: به خاطر آنچه ‏از
ابوجعفر «امام جواد علیه السلام» در مجلس معتصم بر سرم آمد. گفتم:

جریان چه
بود؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه‏ «معتصم‏» خواست که با اجراى کیفر
الهى او را پاک سازد. خلیفه ‏همه فقها را گرد آورد و محمدابن على «حضرت جواد علیه
السلام‏» را نیز فراخواند و از ما پرسید دست دزد از کجا باید قطع شود؟ من‏ گفتم: از
مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از دست‏ در آیه تیمم «فامسحوا بوجوهکم
و ایدیکم‏»،صورت و دست‌هایتان ‏را مسح کنید» تا مچ دست است. گروهى از فقها در این
مطلب با من موافق بودند و مى‏گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود ولى‏ گروهى دیگر
گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دلیل‏ آن را پرسید گفتند: منظور از
دست در آیه شریفه وضوء:

« فاغسلوا
وجوهکم و ایدیکم الى المرافق‏» صورت‌ها و دست‌هایتان ‏را تا آرنج ‏بشویید. تا آرنج
است. آنگاه معتصم رو به محمدبن ‏على امام جواد علیه السلام کرد و پرسید: نظر شما در
این مساله چیست؟

گفت: اینها
نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار کرد و قسم ‏داد که باید نظرتان را بگویید.
محمدبن على علیه السلام گفت: چون قسم‏ دادى نظرم را مى‏گویم. اینها در اشتباه‏اند.
زیرا فقط انگشتان ‏دزد باید قطع شود و بقیه دست ‏باید باقى بماند. معتصم گفت: به
‏چه دلیل؟

گفت: زیرا
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق‏ مى‏پذیرد. بنابراین
اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود دستى ‏براى او نمى‏ماند تا سجده نماز را به جا
آورد و نیز خداى متعال ‏مى‏فرماید: «و ان المساجدلله فلا تدعوا مع الله احدا» سجده‏گاه‌ها
از آن خداست. پس هیچ کس را همراه با خدا مخوانید. ابن‏ابى داود مى‏گوید: معتصم جواب
محمدبن على را پسندید دستور داد انگشتان دزد را قطع کنند و من همانجا آرزوى مرگ
کردم. پس از سه روز ابن ابى داود به حضور معتصم مى‌رسد و مى‏گوید: به معتصم ‏گفتم
خیرخواهى براى امیرالمومنین بر من واجب است و من در این ‏جهت ‏سخنى مى‏گویم که مى‏دانم
با آن به آتش جهنم مى‏افتم. معتصم ‏گفت آن سخن چیست؟ گفتم:

چگونه
امیرالمومنین براى امرى از امور دینى که اتفاق افتاده ‏است ‏به خاطر گفته مردى که
نیمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى‏کنند او از امیرالمومنین شایسته‏تر به
مقام اوست، تمامى ‏سخنان آن علماء و فقها را رها کرده و به حکم آن مرد حکم کرد؟

پس رنگ
معتصم تغییر کرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا را در برابر این خیرخواهیت ‏به تو
پاداش نیک عطا کند و پس از آن بود که تصمیم به شهادت امام علیه السلام گرفت.


بزرگداشت نهضت‌هاى
شیع
ى

حسین بن
على مشهور به شهید فخ نواده حضرت مجتبى علیه السلام در زمان ‏یکى از خلفاى بنى‌عباس
به نام هادى عباسى قیام کرد. یاد و نام‏ او سندى بر محکومیت ‏بنى‌عباس تلقى مى‏شد و
حماسه نهضت‌هاى شیعى‏ علیه خلفاى عباسى را در خاطره‏ها تجدید می‌نمود.

در حمایت
از این شهید انقلابى روایتى نیز از امام جواد علیه السلام مى‏خوانیم: «پس‏ از فاجعه
کربلا هیچ فاجعه‏اى براى ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده‏است.» یکى از نویسندگان در
حکمت نقش انگشترى امام جواد علیه السلام «نعم ‏القادر الله‏» مى‏نویسد: بعد از آن
که «مامون‏» همه ‏انقلاب‌ها را سرکوب نموده و تمامى صداها را خفه کرد. طبیعى بود که
مامون و عباسیان و یارانشان احساس کنند که به نهایت ‏آروزیشان رسیده و به
ارزشمندترین آرمان‌هایشان که عبارت بود از محکم ساختن پایه‏هاى حکومت و سلطنتشان به
طورى که دیگر هیچ ‏نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سرکشى آنان نداشته است،
دست ‏یافته‏اند ولى مى‏بینیم که بعد از این همه، نقش انگشترى‏ امام جواد علیه
السلام در برابر تمامى تصورات آنان قد علم مى‏کند و تمامى مظاهر و سرکشى و ستم آنان
را محکوم مى‏کند آن نقش این ‏جمله است «نعم القادر الله‏» چه نیکو توانمندى است‏
خدا.

و در این
راستاست که معتصم پس از این که از مردم بیعت ‏براى ‏خود گرفت جویاى حال امام جواد
علیه‌السلام شد و دستور داد که امام ‏جواد علیه السلام و همسرش ام الفضل را به
بغداد فراخوانند. زیرا که‏ حضور و نام و یاد آن بزرگوار حماسه جهاد و پرچم آزادگى و
عزت ‏ایمان است و جلوه امامت و وصایتش مهر باطلى است ‏بر خلافت‌هاى ‏باطل بنى‌عباس.

درود و
سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه علیه السلام آن هنگام که با میلادش جلوه زیباى
مبارک‏ترین مولود را رقم زد و آن هنگام که با قامت زیباى امامت ‏خویش قیامتى از
شکوه و جلال و عظمت الهى را متجلى ساخت و آن زمان که در آخر ذى قعده سال 220 هجرى
دیده از جهان فرو بست و با غروب غمگنانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش ‏آیات جهاد و
شهادت گشت.

 

منبع:

ماهنامه کوثر، شماره 24، عباس کوثرى


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 12:42 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |

«ألسَّلامُعَلَیکَیااَباجَعفَرٍمُحَمَّدَبنَعَلیٍّالبَرَّالتَّقِیَّ»

شهادت مظلومانه و جانسوز نهمین پیشوای شیعیان و پار? تن حضرت علی بن موسی الرّضا(علیهما السلام)، باب المراد عالمین جـوادالأئـمـه، حضرت امام محمّد تقی(علیه السلام) را محضر مقدّس و منوّر حضرت حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تمامی شیعیان و محبّان آنحضرت تسلیت و تعزیت عرض می نمائیم.


 

                   ** ای بین ائـمه نام نامیت جـواد(ع) **
                                              **
ای جـسـم تـو زیـب آفـتاب بـغـداد **

                   ** مگـذار بـمـیـرم و نـبـینم حـرمـت **
                                              **
ازمن همه التماس و ازتو امداد ** 
 

*************************

قطب راوندی روایتکرده است از ابومسافر که حضرت امام محمدتقی(علیه السلام)
در عصر آن شبی که به عالم بقا رحلت کرد و به شهادت رسید، فرمود:
من امشب از دنیا خواهم رفت. پس جـوادالائـمـه
(علیه السلام)
فرمودند که ما اهلبیت هرگاه خدا دنیا را از برای ما
نخواهد ما را بجوار رحمت خود می برد. (1)


 

(1) جلاءالعیون، ص 566. 

*************************

قَالَ الإمام
مُحَمَّد تَقی(عَلَیهِ السَّلامُ):
لَیسَ لِبَخیلِ راحَة، وَ لا لِحَسُودِ
لذَّة، وَ لا لِمُلوکِ وَفاء، وَ لا لِکَذوبِ مُروَّة.

جوادالائمه حضرت امام محمد تقی(علیه السلام)
فرمودند: بخیل را آسایش نیست، حسود
را خوشی و لذت نیست، پادشاهان
را وفاء نباشد، دروغگو را مروت
و مردانگی نیست. (2)


 

(2) تحف العقول، ص473، ح48.

*************************

«یَا جَوادالأئمِه(ع)»

 

         ** زاده زهـراء(س) میان حجـره افغـان می کند **
                                               ** درد دل بـا کـردگــار حـی ســبـحــان می کند **

          ** گاه می پـیـچـد ز درد و گـاه می نـالـد ز غم **
                                               ** گاهی اظهار عطش با قلب سوزان می کند **

         ** دختر مأمون چو خواهـد کس نگردد با خبر **
                                              ** حـجـره را بـر زاده طاها چو زنـدان می کند **

         ** او غـریـبـانـه دهـد جان در دیـار بـی کـسـی **
                                              ** در جنان بهرش فغان شاه خراسان می کند **

         ** از فـراز بـام جـسـم شـَه فـکـنـدی بر زمین **
                                              ** دیــو بــنـگــر چـه بــا آیــات قــرآن می کند **

         ** آن امام نـهـمـیـن می نـالـد از سوز عـطش **
                                              **
لـیک یاد از غـربـت شاه خـراسـان می کند **

 

 


منبع شعر: کتاب زمزمه های حاج احمد دلجو، ص160.

 


 

**اللّهم عجّل لولیک الفرج**


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 12:37 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |


1. ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب
از غربت آن غریب کن یاد امشب
مسموم شد از زهر، جواد بن رضا
در حجره ی در بسته ی بغداد امشب


2. امام جواد (ع) :
تا هنگامی که سپاسگذاری بندگان ادامه دارد افزایش نعمت های خداوند قطع نمیشود.
---
شهادت مظهر جود و سخا و علم و معرفت، تسلیت و تعزیت.


3. ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد / او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد

مسموم شد ز زهر جگر سوز  اُمّ فضل / از روی شوق در ره جانانه جان سپرد


4. نفرین بر آن محرم نامحرم
که زهر جفا را نه در جام تو که در کام ما ریخت
آه! ای خورشید عشق
ای مولای جوان من
چه زود غروب کردی!


5. گشته عالم، غرق ماتم
در عزای جواد الائمه
کرده زهرا ناله برپا
در عزای جواد الائمه
شد ز بیداد، شهر بغداد
کربلای جواد الائمه
...
شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت.


6. امام محمد تقی (ع):
بدان که از دید خداوند پنهان نیستی
پس بنگر که چگونه هستی!
---
یا جواد الائمه
چون بخود نگریستم جز بی حیائی و بی شرمی در برابر ارباب خودم ندیدم
امشب دعایم کن تا دیگر باگناهانم دل فرزندت مهدی را نشکنم.


7. در میان حجره یا رب کیست غوغا میکند
شکوه زیر لب ز بی رحمی دنیا میکند
همسرش از فرط شادی و شعف کف میزند
زین عمل خود را به عالم خوار و رسوا میکند
---
شهادت غریبانه ی امام مسموم، جواد مظلوم-ع بر شما تسلیت باد.


نوشته شده در چهارشنبه 89/8/12ساعت 12:32 صبح توسط شیطونک نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak