☆★☆ مذهب سرا ☆★☆
اگر دیدى که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشنیى گناه است یکى از آثار و برکات سیدالشهدا (ع) در بعد اخلاقى - تربیتى این است که قیام او باعث گردید در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جدید بلند نظرانه پدید آید و نظر انسان را به زندگى خود و دیگران، دگرگون سازد تا بتواند بدینوسیله جامعه را اصلاح نماید . و به عبارت دیگر، با خودسازى به دیگر سازى نیز بپردازد. آرى، در آن زمانى که بنیاد روانى و اخلاقى مردم در هم ریخته و ویران شده بود و این ویرانى شامل رهبران مسلمین و بزرگان آنان نیز شده بود و با اخلاق و شیوهاى وحشتناک زندگى مىکردند ، امام حسین (ع) یگانه درمان آن حالت بیمار گونه را که در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قیام آشکار و فریاد درآن سکوت مرگبار دید. لذا آن حضرت با خون پاک خود و فرزندان و یارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاریخى ، حتى شمشیر و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گردید تا همه روزنهها و راههاى توجیه را فرو بندد. سیدالشهدا (ع) نیک دریافته بود که وجدان شکست خورده و اخلاق پست امت را نمىتوان به وسیله رویارویى ساده دگرگون ساخت، از این رو با قیام و شهادت خویش دیرى نپایید که اخلاق هزیمت و فرار را به نیرویى عظیم درآورد و اخلاق جدیدى به جاى آن جایگزین نمود. براستى شهادت حسین بن على (ع) تأثیر ژرف و شگرفى بر شیعیان ساکن و ساکت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگیز نواده پیامبر اکرم (ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ریخت. در اثر قیام و شهادت امام حسین (ع) موجى در روح مسلمین به وجود آمد، حمیت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى که از اواخر حکومت عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامى حکمفرما بود، تضعیف شد و ترس آنها را فرو ریخت ، خلاصه، ابا عبدالله (ع) به اجتماع اسلامى شخصیت داد. کربلا و قیام سیدالشهدا (ع) نمایشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و این اخلاق را نه به زبان که در عمل به خون پاک خویش بر صفحه ماندگار تاریخ به ثبت رسانید. از پا حسین افتاد و ما بر پاى بودیم زینب اسیرى رفت و ما بر جاى بودیم یکى دیگر از آثار نهضت و شهادت سیدالشهدا (ع) این بود که مردم پس از مدت کوتاهى متوجه عدم توانایى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عمیق ندامت و گناه کرده و چنین اندیشیدند که براى جبران این اهمال کارى و غفلت ، و نیز براى طلب بخشایش الهى، باید جانبازیهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله کارهاى امام زینالعابدین (ع) این بود که کوشید این احساس گناه را شعلهور سازد. از این رو به گروه انبوهى از مردم کوفه نهیب زده و فرمود: «اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آیا شما فراموش کردید که نامهها براى پدرم نوشتید و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نیرنگ زدید؟! شما با پدرم عهد و پیمان بستید و با وى بیعت کردید، اما بیعت خود را شکستید و او را به قتل رساندید پس هلاکت بر شما باد و با این توشهاى که به آخرت فرستادید هلاکت بر شما باد . چه رأى زشت و پلیدى را که براى خود پسندیدید! آنگاه که به دیدار پیغمبر خدا (ص) مىشتابید و به شما بگوید: «عترت مرا کشتید ، هتک حرمت مرا کردید.» با چه دیدهاى به او نظر خواهید کرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهید بود» 15. این احساس گناه عامل همیشه شعلهورى بود که مردم را براى شورش و انتقام جویى همواره به جلو مىراند. استاد «عادل ادیب» در این باره مىنویسد: شهادت فجیع امام حسین (ع) در کربلا موجى شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگیخت . آنان پى بردند که مىتوانستند او را یارى دهند. اما از آن پس که با او براى قیام پیمان بستند، او را یارى نکردند . این احساس گناه دو جنبه داشت: از یک طرف انسان را وادار مى ساخت که گناهى را که مرتکب شده با کفاره بشوید، و از طرف دیگر نسبت به کسانى که او را به ارتکاب چنین گناهى واداشته بودند، احساس کینه و نفرت کند. به طورى که انگیزه انقلابهاى متعددى که در اثر قتل امام (ع) برپا شد، همان کفاره یارى نکردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امویان بود . مقدر چنین بود که آتش این احساس گناه، پیوسته برافروخته بماند و انگیزه انتقام از بنى امیه در هر فرصت به انقلاب و قیام بر ضد ستمگران منتهى گردد. 16 بارى ، بر اثر شهادت امام حسین (ع) این آیه شریفه مصداقى روشن یافت: «و یوم یعض الظالم على یدیه » . 17 و روزى که ستمکار دستهاى خود را از پشیمانى مىگزد. سؤمین اثر مهم تربیتى قیام و شهادت سیدالشهداء (ع) ، بالا بردن محبوبیت خاندان حضرت على (ع) در اجتماع اسلامى و شناساندن بیشتر و بهتر آنان به مردم بوده است . مسئله داشتن محبوبیت و قبضه کردن افکار اجتماع از مسائل حیاتى و مهمى است که همواره مورد نظر حکومتها بوده و هست . حکومتها هر چند به طور اکثر تکیه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند که نیرومندتر از قدرت نظامى ، جایگاهى است که در دلهاى مردم مىباشد، وسعى دارند آن را براى خویش به دست آورند . معاویه نیز با همه تلاشهاى شیطانى خود به طور کلى مى خواست دو چیزرا به دست آورد: یکى محبوبیت بخشیدن به خاندان و شجره خبیثه بنى امیه ، و دیگرى سقوط خاندان و شجره طیبه حضرت على (ع) از محبوبیت . متأسفانه معاویه در این تلاش خود موفقیت بسیارى هم کسب کرد. اما با ظهور حماسه حسینى و جانبازیهاى مردان راستین خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عمیقى براى سیدالشهدا و اهل بیت (ع) ایجاد نمود . به طورى که هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بیشترى به خاندان حضرت على (ع) جذب مىشدند این محبوبیت رفته رفته چنان بالا گرفت که عدهاى براى خونخواهى و به نام هوا داران از خاندان رسول خدا (ص) دست به قیام زدند. آرى ، اگر حسین بن على (ع) پیش از نهضت مردانهاش به عنوان امام وقت و سبط پیغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترین شخصیت از خاندان وحى شناخته مىشد، پس از قیام با حفظ مقامات سابق، به نام عالیترین و کاملترین نمونه مردانگى و مجاهدت و فداکارى در راه خدا و حقیقت شناخته شد. «مسیوماربین آلمانى» در این خصوص مىنویسد: «مهمترین اثر این نهضت این بود که ریاست روحانى که در عوالم سیاست اهمیت شایانى داشت، مجدداً به دست بنىهاشم افتاد، و به ویژه در بازماندگان حسین (ع) مسلم گردید، و چندى طول نکشید که (حکومت) ظلم و جور معاویه و جانشیان او منهدم شد و در کمتر از یک قرن قدرت از بنى امیه سلب گردید. منهدم شدن (قدرت) بنى امیه به قسمى شد که امروز نام و نشانى از آنها نمودار نیست و اگر در متن کتب تاریخى نامى از این قوم ذکر شده در تعقیب آن هزاران نفرین و ناسزا هم نوشته شده است، واین نیست مگر به واسطه قیام امام حسین (ع) و یاران با وفاى او » 18. 15 سیرهء امامان , سید محسن امین , ص 188 16 زندگانى تحلیلى پیشوایان ما, عادل ادیب , ص 149 17 سورهء فرقان , آیه 27 18 نقل از کتاب درسى که حسین به انسانها آموخت شهید هاشمى نژاد, ص 445 او کشته شد که دین خدا جاودان شود جان جهان فداش که بى مثل و گوهر است اوضاع عمومى اسلام و مسلمین بسیار ناراحت کننده بود . فعالیتها و تبلیغات مسموم بنى امیه علیه حضرت على (ع) و خاندانش ، و نیز تحریفات و بدعتهایى که زیرکانه در اسلام داخل کرده بودند، شرایط را جهت نابودى اسلام و محو نام حضرت محمد (ص) آماده کرده بود. خلافت الهى به حکمت سلطنتى و دیکتاتورى تبدیل شده بود . روح شریعت اسلام یعنى پرهیزگارى و عدالت، در اجتماع دیده نمىشد و از احکام اجتماعى دین فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشریفات وجود داشت؛ و گاهى همین صورت تشریفاتى نیز به بدعت و بلکه فسق و فجور مىگرایید . اکثر قریب به اتفاق نسل مسلمان که آن روزها در شبه جزیره عربستان زندگى مىکرد، در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته و در آغاز حکومت معاویه وارد اجتماع شده بودند، لذا پیامبر اکرم (ص) را زیارت نکرده و شاید بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحى را درک نکرده بودند. در رأس جامعهاى که دچار بىارادگى و ضعف نفس شده بود، حاکمى فاسق و فاجر چون یزید لقب شریف امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین را به ناحق با خود یدک مى کشید. یک جوان قمار باز و شرابخوار، بىبند و بار و صد در صد اهل دنیا و خوشگذرانیهاى آن بر مردم حکومت مى کرد یک مغز الکلى که از نظر افکار ، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام کمترین عقیدهاى نداشت، و میمون بازى و هوسبازى از کارها و تفریحات روزانهاش بود . انسانهاى خطرناک و دنیا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند. در چنین وضع خطرناک و دردناکى ، امام حسین (ع) پاى فشرد و عزم جهاد راسخ کرد و با تعداد معدودى از یاران ، همراه با زنان و کودکان به استقامت برخاست، و چنین فریاد کرد: «آیا نمىبینید که به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود؟ در این هنگام باید شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاى پروردگارش باشد» 19. اگر دیدى که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینى گناه است بارى، مقاومت و پایدارى سیدالشهدا (ع) بود که شریعت اسلام را بعد از اینکه در اثر طغیان معاویه و جور و بیداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغییر و تبدیلى که او و پسر ناخلفش یزید در این دین بنا گذاشته و اساس دیانت را متزلزل بلکه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشید. نهضت این بزرگوار و قیام نیرومندانهاش، بقاى دین را باعث گردیده، و با خون خود و اصحاب و یارانش ،گلستان دین را آبیارى و نهال گلستان شریعت را سرسبز و شاداب نمودند . اگر نهضت مقدس حسین نبود از اسلام به غیر از اسلام اموى و از دین جز دین یزیدى و دین تشریفاتى چیزى باقى نمانده بود . «مقرم» در کتاب مقتل خود مىنویسد: نهضت حسین (ع) جزء اخیر از علت تامه جهت استحکام مبانى دین بوده، به طورى که این نهضت ، بین دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدایى انداخته ، حق و باطل را از یکدیگر جدا نمود . لذا گفته شده است : دین را وجود مقدس محمد ى شروع نموده و بقاى آن به واسطه وجود مبارک امام حسین (ع)تداوم یافت . «الاسلام نبوى الحدوث و حسینى البقاء» 20 این برکت بزرگ که به خاطر وجود شریف حضرت سیدالشهدا (ع) است، از تفسیر بعضى احادیث نبوى نیز به دست مىآید، از جمله این حدیث معروف شریف که فرمود: «حسین منى و انا من حسین» 21. حسین از من است و من نیز از حسینم . بفرمود احمد شه عالمین حسین از منست و منم از حسین بدین معنى که امام حسین (ع) سبط آن رسول گرامى بوده و از زبان مبارک نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذیه نموده و رشد و نماى او از شیره جان نبى اکرم (ص) بوده است ، و از طرفى پیامبر از امام حسین است زیرا دین آن رسول خاتم ، به واسطه امام حسین و فداکارى و جان نثارى او به جهان و جهانیان نفوذ کرده و تجلیات و نورافشانى و گیتى شناسى خود را بعد از وفات پیغمبر معظم، به وسیله شهادت و جانبازى و از مال و عیال گذاشتن این بزرگوار به عالمیان جلوه و ظهور داده است . «واشنگتن ایروینک» مورخ آمریکایى گوید: «براى امام حسین (ع) ممکن بود که زندگى خود را با تسلیم شدن به اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد . او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روى ریگهاى تفتیده عربستان روح حسین فنا ناپذیر است . اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسین ». 22 خون او تفسیر اسلام مبین منجى و احیاگر شرع است و دین * از جمله آثار مهم سیاسى - اجتماعى قیام و نهضت حیاتبخش حسینى که به جاى مانده، آشکار ساختن اسلام صحیح و احیاى امر به معروف و نهى از منکر بود تا بطلان اسلام انحرافى اموى که پس از زمان رحلت نبى اکرم (ص) صورت گرفت، روشن شود. خاندان بنى امیه در تبلیغات خود، خویش را از خاندان رسول خدا (ص) قلمداد کرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ایشان را در امور دین به ادعاى اینکه اولى الامر واجب الاطاعه هستند در حیرت و سرگردانى گذاشته بودند؛ اما امام حسین (ع) با قیام خود همه این توطئهها را بهم ریخت و اسلام اموى و دین یزیدى را از اسلام ناب محمدى جدا ساخت، و با نماز خونین خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه کرده عملاً معنا نمود. چنانکه در زیارت وارث مىخوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر». بنابراین، نهضت و شهادت سیدالشهداء (ع) دو معنى داشت: 1- نفى آنچه به نام اسلام مطرح بود، 2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انکار شده بود - مانند امر به معروف و نهى ازمنکر - و این هر دو با هم، یعنى «احیاى اسلام محمدى». پس از شهادت امام حسین (ع)، گروه مکتبى، به حرکت تودهاى مخالف تبدیل شد که بدون استثنا همه مسلمین را در بر گرفت، زیرا مسلمانان به حقیقت اسلام و هدف تفکر مکتبى پى برده بودند، طرز تفکرى که از روز اول، شعار حکومتى غیر منحرف و صالح را فریاد مىکرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دریافته بود که سکوت امت بر انحراف رهبرى، خطایى فاحش به شمار مىآید. زیرا این سکوت به فاجعه کربلا منجر شد. و همین امر آغازى شد براى انقلابها و امر به معروف و نهى از منکر. آرى، کار انبیا و اولیاى الهى در حقیقت امر به معروف و نهى از منکر و شناساندن معروف و منکر به مردم بوده است، و در این راستا، نه تنها به سخن بسنده نکردند که از درگیرى و تحمل سختیها و دشواریهاى آن نیز نهراسیدند. در این بین رسول اکرم (ص) شناب بیشترى به آن دو امر داده و با تلاش و پیگیرى اسلام را پیروز کرد. اما بعد از رحلت پیغمبر (ص)، مردم از خط مستقیم محمدى منحرف شدند و نا اهلان را به خلافت پذیرفتند که عامل مهم این مصیبت، جهل مردم و بى توجهى به امر به معروف و نهى از منکر بود. و امام حسین (ع) با قیام مصلحانه خود احیاگر حقیقى این دو فریضه الهى است. چنانکه سر قیام خویش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهى از منکر» معرفى مىنماید. او با قیام خود به این دو اصل اسلامى، اعتبار و آبروى شایسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، یعنى در حالى که دیگران آن را در مرز ضرر شخصى متوقف مىکنند و ارزش آن را پایین مىآورند، نهضت حسینى مرزى براى آن نمىشناسد. گاهى گفته مىشود: فقهاى شیعه شرایطى را براى امر به معروف و نهى از منکر ذکر کردهاند که از آن جمله: ایمنى از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسین (ع) چگونه امر به معروف و نهى از منکر و یا برانگیزاننده بر آن است؟ در جواب باید گفت: گاهى اوقات انسان با مسئلهاى مواجه مىشود که ناچار است بین از خود گذشتگى براى نجات دین و میهن از نابودى و هلاکت، و به زندگى خویش پرداختن و دین و وطن را رها کردن، یکى را انتخاب کند. و تردیدى نیست که او باید شهادت و از خودگذشتگى را اختیار کند. تا عمل کرده باشد به دو قاعده قطعى: «تقدیم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانکه مىدانیم که در زمان خلافت یزید به جایى رسیده بود که قیام امرى واجب و تکلیف الهى بود، اگر چه منجر به شهادت حسین (ع) و اسارت خاندانش گردد. و اگر ایمنى از ضرر، یک واجب مطلق بود و قیدى نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمىگشت بلکه شهادت در راه خدا معصیت محسوب مىشد! و حال آنکه چنین نیست. استاد شهید مطهرى (ره) در این باره مىفرماید: «امر به معروف و نهى ازمنکر در مسائل بزرگ مرز نمىشناسد، هیچ چیزى، هیچ امر محترمى نمىتواند با امر به معروف و نهى از منکر برابرى کند. نمىتواند جلویش را بگیرد. این اصل دایر مدار این است که موضوع امر به معروف و نهى از منکر چیست. اینجاست که مىبینیم حسین بن على (ع) ارزش امر به معروف و نهى از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهى از منکر را چقدر بالا برد. همانطور که اصل امر به معروف و نهى از منکر، ارزش نهضت حسینى را بالا برد، چون حسین بن على (ع) فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهى از منکر به جایى مىرسد که مال و آبروى خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند؛ همانطور که حسین کرد». 23 آرى، به برکت وجود مقدس حسین و نهضت حیاتبخش وى و شهادت مظلومانه و در عین حال رسواگر او، حقیقت اسلام تفسیر شد و امر به معروف و نهى از منکر احیا گردید. هرگز فنا نیافت بقاى تو، زانکه یافت آزادگى، بقاى دگر از فناى تو یکى دیگر ازآثار و برکات سیاسى - اجتماعى سیدالشهدا (ع) این بود که نه فقط با حرف که در عرصه عمل هم روح استقامت و پایدارى وآزادیخواهى و حفظ کرامت و عزت نفس را در کالبد بىروح مسلمین در همه اعصار دمید. سالار شهیدان در برابر نیروى مهیب ستم و قوه قاهره بنى امیه، بالاترین استقامت و مهمترین پایدارى و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت کرده و به انسانها درس حریت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه کربلا با بدنى مجروح و خونین، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «اى پیروان ابوسفیان، اگر دین ندارید پس در دنیا آزاد مرد باشید». حماسه عاشورا سراسر، شعارهاى آزادىطلبى و استقامت و عزت نفس است. چنانکه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشین خود فریاد مىزد: «این ناپاک و فرزند ناپاک، مرا بین دو کار مخیر ساخت: یا ذلت را بپذیرم و در برابر یزید تسلیم شوم، و یا اینکه کشته گردم و به حکم شمشیر تن دهم! اما از ما خاندان پیغمبر ذلت بدور است، نه خدا براى ما ذلت مىخواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاک دل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهى که ما را در میان خود پرورانده است» 24. آرى، رمز موفقیت و راز پیروزى انسان در همیشه تاریخ بستگى به استقامت و پایدارى در مقابل سختىهاى راه دارد و امام حسین (ع) با استقامت خود در برابر بناى شرک و اساس کفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در این راه مقدس، باعث دمیده شدن روح پایدارى و آزادگى در بین مردم گشت، به طورى که در قیامهاى بعد از آن حضرت این امر به خوبى مشهود است . قیامهاى مقدس بشرى داراى دو مشخصه هستند: اول اینکه آنها براى مقامات عالى انسانیت و توحید و عدل و آزادى، و براى رفع ظلم و استبداد صورت مىگیرند. دوم اینکه، برقى هستند در ظلمتهاى سخت که معمولاً مورد تصویب «عقلاى قوم!» قرار نمىگیرند. قیام امام حسین (ع) هر دو مشخصه را دارا بود، و یکى از آثار این قیام، جنبه الگویى آن براى سایر نهضتها و قیامهاى به حق و الهى است. تمام انقلابهاى مقدسى که در جهان اسلام پس از شهادت حسین (ع) تا زمان ما به وجود آمد، خمیر مایه اصلى آن، قیام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قیامى که الهام بخش همه نهضتهاى اصیل رهایى بخش گردید. و این اصلى است که خود امام حسین (ع) در «بیضه» - یکى از منازل بین مکه و کربلا - به همراهان و یاران خویش فرمود: «ولکم فیه اسوة»25 در من براى شما نمونه و الگویى است. و چنانکه مىدانیم این الگو، قیام بر علیه ظلم و فساد است، همان امرى که باعث گردید خداوند متعال رسولش را در قرآن براى انسانها اسوه و الگو معرفى کند. و رسول خدا (ص) فرمود: «براى شهادت حسین (ع) حرارتى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمىشود» 26. «استاد حسن ابراهیم» در این رابطه مىگوید: «کشته شدن امام حسین (ع) در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیارى داشت. قبل از این رخداد، شیعیان پراکنده بودند؛ زیرا شیعه گرى با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان، نفوذ کرد و عقیده راسخ آنان شد» 27. اثرات نهضت امام حسین از خود دستگاه اموى و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبى که با حرارت رو به جوشیدن مىرود، پس از به جوش آمدن، نخست حبابهایى از ته دیگ بالا آمده و در روى آب مىترکد، پس از آن کم کم جوشیدن آغاز مىگردد. انقلاب یک جامعه بر علیه دستگاه ظلم نیز به همین شکل است، اول انتقادها و فریادهاى عدالتخواهى و تظلم که به حکم حبابهاى ته دیگ هستند از گوشه و کنار کشور بر مىخیزند و رفته رفته جان گرفته و دیگ جامعه جوشیدن آغاز مىکند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پایین مىبرد که به صورت کف بىارزشى بر روى زمین مىریزد. بارى، بعد از شهادت امام حسین (ع) بلافاصله این فریادها و انتقادها که مقدمه فرو ریختن ارکان حکومت منحوس بنى امیه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بیرون نرفته بود که یارانش به او گفتند: تو حسین بن على، پسر پیغمبر، دختر رسول خدا (ص) را کشتى! تو مردى را کشتى که از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حکومت را از دست بنى امیه بگیرد! اکنون پیش امراى خود برو و پاداش خود را بگیر و بدان که اگر تمام موجودى خزانههاى خودشان را در برابر کشتن حسین به تو بدهند باز هم کم است. 28 و نیز«حمید بن مسلم »گوید: زنى را از طایفه «بکر بن وائل» که به همراه شوهرش بود در میان اصحاب عمربن سعد دیدم که چون دید مردم ناگهان بر زنان و دختران حسین (ع) تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشیرى به دست گرفت و رو به خیمه آمد و صدا زد: «اى مردان قبیله بکر، آیا لباس از تن دختران رسول خدا (ص) به یغما مىرود؟ مرگ بر این حکومت غیر خدایى، اى قاتلان رسول خدا» در این هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خیمه برگرداند. 29 اینها و موارد بسیار دیگر، نخستین عکس العملهاى مردم از واقعه جانسور کربلا بود که رفته رفته به وسعت آن افزوده مىگشت، تا جایى که روح انقلاب در مکتب اسلام دمیده شد ومردم هرگاه رهبر لایقى مىیافتند بر علیه حکومت نامشروع و فاسد بنى امیه دست به قیام مىزدند، و شعار غالب انقلابها «خونخواهى حسین» بود. شمار این انقلابها زیاد است که ما در اینجا به چند نمونه اشاره مىکنیم. 1- انقلاب توابین: این انقلاب در کوفه بر پا گردید و واکنش مستقیم قتل امام بود، و انگیزه آن، احساس گناه به علت یارى نکردن امام پس از آنکه کتباً از او دعوت کردند به کوفه آید - بود. لذا کوفیان خواستند ننگى را که مرتکب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشویند و دست به قیام زدند. این واقعه در سال 65 هجرى روى داد. 2- انقلاب مدینه: هدف این انقلاب خونخواهى نبود بلکه انقلابى بود علیه حکومت ستمکار بنى امیه. شرکت کنندگان در این قیام یک هزار تن بودند که به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگرى سرکوب گردید. 3- قیام مختار ثقفى: این قیام در سال 66 هجرى در عراق به انگیزه خونخواهى امام حسین (ع) و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. این انقلاب به رهبرى مختار توانست در یک روز دویست و هشتاد تن از قاتلان امام حسین (ع) را به قتل رساند. 4- انقلاب مطرف بن مغیره: وى در سال 77 هجرى بر علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت خلع کرد. 5- انقلاب ابن اشعث: او نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجرى شورید و عبدالملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز، پیروزیهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شکست خورد. 6- انقلاب زید بن على : وى که از فرزندان امام زینالعابدین (ع) بود در سال 122 هجرى در کوفه قیام کرد، اما بیدرنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید. 7- قیام حسین بن على ، شهید فخ : «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و یک فرسخى شهر مکه، و آن جایى است که حسین بن على (صاحب فخ) بر علیه حکومت عباسى در سال 169 هجرى قیام کرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وى یکى از سادات و علماى اسلام بود که براى عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یک قرن از ماجراى کربلا اثرى عمیق در عالم تشیع بجاى گذاشت. این انقلابها و انقلابهاى دیگر، نقش مهمى در برابر حکومتهاى ناشایست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پیامبر اکرم (ص) و رعایت حقوق مردم ایفا کردند. و این نهضتها خود یکى از آثار مهم و ثمرات نهضت ریشهدار و عمیق سیدالشهدا (ع) بود . در زمان کنونى نیز خواستگاه انقلاب اسلامى ایران ،مجالسى بود که به جهت بزرگداشت حماسه حسینى و واقعه عاشورا اقامه مىگردید. قیام حسینى نه تنها براى مسلمین بلکه براى غیر مسلمانان نیز که به دنبال رهایى از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار مى گیرد. «مهاتما گاندى» مى گوید: من زندگى امام حسین (ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافى به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستى ازامام حسین (ع) پیروى کرده و سرمشق بگیرد. 30. حسین ، کشته دیروز و رهبر روز است قیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز است خون او تفسیر این اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد از جمله آثار و برکات دیگرى که قیام و شهادت سیدالشهدا (ع) در بعد سیاسى - اجتماعى داشت، بیدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جویى بر علیه ظلم و ستم بوده و هست. براى تنویر ذهن و تصویر مطلب، لازم است به طور اجمال اشارهاى به وضعیت جامعه اسلامى آن دوران داشته باشیم . مردم آن زمان به چند دسته تقسیم مى شوند: دسته اول: که قسمت عمده مردم را تشکیل مى داد، کسانى بودند که در مقابل فساد معاویه ، اراده خود را از دست داده بودند و به پستى و خوارى ناشى از فساد که پیرامون خلافت اسلامى را فرا گرفته بود تن در داده بودند. دسته دوم : کسانى بودند که منافع خصوصى خود را بر رسالت و امامت ترجیح مى دادند. این دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنى امیه بودند و آن را احساس نمىکردند. دسته سوم : ساده لوحانى که فریب فرمانروایان بنى امیه را خورده بودند. و اگر نبود قیام و مقاومت امام حسین و اصحاب راستین پیامبر به رهبرى اهل بیت (ع) ، ساده لوحان بسیارى فریب خورده و مىگفتند که اگر این دستگاه سلطنتى و کارهاى آن قانونى نبود، صحابه رسول خدا (ص) خاموش نمىنشستند. دسته چهارم: کسانى بودند که مىپنداشت امام حسن (ع) خلافت را به معاویه واگذار کرده و با وى به خاطر اوضاع و احوال پیچیده زمان سازش نموده است ! زیرا اگر چه براى مردم کوفه و عراق که از نزدیک در جریان بودند، ماجراى صلح تحمیلى آشکار بود؛ اما مسلمانانى که در گوشه و کنار جهان اسلامى آن روزگار پراکنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستى بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بىخبر بودند از این رو امام حسین (ع) با قیام خونین خود ثابت کرد که صلح برادرش به معناى کنارهگیرى از رسالت اهل بیت (ع) نیست. گذشته از این چهار دسته که در واقع جملگى در خواب خرگوشى مشترک بودند، دو دسته دیگر یعنى پیروان بنى امیه و یاران حقیقى امام حسین (ع) نیز وجود داشتند . زیرا اگر چه اصحاب سیدالشهداء بسیار اندک بودند ولى قابل ذکر است که برخى از شیعیان و علاقهمندان امام در سایر ایالتهاى اسلامى بودند و پس از اطلاع یافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبیک گویند ولى مرکز کوفه تحت کنترل شدید نظامیان عبیدالله بن زیاد بود و به هیچ وجه نمى گذاشتند کسى از آن خارج یا به آن وارد شود، و بسیارى از مسلمانان نیز در مناطق دور دست از این فاجعه به کلى بى خبر بودند که حساب آنها با سایرین جدا است . با توجه به آنچه به طور اجمالى بیان شد، معلوم مى گردد که مردم کوفه تا چه حدى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند . که تمام فریادهاى امام و یارانش را نشنیده گرفته و آسایش و رفاه طلبى ، آنان را از هر نوع کمکى در راه نجات اسلام از انحراف باز مى داشت . در آن شرایط ، انقلاب خونین سیدالشهدا (ع) تمام معادلات سیاسى دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعى آن زمان را دگرگون ساخت . جانفشانى شخصیت منحصر به فردى چون امام حسین (ع) که از نخبگان و برگزیدگان و پیشواى على الاطلاق مسلمانان بود و با فضیلتترین و نزدیکترین آنها به پیامبر اسلام (ص) بود از طرفى خدایى بودن حرکت مصلحانه سیدالشهدا (ع) و گذشتن از همه هستى خود از طرف دیگر، و عمق فاجعه و مظلومیت آن امام عزیز از ناحیه سوم باعث گردید زنگ بیدار باش، خواب سنگین مردم را بر هم زند و مردگان را احیا کند، و درخت اسلام را که به پژمردگى روى آورده بود، با خون خود آبیارى کند و آنچنان طراوت و شادابى بخشد که تا ابد سر سبز و خرم باقى ماند. در آن عصر قحطى حق جویان و حق مداران ، که ظلم و شرک و فساد، در پناه سرنیزه و کشتار، حکومت مىکرد و سکوت بود و سکون ! حسین تازیانه فریاد بلند کرد و بر پیکر خفته ، بلکه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حرکتى آفرید که آن مردم را بیدار بلکه زنده نمود، و با این بیدارى از آنها پاسدارى از انقلاب محمد (ص) و عدل على و صبر حسن (ع) ، و معناى قرآن و رسالت اسلام و خون خویش را طلب نمود. خون امام حسین (ع) همانند آب حیاتى بود که در کالبدهاى مرده و خشک و مأیوس جریان پیدا کرد و منشأ قیامهاى بسیارى شد . و براستى مى توان گفت که عصر عاشورا پایان نهضت امام حسین (ع) نبود بلکه آغاز حرکت و اول بیدارى ملت اسلام خصوصاً شیعیان بود. «فلیپ حتى» در کتاب تاریخ عرب مى نویسد: «فاجعه کربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شیعه و افزایش هواداران آن مکتب گردید. به طورى که مى توان ادعا کرد که آغاز حرکت شیعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود».31 و «گیبون» مورخ مشهور گوید: «در طى قرون آینده بشریت و در سرزمینهاى مختلف ، شرح صحنه حزن آور مرگ حسین (ع) موجب بیدارى قلب خونسردترین قاریان و خوانندگان خواهد شد». 32 بر لوح فتحنامه او شد شکست او مرد حق از شکسته شد هم مظفر است با توجه به مفهوم پیروزى و شکست ، به این نتیجه مى رسیم که پیروزى آن نیست که انسان از میدان نبرد سالم به در آید و یا دشمن خود را به خاک هلاکت افکند، بلکه پیروزى آن است که هدف خود را پیش ببرد و دشمن را از رسیدن به مقصود خود باز دارد. امیرالمؤمنین (ع) در این خصوص فرموده است : «ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب» 33 کسى که گناه بر او پیروز شد، شکست مى خورد و کسى که از راه بدى بر دشمن ظفر یافت در واقع مغلوب است ». از این رو اگر چه امام حسین (ع) و یارانش پس از یک نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظیم شهادت رسیدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف این بود که به تکلیف عمل شده و ماهیت حکومت ارتجاعى و ضد اسلامى اموى آشکار شود و افکار عمومى مسلمین بیدار گردد، که این هدف به خوبى انجام گرفت . رسوایى سران اموى و قاتلان امام حسین (ع) به حدى بالا گرفت که سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هیچ کس از آل امیه جرأت نداشت نسبت خود را آشکار سازد بلکه بدنهاى مردگان آنها را هم از قبر بیرون کشیدند و با آتش سوزاندند . آرى، راه پیشرفت و پیروزى که داشت با سرعت فراوان براى آن دودمان کثیف در بین امت هموار مى شد، بعد از واقعه کربلا یکباره درهم ریخت و با رسوایى بسیار، بساط ابوسفیانیان برچیده گشت. «استادنیکلسون » گوید: «حادثه کربلا، حتى مایه پشیمانى و تأسف امویان شد، زیرا این واقعه، شیعیان را متحد کرد و براى انتقام امام حسین، هم صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ایرانیانى که مىخواستند از نفوذ عربها آزاد شوند انعکاس یافت».34 یکى دیگر از شواهد شکست یزیدیان و بنى امیه ، زمانى است که امام سجاد (ع) در کوفه خطبه خواند و ماهیت پلید دشمنان خدا را براى مردم خفته و فریب خورده آشکار کرد. لذا مردم یک زبان عرض کردند: «اى فرزند رسول خدا (ص) ، همه ما شنوا و مطیع و حافظ عهد و پیمان تو هستیم ، از تو روى بر نگردانده و تو را ترک نخواهیم کرد، پس خدا تو را رحمت کند، به ما دستور بده که همانا با دشمن تو دشمن و با دوست تو دوستیم ، تا یزید را بگیریم و از کسانى که به تو و ما ظلم نمودند، دورى بجوییم » .35 آرى ، امام حسین را کشتند، اما حسین که فقط جسم نیست، امام حسین یک مکتب است که بعد از مرگش زندهتر شد. و اگر چه در کربلا قیام قامت امام حسین (ع) را در خون کشیدند ، و ناى حقیقت گوى او را بریدند، اما در حقیقت امام حسین زندهتر شد، او بزرگ مردى است که با شهادتش حرکتى عظیم و تحولى بزرگ در تاریخ ایجاد کرد و یزید و یزیدیان را رسوا نمود. (حسان )، حسین ، به ظاهر اگر چه شد مغلوب شکست اوست، که در هر زمانه پیروز است زخون سرخ قلبت ، نورى جهیدن گرفت که ظلمت جهل را ، صاعقه آسا برد* هفتمین اثر و برکت از آثار و برکات اجتماعى نهضت سید الشهدا(ع) این بود که با قیام و شهادت خویش مردم را از جهالت و گمراهى نجات بخشید. او خون دل خویش را در راه خدا بذل کرد تا امت را از حیرت ضلالت و جهالت که در اثر تسلط و تبلیغات مسموم بنى امیه پیش آمده بود برهاند. چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) مى خوانیم : «و بذل مهجته فیک ، لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة». و حسین (ع) خون قلب خود را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى برهاند. استاد شهید مطهرى (ره) در توضیح فراز مذکور مى فرماید: «مقصود از جهالت مردم این نبود که چون مردم بىسواد بودند و درس نخوانده بودند مرتکب چنین عملى شدند، و اگر درس خوانده و تحصیل کرده مىبودند نمىکردند . نه ، در اصطلاح دین، جهالت، بیشتر در مقابل عقل گفته مىشود و مقصود آن تنبه عقلى است که مردم باید داشته باشند (و به تعبیر دیگر قوه تجزیه و تحلیل قضایایى مشهود و تطبیق کلیات بر جزئیات است و این چندان ربطى به سواد و بىسوادى ندارد . علم، حفظ و ضبط کلیات است و عقل قوه تحلیل است). به عبارت دیگر، امام حسین (ع) شهید فراموشکارى مردم شد، زیرا مردم اگر در تاریخ پنجاه - شصت ساله خودشان فکر مى کردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گیرى در آنها مى بود و به تعبیر سیدالشهدا (ع) که فرمود: «ارجعوا الى عقولکم» اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع مىکردند و جنایتهاى ابوسفیان و معاویه و زیاد در کوفه و خاندان اموى را اصولا فراموش نمىکردند و گول ظاهر فعلى معاویه را که دم زدن از دین به خاطر منافع شخصى است نمى خوردند و عمیق فکر مىکردند که آیا امام حسین (ع) براى دین و دنیاى آنهابهتر بود یایزید و معاویه و عبیدالله ، هرگز چنین جنایتى واقع نمى شد...» 36. آرى ، امام حسین (ع) با نهضت مقدس خویش در آن ظلمت سخت و در میان یأسها و ناامیدیهاى مطلق، و در موقعى که ستارهاى در آسمان بشریت دیده نمىشد، مانند برقى درخشید و مانند شعلهاى حقانى فرا راه آدمیان ظاهرگشت . او به خوبى مى دانست که تنها مردم نادان و گمراهند که آلت دست حکومتهاى ستمکار و بیدادگر و فاسد واقع مى شوند ، به همین خاطر با بذل خون پاک خویش سعى کرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناک و دردناک نجات بخشد. لذا امام صادق (ع) در فراز مورد بحث، هدف قیام حسینى را تنها فدایى امت گنهکار بودن و شفاعت از آنان در قیامت بیان نمىکند ، بلکه مىفرماید: هدف، نجات دنیاى انسانیت از جهالت و ضلالت بود. 19 بحارالانوار , علامهء مجلسى , ج 44 ص 381 20 نقل از کتاب <زندگانى حضرت ابى عبدالله الحسین > ابوالقاسم سحاب , ص 22 21 کشف الغمة , علامه اربلى , ج 2 ص 6 22 به نقل از کتاب <درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 450 (#) ـ بیتى از نگارنده . 23 حماسهء حسینى , شهید مطهرى , ج 2 ص 130 24 تحف العقول ,محدث حرانى , ص 275 25 تاریخ طبرى , ج 7 ص 300 26 جامع احادیث الشیعه , ج 12 ص 556 27 ترجمهء تاریخ سیاسى اسلام , ج 1 ص 351 28 تاریخ طبرى , ج 4 ص 347 29 ترجمهء لهوف سید بن طاووس , ص 132 30 نقل از کتاب <درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 447 31 درسى که حسین (ع ) به انسانها آموخت , شهید هاشمى نژاد, ص 448 32 همان مأخذ. 33 نهج البلاغه , صبحى صالح , حکمت 333 34 ترجمه تاریخ سیاسى اسلام , ج 1 ص 352. به نقل از کتاب ماهیت قیام مختار , ص 201 35 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 45 ص 112 (#) ـ بیتى از نگارنده . 36 حماسهء حسینى , استاد مطهرى , ج 3 ص 47 اى غمین ز اشتیاق حضرت او روز و شب مایل به زیارت او تو از او دور نیستى بالله «قبره فى قلوب من والاه » در طول تاریخ انسانهایى بوده و هستند که پس از مرگشان ، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا کرده و با مرگ بدنشان ، وجودشان و شخصیت و اندیشهشان ادامه یافته است . مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه که در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند ، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است . و در این میان ، زیارت مشهد حسینى از ویژگیهاى برجستهاى برخوردار است . آنانکه توفیق پیدا مى کنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند ، روى به آستان امام حسین (ع) آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه کمال و تربیت مىگرایند . اینگونه تربیت اجتماعى و یک چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب ، براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدورنیست . البته ملحدین و معاندین و مخالفین مکتب تشیع به خیال خود شبهات و اشکالهاى مى کنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است ؟!» در حالى که هر کس که به زیارت قبور ائمه (ع) مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمىکند . چه کسى است که حسین بن على (ع) راخدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مىداند و با توسل به او قربى به خدا پیدا مى کند، همانطور که خودش در قرآن مجید فرمود:«به سوى او وسیله بگیرید» 37 امام را وسیله الهى مىداند. زیرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زیارت است که زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیک مىکند، و پیشوایان ما وعده فرمودهاند که از زائران خود دستگیرى کنند. امام رضا (ع) مى فرماید: «هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، بإ؛،،ّّ زیارت قبر آنان ممکن مىباشد . و کسى که به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار مىگیرد. پس هر زائرى باید بکوشد تا از این شفاخانه فیض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و اندرونى خود را خواسته، خواستار آن شود که صفاى دل و دوستى خاطر و پاکیزگى روح و قداست روان و سلامت تن ، از خدمت آفریدگار جهان به وى عطا گردد ، تا اینکه هم ظاهر او به جمال و کمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگىها پاک و مصفا گردد. هر زائرى که با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر الهام مىگیرد و اصول و تعالیم مکتب را به یاد مىآورد ، و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزشها و الهامها است. از طرفى زیارتنامههاى وارده، و خواندن هر کدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفکر واداشته ، متذکر تاریخ و احوال انبیا و اولیاى معصوم مىگرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات ، این مطلب را به خوبى روشن مى سازد که امامان به این وسیله در صدد ساختن انسانهاى مؤمن و متعهد بودهاند ، لذا به آنها تعلیم دادهاند که در زیارت امام حسین (ع) از خداوند بخواهند که زندگى و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دینا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد ، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان یجعلنى معحکم فى الدنیا و الاخرة». به امید به اینکه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند، به آثار و برکاتى که زیارت سیدالشهدا (ع) به دنبال دارد مىپردازیم: قبل از آنکه به آثار و برکاتى که برگرفته از روایات اسلامى است اشاره کنیم ، این نکته لازم به ذکر است که زیارت مرقد شریف امام حسین (ع) مانند سایر ائمه ، به مردمان و زیارت کنندگانش ، نوعى آرامش و اطمینان مىبخشد . در این عصر که انسان را موجودى مضطرب مى نامند، و پیوسته دست به گریبان با پدیدههایى چون تردید، ناکامى، تشویش، ترس و ناسازگارى با محیط و زندگى ماشینى و محرومیت و جنگ و حتى کنار نیامدن بإ؛--ّّ خود است، و هر روز شاهد کاهشها و فرسایشها است و نمى تواند از اضطراب در امان بماند ، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین است که به انسان آرامش خاطر مى دهد. در زیارت یک نوع کشش و نیاز الزام آورى انسان را وا مىدارد که فشارها و فریادهاى درونى را از راهى خارج کند . زائر آن مرقد شریف در پرتو دعا و گفتگو با پاکان و استمداد از ارواح پاک مقربان درگاه الهى، نیرو گرفته و نابسامانیها را با توسل بدانها برخود هموار مى سازند ، و خستگىها و فشارهاى وارد بر روان ، و نیز اضطرابها و یأسها را از خودمى زدایند و به آرامش و اطمینانى براى ادامه زندگى دست مىیابند. به امام صادق (ع) عرض کردند: کمترین اثرى که براى زائر قبر امام حسین (ع) چیست؟ فرمود: «کمترین تأثیرش این است که خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ مى کند تا به سوى اهل خویش برگردد ،و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهدبود ».38 زید بن شحام گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم : براى زائر قبر امام حسین (ع) چه مىباشد؟ فرمود: «همانند کسى است که خدا را در عرش دیدار نموده باشد». گفتم: براى کسى که یکى از شما را زیارت کند چه مىباشد؟ فرمود: «همانند کسى است که رسول خدا (ص) را زیارت نموده است » . 39 امام صادق (ع) فرمود: «همانا نزد شما قبرى است که هیچ فرد پریشانى نزد آن نمىآید مگر آنکه خداوند از او دفع پریشانى نماید و حاجتش را برآورد» . 40 و نیز به ابوصباح کنانى فرمود: «همانا نزد شما قبرى است که هیچ فرد پریشانى نزد آن نمىرود مگر آنکه خداوند از او پریشانى را دفع نموده و حاجتش را برآورده مى نماید، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند که از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قیامت بر او مىگریند. هر کس او را زیارت کند، وى را تا خانهاش بدرقه مىکنند، و هر که مریض شود به عیادتش مىروند، و هر که بمیرد جنازهاش را تشییع مىکنند». 41 امام باقر (ع) فرموده است : «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین (ع) امر کنید ، زیرا زیارت او موجب فزونى در رزق و طول عمر و دفع بلایا و ناگواریها مىشود » . 42 امام صادق (ع) فرمود: «هر کس حسین (ع) را زیارت کند در حالیکه عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار داشته باشد خداى سبحان ،گناهان گذشته و آیندهاش را مىآمرزد». 43 و جابر جعفى در ضمن یک حدیث طولانى از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: «چون از نزد قبر حسین (ع) بازگشتى ، ندا کنندهاى تو را ندا مىدهد که اگر آن را مىشنیدى ، تمام عمر را نزد قبر شریف حسین (ع) اقامت مىگزیدى. آن منادى گوید:خوشا به حال تو اى بنده خدا که سود فراوان بردى و به سلامت (در دین ) دست یافتى. عمل از سربگیر که گناهان گذشتهات آمورزیده شد» . 44 امام صادق (ع) فرمود: «همانا ایام زیارت زائران حسین بن على (ع) از عمرشان محسوب نگشته و جزء حیاتشان به شمار مىآید» . 45 عبدالله بن هلال به امام صادق (ع) عرض کرد: فدایت شوم، کمترین نصیبى که زائر امام حسین (ع) دارد، چیست ؟ فرمود: «اى عبد الله، کمترین چیزى که براى او مىباشد، این است که خداوند او و خانوادهاش را حفظ مى کند تا وى را به سوى خانوادهاش باز گرداند، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او مىباشد» . 46 امام صادق (ع) فرمود: «حسین در نزد پروردگارش ... به زائرانش نظر مى کند . او نگاه مى کند که چه کسى براى آن حضرت گریه مى کند، پس براى او طلب آمرزش کرده و پدرانش را مىخواند تا براى آن زائر دعا کرده و طلب آمرزش و مغفرت نمایند. سپس امام (حسین) مى فرماید: اگر زائر من مىدانست که خدا چه چیزى براى او عطا مى فرماید شادى او بیشتر از جزع و بىتابى وى مىگردید» . 47 و امام حسین (ع) فرمود: «هر کس مرا در زندگانیش زیارت کند، پس از مرگش بازدیدش خواهم کرد» . 48 امام صادق (ع) فرمود: «اگر مردم مىدانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (ع) وجود دارد ، براى زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله مىکردند، و هر آینه اموالشان را براى رفتن به زیارتش مىفروختند» 49 و امام باقر (ع) فرمود: «اگر مردم مىدانستند که زیارت قبر شریف حسین (ع) چه مقدار فضیلت و برکت دارد، از شوق زیارت جان مى سپردند و نفسهایشان از شدت حسرت بند مىآمد» 50. عبدالله بن عبید انبارى گوید: به امام صادق (ع) عرضه داشتم : فدایت شوم ، همه ساله وسایل تشرف به حج برایم فراهم نمىشود. فرمود: «چون قصد حج نمودى و اسباب برایت فراهم نگشت ، به زیارت قبر حسین (ع) برو، که یک حج برایت نوشته مى شود و چون قصد عمره نمودى و وسایل مهیا نشد ، عزم زیارت قبر حسین (ع) نما، که یک عمره برایت منظور مى شود» 51 امام صادق (ع) فرمود: «هر کس به زیارت قبر حسین (ع) برود در حالى که عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلى علیین مىنویسد» . 52 از امام صادق (ع) پرسیدند: ثواب کسى که قبر امام حسین (ع) را زیارت کند، در حالى که کبر و غرور نداشته باشد چیست ؟ فرمود: «برایش هزار عمره و حج مقبول نوشته مى شود . اگر شقى باشد، سعید نوشته مىگردد، و پیوسته در رحمت الهى غوطهور خواهد بود» . 53 معاویة بن وهب از امام صادق (ع) نقل نموده که فرمود: «اى معاویه، زیارت قبر حسین (ع) را از روى ترس وامگذار ، زیرا هر که آن را ترک کند ، چنان دچار حسرت مىشود که آرزو نماید قبرش نزد او باشد . آیا دوست ندارى که خداوند تو را در زمره کسانى به حساب آورد که رسول خدا (ص) و على و فاطمه و امامان معصوم (ع) برایش دعا مىکنند؟» 54. و نیز فرمود: «همانا فاطمه (س) دختر محمد (ص) نزد زائران قبر فرزندش حسین (ع) حضور یافته و براى گناهانشان طلب آمرزش مىکند». 55 امام صادق (ع) فرمود: «به درستى که خداى تبارک و تعالى، قبل از اهل عرفات ، براى زائران قبر حسین (ع) تجلى مى نماید، حوایج آنان را بر آورده مىکند ، گناهانشان را آمرزیده و درخواستهایشان را به اجابت مقرون مىسازد ، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نیز اینگونه عمل مىکند». 56 امام صادق (ع) به عبدالملک خثعمى فرمود: «زیارت حسین بن على (ع) را ترک مکن و دوستانت را نیز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند. خداوند سبحان زندگانى تو را در سعادت قرار خواهد داد، و نمىمیرى مگر سعادتمند ، و تو را در سلک سعادتمندان خواهند نوشت » . 57 امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین را در روز عاشورا زیارت کند ، همانند کسى است که در برابر او به خون خود غلطیده باشد» 58. امام صادق (ع) فرمود: «هر کس مىخواهد در جوار پیامبر (ص) و على و فاطمه (ع) باشد، نباید زیارت حسین بن على (ع) را ترک کند» 59. امام صادق (ع) فرمود: «هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو مىکند که اى کاش از زائرین امام حسین (ع) مىبود زیرا مشاهده مىنماید که با زائران حسین (ع) به واسطه مقامى که در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل مىشود» . 60 و نیز فرمود: «هر کس دوست دارد در روز قیامت بر سر سفرههایى از نور بنشیند پس باید از زائرین حسین بن على (ع) باشد» 61. و زرارة بن اعین گوید: «امام صادق (ع) فرمود: «زائرین حسین یک برترى نسبت به سایر مردم دارند» پرسیدم : برتریشان چیست ؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت مىشوند در حالى که دیگران هنوز در حال حساب هستند» . 62 رسول گرامى اسلام (ص) فرمود: «من تعهد مىکنم که در روز قیامت هنگامه رستاخیز ، ضمن ملاقات با زائر حسین (ع)، دستش را بگیرم و از مراحل هولانگیز و سختیهاى قیامت نجاتش بخشیده و او را به بهشت وارد کنم»63. امام صادق (ع) فرمود: «هر کس قبر حسین (ع) را به خاطر خداوند و در راه خدا زیارت نماید، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مىسازد، و روز ترس بزرگ (قیامت) او را ایمن مىدارد . از خداوند نیز هیچ حاجتى از حوائج دنیا و آخرت را طلب نمىکند مگر آنکه به او عطا مىنماید» 64. این آثار و آثار دیگرى که به خاطر اجتناب از طولانى شدن مطلب ذکر نکردیم ، همگى به برکت وجود حضرت سیدالشهدا (ع) است که امیدوارم هر چه زودتر توفیق زیارت مرقد مطهرش نصیب تمام عاشقان گردد. 37 سورهء مائده , آیهء 39 38 ثواب الاعمال شیخ صدوق , ص 116 39 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 281 40 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 337 41 همان مأخذ. 42 همان مأخذ , ص 289 43 کافى , مرحوم کلینى , ج 4 ص 582 44 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 295 45 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 322 46 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 247 47 امالى شیخ طوسى , ص 55 48 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 101 ص 16 49 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 87 50 سفینة البحار, محدث قمى , ج 1 ص 565 51 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 306 52 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 324 53 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 328 54 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 199 55 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 204 56 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 346 57 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 292 58 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 331 59 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 230 60 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 330 61 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 331 62 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 235 63 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 278 64 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 324 اگر چه قبر حقیقى سیدالشهدا (ع) در دلها و قلبهاست که بناى آن از دوران کودکى در سرزمین دل شیعیان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شریف آن حضرت همواره از آثار و برکات متعددى برخوردار بوده است . ضریح مقدس و حرم مطهر امام حسین (ع) یادگارى از جان نثارى و فداکارى او و یارانش در راه خدا مىباشد. مرقدى که جاى عترت آدمیان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است که این بارگاه شریف و غمانگیز و شور آفرین، همواره زیارتگاه مردم جهان شده و انسانها ، فداکارى و عشق و صفا را از خفتگان این مرقدهاى شریف ، سرمشق گیرند. حرم حسین کعبه دلهاست . و این کعبه طوافگاه زائران و قبله امیدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه کنندگان و گنهکاران است. آرى، عاشقان کویش و دلباختگان رویش ، پروانهوار خود را در اطراف ضریح مطهرش گردانیده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خویش را مىسوزانند و اشک شوق و اشتیاق بر چهره و رخسار مىافشانند، و بر مظلومى و مصیبتهاى او و خاندانش ناله سر مىدهند براستى «این چه شمعى است که جانها همه پروانه اوست». برگرد حریم تو ، که دست طلب ماست چون دامن شمعى است، که پروانه بگیرد فضل و شرافت کربلا و مرقد مطهر سیدالشهدا (ع) چنان است که امام صادق (ع) فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسین (ع) از آن روزى که در آنجا دفن شد، باغى از باغهاى بهشتى است» 65. با ذکر این مختصر ، شایسته است جهت آگاهى و آشنایى با چگونگى حرم و مرقد شریف امام حسین (ع) و تحولات عمارت شریف ، مطالبى به طور اجمال ذکر گردد. محل دفن آن حضرت که همان گودال قتلگاه است ، اکنون داراى سقفى است که روى آن صندوق مبارک نهاده شده و روى صندوق ، ضریح در میان روضه منوره ، و روضه نیز در بین مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پایین پا در زاویه روضه قبور شهدا مىباشد این مجموعه هم اکنون حرم امام حسین (ع) را تشکیل مىدهد، و حرم نیز میان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمین کربلا بوده و مىباشد. ضریح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده که در پیش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»، و در بالاى سر، «آیه نور» نوشته شده است . صحن مطهر حسین (ع) داراى هفت باب است که عبارتنداز: 1- باب قبله که ساعتى بر فراز آن نصب است ، 2- باب قاضى الحاجات 3- باب زینبیه که در حدود تل زینبیه قرار دارد 4- باب سلطانى 5- باب بازار بزازها 6- باب سدره که در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد 7- باب صافى که به درب بین الحرمین نیز معروف است. از اخبار چنین بر مىآید که بارگاه حسینى هفت مرتبه - به غیر از عمارت موجود - بنا نهاده شده است . عمارت اول: بارگاه سیدالشهدا (ع) پس از ساختن قبر شریف آن حضرت براى اولین بار در دوران بنى امیه بنا گردید ، اخبار و روایات بسیارى آمده که در زمان بنى امیه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزدیک آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشید (سال 193 ) همچنان باقى بود. عمارت دوم : بعد از تخریب مرقد شریف ، توسط هارون ، در زمان مأمون خلیفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود . اما از آن سال تا سال 247 متوکل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر کرد، و اوقاف حایر مبارک را برد و ذخایر آن را تاراج کرد. عمارت سوم : سومین بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجدید بنا شد، و تا سال 273 باقى بود. عمارت چهارم : تجدید بناى مرقد امام براى چهارمین بار به دست محمد بن زید بن حسن بن محمد بن اسماعیل بن زید بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب ، ملقب به «داعى صغیر» پادشاه طبرستان انجام گرفت. عمارت پنجم : بناى عضد الدوله دیلمى بود، که در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود که رواقى به دست عمران بن شاهین معروف به «رواق عمران» در حایر حسین ساخته شد. عمارت ششم : ششمین بار بارگاه حسین به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى ، وزیر سلطان الدوله دیلمى نوسازى شد. عمارت هفتم : عمارت موجود است که در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بویه به سال 310 به دستور سلطان اویس ایلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اویس در تکمیل آن کوشید و تاریخ آن در بالاى محراب و نزدیک سر شریف آن حضرت نگاشته شده است . 66 و اما آثار و برکات مرقد شریف و حرم مطهر سیدالشهدا (ع) عبارتنداز: با ذکر اجمالى تحولاتى که در عمارت مرقد مطهر امام حسین (ع) صورت گرفته است به خوبى معلوم مىگردد که زیارت قبر آن حضرت در مبارزه با حکومت بنى عباس تأثیر مهمى داشته است ، و به همین دلیل بود که عباسیان قبر آن امام را دشمن خود مىدانستند و به ویرانى آن دست مىزدند ، زیرا این قبر شریف به مرکز تجمع مخالفان و مبارزان تبدیل شده بود. مشاهده مزار و مرقد شهیدان کربلا و به نظر در آوردن آن مصائب جانگذار ، حالت بیننده را دگرگون ساخته و استقامت حال او را به هم زده و وارونه مى سازد، که چگونه عدهاى قلیل در مقابل جمعى کثیر و سپاهى مجهز و مهیا تن به مرگ داده و روى عقیده و ایمان خود ثبات قدم داشته و تا آخرین قطره خون خود مبارزه و جانفشانى نمودند. امام صادق (ع) فرمود: «ما بین قبر حسین (ع) تا آسمان، محل رفت و آمد فرشتگان الهى است ». 67 و نیز فرمود: «قبر حسین بن على (ع) بیست ذراع در بیست ذراع است . آن باغى از باغهاى بهشت ، و محل عروج فرشتگان به آسمان مىباشد هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسلى نیست جز آنکه از خدا مىخواهد که او را زیارت کند پس گروهى فرود مىآیند و گروهى بالا مىروند» 68. اگر انسان زائر ، حق امام را شناخته و با معرفت و ولایت او در کنار قبر مطهرش نماز گذارد ، مورد قبول حق تعالى قرار مىگیرد . چنانکه امام صادق (ع) در شأن و مقام کسى که به مرقد و بارگاه شریف حضرت مشرف شده و نماز بخواند ، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را قبولى آن قرار مىدهد» 69. حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمود: «نماز در چهار مکان تمام خوانده مىشود (یعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بیشتر باشد اما شکسته نمىشود) : 1- مسجد الحرام (مکه) ، 2- مسجد الرسول (مدینه)، 3- مسجد کوفه، 4- حرم امام حسین (ع) » 70. و نیز روایت شده که «ابن شبل» از امام صادق (ع) پرسید: آیا قبر امام حسین (ع) را زیارت کنم ؟ فرمود: پاک و خوب زیارت کن و نمازت را در حرمش تمام بخوان . پرسید نمازم را تمام بخوانم؟ فرمود: تمام. عرض کرد : بعضى از اصحاب و شیعیان شکسته مىخوانند؟ فرمود: اینان دو چندان عمل مىکنند » 71. لذا چنانکه در رسالههاى عملیه نیز آمده است ، در حرم امام حسین (ع) مىتوان نماز را، هم شکسته خواند و هم به برکت آن حضرت تمام بجا آورد. خداوند سبحان در ازاى ایثار و فداکارى سیدالشهدا (ع) و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم و اندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شریفش برکاتى را قرار داده که از جمله آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «هر کس دو رکعت کنار قبر حسین (ع) نماز بخواند ، از خداوند چیزى رإ؛88ّّ مسئلت نکند جز اینکه به او عطا شود» . 72 و نیز فرمود: «خداوند در عوض قتل امام حسین (ع) امامت را در ذریه آن حضرت ، شفا را در تربتش ، اجابت دعا را در کنار مرقدش قرار داده ، و ایام زیارت کنندگان او از عمرشان حساب نمىشود» . 73 65 سیرهء امامان (ترجمهء اعیان الشیعه ), علامه سید محسن امین , ص 220ـ و زندگانى چهارده معصوم , عمادزاده , ج 2 ص 137 66 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 323 67 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 195 68 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 252 69 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 549 70 کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 248 71 کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 123 72 امالى شیخ طوسى , ص 317 73 امالى شیخ طوسى , ص 319 سجده بر خاک تو شایسته بود وقت نماز اى که از خون جبینت به جبین آب وضوست فضیلت و آثار و برکاتى که براى تربت حسینى است ، براى هیچ تربتى و قطعهاى از قطعات زمین نیست . خاک کربلا قطعهاى از بهشت است که خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از یک فداکار در راه دین که تمام هستى خود را فدا کرده ، در آن خاک، برکت و فضیلت و شفا قرار داده است . کربلایش قطعهاى از جنت است باب نور و باب لطف و رحمت است اما در اینکه چرا تنها این خاک داراى چنین ویژگیها و آثار و برکات است؟ باید گفت : هر چیزى که در این عالم ، شرافت ظاهرى و یا معنوى پیدا مىکند، یا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و یا به خاطر وقوع امر خارق العاده و مهمى است که به آن شرافت و برکت داده است . در تربت کربلاى سیدالشهدا (ع) هر دو امر محقق شده است ، زیرا خاک کربلا بنا بر روایاتى ، هم شرافت ذاتى و خدا دادى ، و هم امر عظیم و واقعهاى مهم در آنجا واقع گردیده که آن شهادت حسین بن على (ع) و یاران وفادارش مىباشد ، لذا داراى فضیلت و آثارى خاص است . آمده است که چون بر قبر امام حسین (ع) آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گردید، یکى از اعراب بنى اسد آمد و از خاک قبضه قبضه برداشت و بویید تا بر قبر حسین رسید، و چون او را مىبوسید گریه مىکرد و مىگفت : پدر و مادرم به فدایت ، چه اندازه خوشبویى که قبر و تربت تو چنین خوشبو است ، سپس شروع کرد به سرودن : خواهند نهان سازند قبرش ز حبیبش خوشبویى خاک قبر گردیده دلیلش آرى خاک مزار حسین (ع) سرمه چشم عاشقان و شیفتگانش بوده و ایشان را مجنون وار به سوى خود مىکشاند. از آنجایى که هدف این کتاب بر شمردن آثار و برکات سیدالشهدا (ع) است ، از تفصیل در مطلب پرهیز کرده و علاقهمندان به این مقوله را به کتابهاى مربوط ارجاع مىدهد . و اما آثار و برکاتى که مى توان براى تربت پاک حسینى برشمرد عبارتنداز: یکى از آثار و برکات تربت سیدالشهدا (ع) این است که متبرک نمودن بدن و صورت با آن تربت شریف تأثیر معنوى زیادى بر انسان خواهد گذاشت ، از این رو از بعضى بزرگان دین و امامان معصوم نقل شده که بعد از نماز ، بدن و صورت خویش را با مهر کربلا متبرک مى کنند. و نیز دستور دادهاند که قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسیده و با اعضاى بدن تماس داده شود. امام صادق (ع) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسین (ع) را شفاى هر درد، و ایمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه یکى از شما خواست از آن خاک تناول کند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر سایر اعضاى بدنش تماس دهد...» 74 یکى دیگر از برکات و آثار خاک مزار امام حسین (ع) این است که سجده بر آن تربت پاک حجابهاى ظلمانى را کنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است . امام صادق (ع) در این باره مىفرماید: «همانا سجود بر تربت حسین (ع) حجابهاى هفتگانه را پاره مى کند». 75 لازم به ذکر است که مراد از «حجاب» در کتاب و سنت ، همان حجابهایى است که بین بنده و خالق حایل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد که در مرحله اول، حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم ، حجابهاى نورانى بر طرف مىشود اما مراد از حجابهاى هفتگانه ، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است . سجده بر تربت حضرت سیدالشهدا(ع) این خاصیت را دارد که در صورت معرفت به حق حضرت و ولایت او، حجابها را دریده و راهگشاى وصول به کمالات انسانى باشد. سجده بر خاک سرکوى تو آرند خلایق جان فداى تو که هم قبله و هم قبله نمایى و اما در خصوص اینکه در میان شیعه معمول است از خاک مقدس کربلا یعنى تربت کنار قبر سیدالشهدا (ع) خاک برداشته و با آن مهر درست کرده و غالباً در نماز، به آن سجده مىکنند بدین خاطر است که از خاک زمین بوده و به تمامى خاکها مىتوان سجده کرد، و از طرفى خاک کربلا به لحاظ شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش شرافت پیدا کرده است ، به طورى که اهل بیت (ع) نیز به ما فرمودهاند در هر نمازى که سجده بر تربت کربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مىکند. چنانکه حضرت صادق (ع) از خاک کربلا درون کیسهاى ریخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن کیسه را باز مىکرد و بر آن سجده مىنمود. از جمله آثار و برکات قطعى تربت پاک سیدالشهدا (ع) شفا بودن آن براى دردهاو آلام انسان است . روایاتى که دلالت بر این امر دارند به سه دسته تقسیم مىشوند: دسته اول : روایاتى است که شفا بودن را براى تربتى که از خود قبر شریف برداشته شود مخصوص کرده است ، چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «به درستى که نزد سر حسین (ع) تربت سرخى است که شفاى هر دردى غیر از مرگ مى باشد» . 76 دسته دوم : روایاتى است که با تعبیرات مختلف توسعهاى از بیست ذراع تا پنج فرسخ و یا ده میل را براى آن قائل است . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «حریم مزار حسین (ع) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است ». 77 دسته سوم : روایاتى است که به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نمودهاند . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «خاک مزار امام حسین (ع) براى هر دردى شفاست». 78 تا شفا بخشد روان و جسم هر بیمار را در حریم وصل خود خاک شفا دارد حسین و نیز امام رضا (ع) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوک، حرام است مگر گل مزار حسین (ع) ، بدرستى که در آن شفاى هر درد و امنیت از هر ترسى است». 79 حکایت: عالم زاهد پرهیزگار حجةالاسلام و المسلمین مرحوم آقاى حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعیت مرحوم آیة الله آخوندى خراسانى (ره) که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم مریض شدم و این بیمارى مدتى طول کشید و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بیمارى من به قدرى شدید شد که اطبا از شفا یافتنم مأیوس شدند و دیگر براى معالجهام نیامدند، و من در حال تب شدید گاهى بیهوش مىشدم و گاهى به هوش مى آمدم. یکى از رفقا که مرا پرستارى مىکرد شنیده بود که عالم زاهد مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سیدالشهدا (ع) را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود که قدرى از آن تربت را بدهد که به من بخورانند تا شفا یابم. ایشان فرموده بود : من به قدر یک عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام که بعد از مرگم در کفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا که ما از همه جا مأیوس شده و به شما پناه آوردهایم شما هم از دادن تربت خوددارى مىکنید؟ این بیمار در حال احتضار است و مىمیرد. مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بیمار سوخته و قدرى از آن تربت که از جان خودش عزیزترش مى داشت به آن شخص داده بود . تربت را با آب مخصوصى که وارد شده در آب حل کرده و به حلق من ریخته بودند . من که در حال بیهوشى به سر مىبردم ، ناگهان چشمان خود را باز کرده و دیدم رفقا اطراف بسترم نشستهاند ، خوب دقیق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را که به حلقم ریخته بودند برایم شرح دادند. کم کم در خود احساس نیرو و نشاط کردم و حرکتى به خود داده نشستم ، دیدم نشاط بیشترى دارم برخاستم و ایستادم ، و چون یقین کردم که به برکت ترتبت مقدس امام حسین (ع) شفا یافتم حال خوشى پیدا کردم و به رفقا گفتم : از شما خواهش مى کنم که از حجره بیرون بروید، چون مىخواهم زیارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بیرون رفتند و من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى که قابل و صف کردن نیست مشغول خواندن زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) شدم ». 80 آرى ، شفاى بیماران به وسیله تربت آن حضرت یکى از برکاتى است که خداوند متعال در عوض شهادت امام حسین (ع) به وى عطا فرموده است . تربتت راز شفاى همه درد است حسین تن و جان را نبود مثل تو آگاه طبیب کام برداشتن اطفال با تربت امام حسین (ع) موجب ایمنى کودک مى شود چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «کام فرزندانتان را با تربت حسین (ع) باز کنید که آن امان است ». 81 صاحب کتاب «مدارک الاحکام» مى نویسد: در زمان حضرت صادق (ع) زن زاینهاى بود، بچههایى که از زنا بدنیا مى آورد در تنور مىانداخت و مىسوزانید. وقتى که مرد، پس از غسل و کفن او را به خاک سپردند ، اما زمین جنازهاش را بیرون انداخت .جاى دیگر او را دفن کردند باز زمین او را نپذیرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق (ع) متمسک شد: اى پسر پیغمبر به فریادم برس. فرمود: کارش چه بود ؟ عرض کردند زنا و سوزاندن بچههاى حرامزاده . فرمود: هیچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض کرد حالا چه کنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسین (ع) با او در قبر بگذارید . تربت حسین (ع) امان است . همراهش گذاشتند زمین او را پذیرفت. در توقیع مبارک حضرت حجة بن الحسن (عج) نیز اذن داده شده است . یکى از شیعیان به حضرت (در زمان غیبت صغرى توسط نایب خاص حضرت ) مىنویسد: آیا جایز است ما تربت حسین (ع) را با میت در قبر بگذاریم ، یا با تربت حسین روى کفن بنویسیم؟ حضرت در پاسخ مرقوم مىفرمایند: هر دو کار پسندیده است . البته باید رعایت احترام تربت بشود . مهر یا تربت، مقابل یا زیر صورت میت باشد ، بلکه به برکت خاک قبر حسین (ع) قبر میت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد. 82 از حضرت صاحب الزمان (عج) روایت شده که فرمود: «هر کس تسبیح تربت امام حسین (ع) را در دست گیرد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مىشود». 83 و امام صادق فرمود: «یک ذکر یا استغفار که با تسبیح تربت حسین (ع) گفته شود برابر است با هفتاد ذکر که با چیز دیگر گفته شود». 84 74 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 4 ص 1033 75 کافى , مرحوم کلینى , ج 4 ص 588 76 کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 272 77 مکارم الاخلاق , طبرسى , ج 1 ص 360 78 کافى , مرحوم کلینى , ج 1 ص 360 79 تهذیب الاحکام , شیخ طوسى , ج 6 ص 74 80 نقل از کتاب <سید الشهدا> آیت الله شهید دستغیب , ص 166 81 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 4 ص 1033 82 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 4 ص 1033 83 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 280 84 نقل از کتاب <درسى که حسین (ع ) به ما آموخت > شهید هاشمى نژاد, ص 451 «گریه» مظهر شدیدترین حالات احساسى انسان است، و علتها و انگیزههاى مختلفى دارد که هر یک از آنها نشان دهنده حالتى خاص است . در روایات ، بعضى از انواع گریه تحسین شده و از صفات پسندیده بندگان پاکدل خداوند به حساب آمده است ، و بعضى از انواع گریه مذموم شمرده شده است . گریه ، از حالات و انفعالات انسانى است که با مقدمهاى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبیعى به ظهور مىرسد، و گاه ممکن است انگیزهاش هیجانات تند روانى باشد . مثل شوق و ذوقى که از دیدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى شود. همچنین گاهى هم گریه کردن حاکى از عقاید مذهبى انسان است با این توصیف، از آنجایى که گریه عملى طبیعى و اى بسا غیر ارادى است؛ لذا نمى شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گیرد، بلکه آنچه که مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگیزههاى گریه مىباشد . چنانکه گفتهاند: «تو آنى که در بند آنى». در اینجا براى اینکه بدانیم گریه بر سیدالشهدا (ع) چگونه گریهاى است و چه تأثیرات و برکاتى مىتواند داشته باشد، بهتر آن است که اشارهاى به انواع گریه کنیم تا بعد از آن، نوع گریه بر آن حضرت برایمان معلوم گردد. 1- گریه طفولیت : زندگانى انسان با گریه شروع مى شود که همان گریه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گریه در آن زمان ، زبان طفل است . 2- گریه شوق: مانند گریه مادرى که از دیدن فرزند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده مىشود . و این گریهاى است که از روى هیجان و احیاناً جهت سرور و شادى به انسان دست مىدهد. 3- گریه عاطفى و محبت : محبت از عواطف اصیل انسانى است که با گریه انس دیرینه دارد . مثلاً محبت حقیقى به خداوند حسن آفرین است و براى قرب به او باید اشک محبت ریخت. صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کى در غم تو ناله شبگیر کنم 4- گریه معرفت و خشیت: انجام عبادات خالصانه و تفکر در عظمت آفرینش و کبریایى خداوند ، و همچنین اهمیت تکالیف و مسئولیتهاى انسانى باعث مىگردد که نوع خاصى از خوف، در درون انسان ایجاد شود و این خوف، خوفى است که از روى معرفت به خداوند و تهذیب نفس به دست مىآید که «خشیت » نامیده مى شود. 5- گریه ندامت: از عوامل اندوه زدایى که منجر به گریه مىگردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است ، و همین حسابرسى باعث مىشود که انسان به گذشته خود فکر کند و با حسابرسى ، جبران کوتاهى و خطاها را بکند و اشک حسرت و ندامت از چشمانش جارى نماید، این گریه، نتیجه توبه و بازگشت به خداست. اشک میغلتد به مژگانم به جرم رو سیاهى اى پناه بى پناهان، مو سپید روسیاهم روز و شب از دیدگان اشک پشیمانى فشانم تا بشویم شاید از اشک پشیمانى گناهم 6- گریه پیوند با هدف : گاهى قطرههاى اشک انسان، پیام آور هدفهاست . گریه بر شهید از این نوع گریه است . گریه بر شهید خوى حماسه را در انسان زنده مىکند و گریستن بر سیدالشهدا (ع) خوى حسینى را در انسان احیا مىکند ، و خوى حسینى چنان است که نه ستم مىکند و نه ستم مىپذیرد. آن کسى که با شنیدن حادثه کربلا قطره اشکى از درون دل بیرون مىفرستد، صادقانه این پیوند با هدف والاى سیدالشهدا (ع) را بیان مىکند. 7- گریه ذلت و شکست : گریه افراد ضعیف و ناتوانى که از رسیدن به اهداف خود ماندهاند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمىبینند. با ذکر این مطلب، حال باید بررسى کرد که گریه بر حسین (ع) از چه نوع گریه است . هر کس با اندک توجهى خواهد دانست که گریه بر حسین (ع) گریه محبت است ، آن محبتى که در دلهاى عاشقانش به ثبت رسیده است . گریه بر او ، گریه شوق است ، زیرا قسمت زیادى از حماسههاى کربلا، شوق آفرین و شورانگیز است و به دنبال آن سیلاب اشک شوق به خاطر آن همه رشادت، فداکارى ، شجاعت و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر ، از دیدگان شنونده سرازیر مىگردد و نیز گریه معرفت و پیوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبیر امام خمینى (ره) گریه سیاسى است که فرمود: «ما ملت گریه سیاسى هستیم ، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مىدهیم و سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است خرد مىکنیم ». هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا ولى ز تعزیه هر روز، روز عاشور است هیهات که گریه بر حسین (ع) گریه ذلت و شکست باشد، بلکه گریه پیوند با سرچشمه عزت است، گریه امت نیست، که گویا است ، گریه سرد کننده نیست ، که حرارت بخش است، گریه بزدلان نیست، که گریه شجاعان است ، گریه یأس و ناامیدى نیست که گریه امید است، و بالاخره گریه معرفت است و گریه معرفت در عزاى حسین (ع) از انحراف و تحریف در قیام آن حضرت جلوگیرى مى کند و شاید به همین جهت باشد که در فضیلت گریه بر سیدالشهدا (ع) روایات متعددى وارد شده است . از آن جمله، روایتى است که امام صادق (ع) فرمود: «گریه و بى تابى در هر مصیبت براى بنده مکروه است، مگر گریه بر حسین بن على (ع) که اجر و ثواب نیز دارد» . 85 گریه و عزادارى براى سیدالشهدا(ع) داراى آثار و برکات مهمى است که به برخى از آنها اشاره مىشود: از ارزندهترین آثار و برکات مجالس عزادارى و گریه بر ابى عبدالله حسین (ع) حفظ رمز نهضت حسینى است . براستى ؛ چرا در دوران منحوص سلاطین و پادشاهان جور از برپایى مجالس عزاى اهل بیت (ع) به خصوص سالار شهیدان جلوگیرى مى شد؟ آیا نه این است که عزاى حسینى و امامان شیعه، سبب مى شود که سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلمهاى حکومتها آگاهى دهند و انگیزه قیام آن حضرت که امر به معروف و نهى از منکر است به اطلاع مردم برسد؟ آرى، اینگونه مجالس، آموزشگاهها و دانشگاههایى است که به بهترین روش و زیباترین اسلوب مردم را به سوى دین خوانده و عواطف را آماده مىکند و جاهلان و بىخبران را از خواب سنگین غفلت بیدار مىسازد و نیز در این مجالس است که مردم ، دیانت را همراه با سیاست، از مکتب حسین بن على (ع) مىآموزند. گریه بر سید الشهدا (ع) و تشکیل مجالس عزاى حسینى نه تنها اساس مکتب را حفظ مىکند، بلکه باعث مىگردد شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند. کدام اجتماعى است که در عالم چنین اثرى را از خود بروز داده باشد؟ کدام حادثهاى است مانند حادثه جانسوز کربلا که از دوره وقوع تاکنون و بعدها بدینسان اثر خود را در جامعه بشریت گذارده ، و روز به روز دامنه آن وسیعتر و پیروى و تبعیت از آن بیشتر گردد؟ از این رو باید گفت که در حقیقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسین (ع) و در نتیجه حافظ اسلام وضامن بقاى آن است . تشکیل مجالس عزادارى حسین، نه تنها اساس مکتب را حفظ کرده و مىکند بلکه به علاوه سبب آن گردید که شیعیان با حضور در این مجالس از والاترین تربیت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسینى شدن رشد و پرورش یابند. «موریس دوکبرى» مىنویسد: «اگر مورخین ما، حقیقت این روز را مىدانستند و درک مىکردند که عاشورا چه روزى است ، این عزادارى را مجنونانه نمى پنداشتند . زیرا پیروان حسین به واسطه عزادارى حسین مىدانند که پستى و زیر دستى و استعمار را نباید قبول کنند . زیرا شعار پیشرو و آقاى آنان تن به زیر بار ظلم و ستم ندادن است. قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسین نشان مىدهد که چه نکات دقیق و حیات بخشى مطرح مى شود ،در مجالس عزادارى حسین گفته مى شود که حسین (ع) براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویى یزید نرفت؛ پس بیایید ،ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیر دستى استعمار گرایان خلاصى یابیم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح دهیم...» 86. سوزى که از دل سوخته عاشقان سیدالشهدا (ع) به چشم سرایت کرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مىرساند و این عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدیاد محبت دارد. گریه بر حضرت سیدالشهدا (ع) از مواردى است که هیچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و این گریه و بیقرارى ، علاوه بر ازدیاد محبت و مهر و مودت، موجب کثرت تنفر و بىزارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران این خانواده از دشمنان ایشان مىگردد. بارى، گریه با آگاهى و معرفت بر امام حسین (ع) ، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و این تبرى از آثار برجسته گریه بر امام حسین (ع) است زیرا مردم به ویژه افرادى که داراى شخصیت هستند از گریه کردن در برابر حوادث تا سر حد امکان امتناع مىورزند ، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گریه کردن مخصوصاً در برابر چشم دیگران نیستند، این گریه و عزادارى ابراز کمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پایمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تکیه زدن بر مسند حکومت آنان مىباشد. یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى سیدالشهدا (ع) این است که مردم در سایه مراسم عزادارى به حقیقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گستردهاى که همراه با این مراسم انجام مىگیرد، آگاهى توده مردم بیشتر شده و ارتباطشان با دین حنیف محکمتر و قویتر مىگردد . چه اینکه قرآن و عترت دو وزنه نفیسى هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمىشوند و این آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اکرم (ص) به خصوص امام حسین (ع) به آحاد مردم داده خواهد شد. ریان بن شبیب از امام رضا (ع) روایت کرده که فرمود: «اى پسر شبیب ، اگر بر حسین (ع) گریه کنى تا آنکه اشک چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان کوچک و بزرگ، و کم یا زیاد تو را مى آمرزد» 87 و نیز فرمود: «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند ، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مىریزد» 89. امام باقر (ع) فرمود: «هر مؤمنى که در سوگ حسین (ع) اشک دیده ریزد، به حدى که بر گونهاش جارى گردد، خداوند او را سالیان سال در غرفههاى بهشت مسکن مىدهد» . 90 و نیز امام صادق (ع) فرمود: «هر کس درباره حسین (ع) شعرى بخواند و گریه نماید و یک نفر را بگریاند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مىشود . کسى که حسین (ع) نزد او ذکر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشک آید، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد» .91 و نیز فرمود: «هر کس که در عزاى حسین (ع) بگرید یا دیگرى را بگریاند و یا آنکه خود را به حالت گریه و عزا درآورد ، بهشت بر او واجب مىشود» 92. یکى دیگر از آثار و برکات مجالس عزادارى حضرت سید الشهدا (ع) شفا گرفتن است . به طورى که بارها دیدهایم و شنیدهایم که بعضى از عزاداران و گریه کنندگان بر حسین (ع) شفا گرفتهاند. نقل است که مرجع بزرگ شیعه مرحوم آیة الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند که بدون عینک خطوط ریز را هم مىخواندند و مىفرمودند: این نعمت را مرهون وجود مبارک حضرت ابى عبدالله الحسین (ع) هستم : و قضیه را چنین نقل مىفرمودند: در یکى از سالها در بروجرد بودم، به چشم درد عجیبى مبتلا شدم که بسیار مرا نگران ساخته بود . معالجه پزشکان فایدهاى نکرد و درد چشم هر روز بیشتر و ناراحتى من افزونتر مىگردید، تااینکه ایام محرم شد. در ایام محرم آیة الله فقید ، دهه اول را روضه داشتند و دستههاى مختلف هم در این عزادارى شرکت مىکردند . یکى از دستههایى که روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هیئت گِلگیرها» است که نوعاً سادات و اهل علم و محترمین هستند، در حالى که هر یک حوله سفیدى به کمر بستهاند، سر و سینه خود را گل آلود کرده و بطور بسیار رقت بار و مهیج و در عین حال با سوز و گداز فراوان و ذکرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى کنند . آقا فرمودند: «هنگامى که این دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود این هیئت هیجان عجیبى به خود گرفته بود من هم در گوشهاى نشسته و آهسته آهسته اشک مىریختم و در این بین هم مقدارى گل از روى پاى یکى از همین افراد گلگیر برداشته و بر روى چشمهاى ملتهب و ناراحتم کشیدم، و به برکت همین توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اینکه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بینایى کامل برخوردارم، و به برکت حضرت امام حسین (ع) احتیاج به عینک هم ندارم». با اینکه همه قواى جسمانى ایشان تحلیل رفته بود با این وجود تا آخرین ساعات زندگانى از بینایى کامل برخوردار بودند. رسول اکرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى که براى مصائب حسین (ع) گریه کرده باشد، چنین کسى در قیامت خندان و شادان به نعمتهاى بهشتى است». 93 آن روز دیدهها همه گریان شود ز هول جز چشم گریه کرده بسوگ و عزاى او مسمع گوید: حضرت امام صادق (ع) فرمود: آیا متذکر مى شوى با حسین چه کردند؟ عرض کردم : آرى ، فرمود: آیا جزع و گریه مىکنى؟ گفتم : آرى ، به خدا سوگند گریه مىکنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مىشود حضرت فرمود: «خدا اشک چشمت را رحمت کند . آگاه باش که تو از آن اشخاصى هستى که از اهل جزع براى ما شمرده مىشوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناک مىگردند. آگاه باش که بزودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مىبینى ، در حالى که به تو توجه کرده و ملک الموت را درباره تو بشارت مى دهند، و خواهى دید که ملک الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش ، مهربانتر است» سپس فرمود: «کسى که بر ما اهل بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه کند، رحمت خدا شامل او مىشود قبل از اینکه اشکى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى که اشک چشمش بر صورت جارى شود اگر قطرهاى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش کند، و هیچ چشمى نیست که گریه کند بر ما مگر آنکه با نظر کردن به کوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مىگردد» . 94 با توجه به این روایت شریف باید گفت:جایى که آتش جهنم که قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین (ع) خاموش و برد و سلام گردد ، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست . سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان که مشاهده کرده بود نقل مىکرد، از آن جمله مىگفت : عدهاى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا (ع) معتقد و علاقه مندند و براى برکت مالشان با آن حضرت شرکت مىکنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مىکنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان ، شربت و پالوده و بستنى درست کرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مىدهند، و بعضى آن مبلغى که راجع به آن حضرت است را به شیعیان مىدهند تا در مراکز عزادارى صرف نمایند. یکى از آنان را عادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت مىکرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاکستر شد جز دست راست و قطعهاى از سینهاش که آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود. بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست» 95. امام صادق (ع) فرمود: «کسى نیست که براى حسین (ع) شعرى بسراید و گریه کند یا بگریاند مگر اینکه خداوند بهشت را بر او واجب کرده و گناهانش را مىآمرزد» .96 «حسین ! اى پرچم خونین حق بر دوش، حسین ! اى انقلابى مرد حسین ! اى رایت آزادگى در دست، در آن صحراى سرخ و روز آتشگون قیام قامتت در خون نشست، اما پیام نهضتت برخاست از آن طوفان «طف» در روز عاشورا، به دشت «نینوا» ناى حقیقت از «نوا» افتاد ولى ... مرغ شباهنگ حقیقت ، از نواى ناله «حق ، حق » نمىافتد». سلام بر تو ، اى حسین ! سلام بر خط شفقگون کربلا، که خون تو را، اى خون خدا - همواره بر چهره افق مىپاشد و غروب هنگام، سرخى آسمان مغرب را به شهادت مىگیرد ، تا آن جنایت هولناک را هر چه آشکارتر بنمایاند و چشم تاریخ را بر این صحنه همیشه خونین بدو زد و گوش زمان را از آن فریادها تندر گونه آن عاشوراى دوران ساز، پر کند. اى حسین ... اى عارف مسلّح ! کربلاى تو، عشق را معنى کر دو انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو، حضور همیشگى در همه زمانها و زمینها بود. اى حسین ... اى شراره ایمان ! اى حسین ... اى در سکوت سرخ ستم، شهر آشوب! در بهت خاموشى و ترس، تلخابه فریاد را در حلقوم شب ریختى و با نامردان تبهکار ، مردانه در آویختى. عاشوراى تو، انفجارى از نور و تابشى از حق بود که بر «طور» اندیشهها تجلى کرد و «موسى خواهان» گرفتار در «تپه» ظلمت ظلم را از سرگردانى نجات بخشید. چه مىگویم؟ ... تو تاریخ را به حرکت آوردى و زبان زمان را به سرودن حماسههاى زیباى ایثار و جهاد و شهادت گشودى . لحظه لحظه تاریخ را عاشورا ساختى و جاى جاى سرزمینها را کربلا... خفته بودیم و بى خبر ... اما تو، این «مصباح هدایت» و اى «کشتى نجات» گام خسته ما را به تلاش کشاندى و افسردگى یأسمان را به شور امید مبدل ساختى و از سکوت و درنگ و وحشت ، به فریاد و هجوم و شجاعتمان رساندى و پاى کوفته و پر آبله ما را، تابام آگاهى و تا برج بیدارى فرا بردى. 97 «اى حسین » ... تو کلاس فشرده تاریخى . کربلاى تو، مصاف نیست منظومه بزرگ هستى است ، طواف است. پایان سخن پایان من است تو انتهاى ندارى ...98 والسلام 85 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 393 86 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 284 87 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 165 88 منتخب کامل الزیارات , ابن قولویه , ص 168 89 جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص 462 90 بحارالانوار , علامه مجلسى , ج 44 ص 293 91 وسائل الشیعه , شیخ حر عاملى , ج 10 ص 397 92 داستانهاى شگفت , آیت الله شهید دستغیب , ص 9 93 اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسى , 89 94 خلاصه اى از مقالهء <عاشورا> نوشتهء جواد محدثى . 95 <خط خون > موسوى گرمارودى . شیعیان همواره در طول تاریخ قریب به 1400 ساله خویش با الهام از حسین بن علی ـ علیهالسّلام ـ و عزتجویی ایشان در برخورد طاغوت زمان یزید بن معاویه، عزّت و افتخار خویش را در مبارزه با طاغوتیان زمان خویش جستجو میکردهاند لذا در این مختصر ما بر آن شدیم تا با بهرهگیری هر چند کوتاه از آیات قرآن کریم بیانات این امام همام و همچنین روایات دیگر ائمه معصوم به بررسی اجمالی عزت و ذلّت در آینه آیات و روایات بپردازیم: الف ـ عزّت در پرتو آیات و روایات: خداوند متعال در قرآن کریم در آیات متعددی، عزّت را تماماً و باللصالة از آن خویش میداند[1] و در آیات دیگر آن را بعد از خود، متعلق به رسول خدا و مؤمنین میداند[2] و نیز میفرماید هر که را خداوند اراده نماید، عزیز و هر که را بخواهد، ذلیل میگرداند.[3] در دعاء عرفه به نقل از سالار شهیدان میخوانیم که تمام عزّت و بلند مرتبگی ویژه خداوند است و هر که خدا را دوست بدارد عزیز والّا ذلیل خواهد بود.[4] حضرت علی ـ علیهالسّلام ـ در حدیثی ضمن رد هر گونه اعمال سلطهای میفرمایند: هر عزیزی که تحت قدرت و سلطهای قرار بگیرد ذلیل خواهد بود، همچنین ایشان در جاهای دیگر هر عزّت غیر خدائی را ذلّت تلّقی نموده و معتقدند طلب عزّت فقط از خدا شایسته است و هر کس عزّت را به غیر از او طلب کند هلاک خواهد گشت، و نیز ایشان در جای دیگر میفرمایند هیچ عزّتی بالاتر از بردباری نیست. امام صادق ـ علیهالسّلام ـ نیز ضمن رفیع دانستن جایگاه مؤمن وعزّت والای اومیفرمایند خداوند اختیار هر کاری را به مؤمن داده بجز اینکه او اختیار ندارد خود را ذلیل نماید. و در حدث دیگری ایشان راستی را مایة عزّت و نادانی را مایة ذلّت توصیف مینمایند. امام سجاد ـ علیهالسّلام ـ نیز ضمن اهمیت دادن به اطاعت دادن به اطاعت از اولی الامر، فرمان بردن از فرمان روایان الهی را کمال عزّت دانستهاند. ـ موجبات عزّت در پرتو احادیث: 1. اطاعت مطلق از خداوند: حضرت علی ـ علیهالسّلام ـ میفرمایند هر که میخواهد بدون داشتن مال و ثروت و ایل و تبار عزتمند گردد میبایست از معصیت الهی دوری و به اطاعت او روی آورد. ایشان در تأیید این مطلب در جای دیگر میفرمایند: خداوندمتعال خطاب به داود ـ علیهالسّلام ـ فرمودند: ای داود من عزّت را در اطاعت خود قرار دادهام در حالی که مردم آن را در خدمت به سلطان جستجو میکنند و لذا آن را نمییابند پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز در حدیثی عزّت را در پروا داشتن از خداوند میدانند و در حدیث دیگر خوار بودن در برابر حق را به عزّت نزدیکتر میدانند تا عزّت یافتن به وسیله باطل. 2. قطع طمع از مردم: حضرت علی ـ علیهالسّلام ـ بالصراحة عزّت را با قطع طمع همراه میدانند. امام صادق ـ علیهالسّلام ـ نیز عزّت را تنها در خانهای میدانند که اهل آن خانه چشم طمع به دست مردم اندوخته باشند. امام باقر ـ علیهالسّلام ـ نیز چشم نداشتن به دست مردم را موجب عزّت دینی مؤمن میدانند. همچنین در حدیث است که لقمان در نصیحت به فرزند خویش فرمود: اگر میخواهی عزّت دنیا را به دست آوری، طمع خویش را از آن چه مردم دارند قطع کن زیرا پیامبران و صدیّقان به سبب برکندن طمع خویش به آن مقامات رسیدهاند. 3. در احادیث گوناگون دیگر موجبات عزّت در عواملی همچون انصاف، بخشش، پایبندی به حق، گذشت، فروتنی، مناعت طبع، توکل، حفظ زبان، فروخوردن خشم، شکیبائی، قناعت و غیره آمده است. به عنوان نمونه حضرت علی ـ علیهالسّلام ـ رفتار منصفانه با مردم را باعث عزّت دانسته و در احادیث دیگر شجاعت و قناعت را از عوامل نیل به عزّت برمیشمارند، همچنین رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ عفو و بخشش را مایه رسیدن به عزّت و در حدیث دیگر فروتنی و مناعت طبع را مایة عزّت مؤمن میدانند امام باقر ـ علیهالسّلام ـ نیز توکل به خدا را موجب عزّت مومن میدانند و در جای دیگر صبر و شکیبائی را مایه عزّت میشمارند. ـ عوامل پایداری و بقاء عزّت: در احادیث مختلف از بین بردن طمع و زندگی در تنهائی را به عنوان دو عامل بقاء، و پایداری عزّت ذکر نمودهاند: امام باقر ـ علیهالسّلام ـ پایداری عزّت را در از بین بردن طمعجوئی و امام صادق ـ علیهالسّلام ـ تنهائی و دوری گزیدن از مردم را باعث پایداری بیشتر عزّت ذکر میکنند بدیهی است این حدیث شریف مغایر با ابعاد اجتماعی اسلام نیست بلکه منظور دل کندن از مردم و نداشتن انتظارات و توقعات نابجا از مردم میباشد به یک انسان که جز خدا دل به امید احدی از مردم نبندد و نه آن که هیچگونه رابطهای با مردم نداشته باشد. ب ـ ذلّت در پرتو احادیث [5] در خصوص ذلّت نیز احادیث و روایات بسیاری وارد شده که به بعض آنها اشاره خواهیم کرد: امام حسین ـ علیهالسّلام ـ الگو و پرچمدار عزّت آفرینی و ذلّت ستیزی در نزد شیعیان جهان، در این خصوص مرگ با عزّت را بر زندگی توأم با ذلّت ترجیح میدهند ایشان در روز عاشورا خطاب به لشگر یزید فرمودند: آگاه باشید که این ملعون مرا میان دو امر مغیّر کرده است: میان شمشیر و ذلّت، امّا هیهات که من تن به ذلّت و پستی و دهم زیرا که خدا و رسول او و نیاکان وتربیت کنندگان ما هرگز خواری را نپذیرند و هلاکت زبونانه را بر کشته شدن شرافتمندانه ترجیح ندهند. از مولای متقیان علی ـ علیهالسّلام ـ نیز عبارتی به همین مضمون وارد شده است و یا ایشان در جای دیگر ضمن توصیه به قناعت نمودن به اندک، انسانها را از پذیرش ذلّت وخواری بر حذر میداند امام صادق ـ علیهالسّلام ـ نیز میفرمایند: خدای متعال اختیار هر کاری را به مومن داده است امّا اختیار خوار کردن خویش را به او نداده است. ـ عوامل خوار کننده انسان: در احادیث مختلف موارد گوناگونی به عنوان عوامل خوار کننده انسان قلمداد گردیده است از جمله پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بخل ورزیدن، اشتغال به داد و ستد و رها کردن جهاد در راه خدا را از عوامل خوار کننده انسان میدانند حضرت علی ـ علیهالسّلام ـ در تبیین عوامل خوار کننده انسان به عواملی همچون طمع، پرده برداشتن از گرفتاری شخصی در نزد دیگران و عزّت جوئی نزد غیر خداوند اشاره میفرمایند، امام صادق ـ علیهالسّلام ـ نیز در حدیثی، دلبستگی به زندگی دنیا را مایة خواری میدانند و در احادیث دیگر ستمگری و ظلم را مایة ذلّت و خواری بیان میفرمایند، امام حسن مجتبی ـعلیهالسّلامـ نیز ترس از راستی را مایه ذلّت میدانند. ـ ذلیلترین انسانها: در احادیثی از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ زبونترین مردم کسی دانسته شده که مردم را خوار نماید، و درحدیث دیگری از حضرت علی ـ علیهالسّلام ـ آزمندی به دنیا به عنوان خوار کنندهترین مسئله برای انسان تعریف گردیده است. امید آنکه با بهرهمندی هر چه بیشتر از فیوضات و کلمات گهربار این بزرگان پیش از بیش به دنبال زندگی عزّتمندانه و توأم با رستگاری باشیم. همانگونه که با الهام از این عزّت و افتخار حسینی به قیام علیه رژیم شاهنشاهی و استبدادی و برپائی جمهوری اسلامی اقدام نمودیم همواره در سرمشق قراردادن این عزّت و افتخار در فرا راه زندگی خویش استوار بمانیم. [1] . قرآن کریم: فاطر: 10، یونس: 65، نساء: 138، 139. [2] . منافقون، 8. [3] . آل عمران، 26. [4] . احادیث مربوط به این بخش (عزّت در پرتو روایات) به نقل از کتاب زیر میباشد، محمد ری شهری، میزان الحکمه، حمید رضا شیخی، ج 8.، دارالحدیث، 1379، ص 3734 ـ 3744. [5] . احادیث مربوط به این بخش (ذلّت در پرتو روایات) برگرفته از کتاب زیر است: محمدی ری شهری، پیشین، ج 4.، صص 1872 ـ 1876. عزّت چه به عنوان خصلت فردی یا روحیة جمعی به معنای مقهور عوامل بیرونی نشدن، شکستناپذیری، صلابت نفس، کرامت و والایی روح انسانی و حفظ شخصیّت است. به زمین سفت و سخت و نفوذناپذیر، «عُزاز» گفته میشود. آنان که از عزّت برخوردارند، تن به پستی و دنائت نمیدهند، کارهای زشت و حقیر نمیکنند، و برای حفظ کرامت خود و دودمان خویش، گاهی جان میبازند. ستمپذیری و تحمّل سلطة باطل و سکوت در برابر تعدّی و زیر بار مِنّت دونان رفتن و تسلیم فرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس و زبونی و حقارت روح سرچشمه میگیرد. خداوند عزیز است و عزّت را برای خود و پیامبر و صاحبان ایمان قرار داده است.[1] در احادیث متعدّد، از ذلّت و خواری نکوهش شده و به یک مسلمان ومؤمن حق ندادهاند که خود را به پستی و فرومایگی و ذلّت بیفکند. به فرمودة امام صادق ـ علیه السّلام ـ : خداوند همة کارهای مؤمن را به خودش واگذاشته، ولی اینکه ذلیل باشد، به او واگذار نکرده. چرا که خدا فرموده است عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است. مؤمن عزیز است، نه ذلیل. مؤمن سرختتر از کوه است. کوه را کلنگ و تیشه میتوان کند ولی از دین مؤمن نمیتوان چیزی جدا کرد. عزت یک مؤمن در آن است که چشم طمع به مال دیگری نداشته باشد و مناعت طبع داشته و منّت دیگران را نکشد. حتی در فقه، یکی از موارد جواز تیمّم با وجود آب، آنجاست که اگر انسان بخواهد از کسی آب بگیرد، همراه با منّت و ذلّت و خواری باشد. در اینگونه موارد نمازگزار میتواند تیمّم بگیرد ولی ذلّت آب طلبیدن از دیگری را تحمّل نکند.[3] دودمان بنی امیه میخواستند ذلّت بیعت با خویش را بر «آل محمد» تحمیل کنند و به زور هم شده، آنان را وادار به گردن نهادن به فرمان یزید کنند و این چیزی نشدنی بود و «آلالله» زیر بار آن نرفتند، هر چند به قیمت شهادت و اسارت. وقتی والی مدینه، بیعت یزید را با امام حسین ـ علیه السّلام ـ مطرح کرد، حضرت با ذلیلانه شمردن آن، آن را نفی کرد و ضمن بر شمردن زشتیها و آلودگیهای یزید، فرمود: کسی همچون من، با شخصی چون او بیعت نمیکند! «فَمِثْلی لا یُبایِعُ مِثْلَهُ»[4] در جای دیگر با ردّ پیشنهاد تسلیم شدن فرمود: همچون ذلیلان دست بیعت با شما نخواهم داد. صبح عاشورا در طلیعة نبرد، ضمن سخنانی فرمود: به خدا قسم آنچه از من میخواهند (تسلیم شدن) نخواهم پذیرفت، تا اینکه خدا را آغشته به خون خویش دیدار کنم.[6] در خطابة پرشور دیگری در کربلا، خطاب به سپاه کوفه، در ردّ درخواست ابن زیاد، مبنی بر تسلیم شدن و بیعت، فرمود: ابن زیاد، مرا میان کشته شدن و ذلّت مخیّر قرار داده، هیهات که من جانب ذلّت را بگیرم. این را خدا و رسول و دامانهای پاک عترت و جانهای غیرتمند و با عزّت نمیپذیرند. هرگز اطاعت از فرومایگان را بر شهادت کریمانه ترجیح نخواهیم داد.[7] امام حسین ـ علیه السّلام ـ ، مرگ با عزّت را بهتر از زندگی با ذلّت میدانست. این سخن اوست که: «مَوْتُ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ»[8] و همین مفهوم را در رجزخوانی خود روز عاشورا در میدان جنگ بر زبان میآورد که، «مرگ، بهتر از ننگ است»، «اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ».[9] در مورد دیگر، پس از برخورد با سپاه حرّ، در شعری که با مطلع «سَأَمْضی وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَی الْفَتی» خواند، در آخر آن فرمود: «کفی بکَ ذُلّاً اَنْ تَعیشَ مُرَغَّماً»[10] که زندگی تحت فشار دیگران را ذلتبار خواند و سپس افزود: «من از مرگ، باکی ندارم. مرگ، راحتترین راه برای رسیدن به عزّت است. مرگ در راه عزّت، زندگی جاودانه است و زندگانی ذلتبار، مرگ بیحیات است. مرا از مرگ میترسانی؟ چه گمان باطلی! همّتم بالاتر از این است که از ترس مرگ، ظلم را تحمّل کنم. بیش از این نمیتوانید که مرا بکشید. مرحبا به مرگ در راه خدا. ولی شما با کشتنم نمیتوانید شکوه و عزّت و شرف مرا از بین ببرید. چه هراسی از مرگ؟»[11] این روحیة عزّتمند، در فرزندان و برادران و یارانش نیز بود. ردّ کردن اماننامة ابن زیاد، از سوی عباس بن علی و برادرش نمونة آن بود. اگر امان او را میپذیرفتند، ممکن بود جان سالم به در برند، ولی عمری ذلّت رها کردن امام و منّت اماننامة عبیدالله بن زیاد را همراه داشتند. عزّتشان نپذیرفتن امان بود، آن هم با شدیدترین و صریحترین وضع ممکن: مرگت باد ای شمر! لعنت خدا بر تو و امان تو باد. ای دشمن خدا، میگویی که گردن به اطاعت طغیان و ستم بنهیم و از یاری برادرمان حسین ـ علیه السّلام ـ دست برداریم؟[12] علی اکبر ـ علیه السّلام ـ نیز همین روحیه را داشت. در رجزی که در میدان نبرد میخواند، ضمن معرّفی خود و یادآوری پیوندش با پیامبر خدا، از حکومت ناپاکزاده بر مسلمانان انتقاد کرد و فرمود: به خدا سوگند، چنین کسی حاکم ما نخواهد بود: «تَاللهِ لا یَحْکُمُ فینا ابْنُ الدَّعِیَّ»[13] و تن سپردن به حکومت آنان را ننگ برای عترت رسول خدا دانست. خاندان حضرت سیدالشهداء ـ علیه السّلام ـ نیز، عزّت آل الله را پس از عاشورا، هرچند در قالب اسارت، حفظ کردند و کمترین حرف یا عکسالعمل یا موضعگیری که نشان دهندة ذلت خواری آن دودمان باشد. از خود نشان ندادند. خطبههای امام سجاد ـ علیه السّلام ـ و حضرت زینب و سکینه و... همه شاهدی بر عزّت آنان بود. حضرت زینب سخنان تحقیرآمیز ابن زیاد را در کوفه، با عزت و سربلندی پاسخی دندانشکن داد. و گستاخیهای یزید، در کاخ شام را نیز بیجواب نگذاشت و در خطبة بلیغی که در کاخ یزید خواند، او را به محاکمه کشید و با گفتن این سخن که «ای یزید، خیالکردهای با اسیر کردن ما و به این سوی و آن سوی کشیدنمان خفیف و خوار میشویم و تو کرامت و عزّت مییابی؟... به خدا سوگند، نه یاد ما محو میشود و وحی ما میمیرد و نه ننگ این جنایت از دامان تو زدوده خواهد شد...»[14] به یزید و حکومت او فهماند که در ذلیلترین و رسواترین حالتند و جنایتهاشان از شُکُوه و عزّت و کرامت خاندان وحی نکاسته است. [1] . و لله العزّة و لرسوله و للمؤمنین (منافقون،آیة 8). [2] . میزان الحکمة، ج 6، ص 288. [3] . تحریرالوسیله، امام خمینی، ج 1، ص 104 (چاپ دارالعلم). [4] . مقتل خوارزمی، 184. [5] . ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 98 (چاپ انتشارات اسلامی). [6] . موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 432. [7] . الا و ان الدعی بن الدعی... (هما،ص 423). [8] . مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68. [9] . همان. [10] . بحارالانوار، ج 45، ص 238. [11] . اعیانالشیعه،ج 1، ص 581. [12] . بحارالانوار، ج 44، ص 391، اعیانالشیعه، ج 1، ص 600. [13] . وقعة الطّف، ص 243. [14] . حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 380 خون به ناحق ریختة مظلوم، دامن ظالم را میگیرد و ستمگران و همدستانشان گرفتار ذلّت و خواری میشوند. ظالمان به خاطر ظلمشان و مردم به خاطر تنها گذاشتنِ جبهة حق! بخصوص اگر این ظلم دربارة امام معصوم و خاندان مظلوم او باشد. سیدالشهداء ـ علیه السّلام ـ در مسیر راه کوفه پس از رسیدن به منزل «بطنالعقبه» خبری از یک پیرمرد از اوضاع داخلی کوفه شنید. آن مرد، امام را از رفتن به کوفه بر حذر داشت. حضرت فرمود: اوضاع کوفه را میدانم. کار خدا هم انجام گرفتنی است. به خدا قسم این گروه دست از من نخواهند برداشت، مگر آنکه خونم را بریزند. وقتی چنین کنند، خداوند کسی را بر آنان مسلّط خواهد ساخت که در نتیجه، اینان خوارترین مردم خواهند شد.[1] دستاندرکاران آن فاجعه بزرگ نیز گرفتار انتقام شدند و ذلیلانه کشته شدند. به نقل شیخ مفید، اخبار بسیاری وارد شده که هیچ یک از قاتلان سیدالشهدا ـ علیه السّلام ـ و اصحاب او از مرگ و گرفتاری یا رسوایی نجات نیافتند و پیش از مردن،به کیفر جنایت خویش رسیدند.[2] عبرتهای نهفته در حادثة عاشورا، اگر بازشناسی نشود و درمان نگردد، ممکن است همان خطر در کمین جامعة امروز ما و سر راه انقلاب و انقلابیّون ما نیز سبز شود. آنچه عاشورای جانسوز را پدید آورد، عبارت بود از: ـ تمکین و تسلیم مردم در برابر حکومت ستم. ـ عمل نکردن به تکلیف در لحظة حساس و سرنوشتساز. ـ از یاد بردن فریضة امر به معروف و نهی از منکر. ـ رشد روحیّة رفاهطلبی و دنیا دوستی. ـ غفلت و بیخبری مردم از آنچه در جامعه میگذرد. ـ تنها گذاشتن رهبر الهی و عدم اطاعت از او. ـ نبود اتّفاق نظر در میان امّت اسلام. ـ تسلّط ترس و هراس بر مردم در مقابل قدرتهای باطل. اگر امروز و هر زمان نیز، نیروهای مؤمن و انقلابی، حساسیّت خود را نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان و انقلاب از دست بدهند و برای حفظ آنچه دارند و کسب آنچه ندارند، از گفتن حق و ادای تکلیف، کوتاهی کنند، اگر در شرایط نیاز جامعه و انقلاب، به خون و جانبازی و شهادت، از حضور در صحنة دفاع از ارزشها پرهیز کنند، اگر دچار تفرقه شوند، اگر بر محور ولایت فقیه و رهبری امّت منسجم نباشند، اگر برای دست یافتن به پول و پست و مقام، ارزشها و آرمان را زیر پا بگذارند، اگر به وظیفة امر به معروف و نهی از منکر عمل کنند، اگر سادهلوحانه، فریب شایعات و بوقهای تبلیغاتی دشمن را بخورند، عاشورا تکرار خواهد شد و اسلام ضربه خواهد خورد و مظلومیّت مضاعفی برای مسلمانان و جبهه حق، پیش خواهد آمد. در مقابل این متاع زندگی و بهرههای زندگی، اگر شما آنقدر مجذوب شدید، خدای نخواسته تا آنجایی که پای تکلیف سخت به میان آمد نتوانستید از آنها دست بردارید، این میشود یک جور. اگرنه از این متاع بهره هم میبرید، آنجا که پای امتحان سخت پیش میآید، میتوانید از اینها دست بردارید، این میشود یک جور دیگر... دو جور خواصّ طرفدار حق در هر جامعه وجود دارد. اگر آن قسم خوب طرفدار حق، یعنی آن کسانی که میتوانند از این متاع دنیا آن وقت که لازم باشد دست بردارند، اگر اینها بیشتر باشند، هیچ وقت جامعة اسلامی دچار حالتِ دوران امام حسین ـ علیه السّلام ـ نخواهد شد.»[3] دلبستگی به دنیا، همیشه مانع انجام تکلیف الهی است. در زمان امام حسین ـ علیه السّلام ـ به شکلی ظهور کرد، در جامعة ما به صورت دیگری است. باز هم به تعبیر مقام معظم رهبری: «یک بخش دیگری که باید کار بشود، تطبیق با وضع هر زمان است، نه فقط زمان ما. در هر زمان طبقة خواصّ چگونه باید عمل کنند که به وظیفهشان عمل کرده باشند؟ اینکه گفتیم اسیر دنیا نشوید، این یک کلمه است، چه جوری اسیر دنیا نشوند، این یک کلمه است، چه جوری اسیر دنیا نشوند مثالها و مصداقهایش چیست؟»[4] [1] . ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 76. [2] . همان، ص 133. [3] . سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان و بسیجیان لشکر محمد رسولالله ـ صلی الله علیه و آله ـ . [4] . همان.1- ایجاد اخلاق جدید در جامعه مسلمین
2- احساس گناه در بین مسلمین
3-ازدیاد محبوبیت سید الشهداء (ع) و خاندان وحى
پى نوشتها:
1- بقاى شریعت اسلام
2- تفسیر و احیاى اسلام و امر به معروف و نهى ازمنکر
3- دمیدن روح استقامت و آزادیخواهى
4- قیام حسینى الگوى قیامهاى مقدس دیگر
5- بیدارى خفتگان
6- شکست یزیدو یزیدیان
7- رهایى از جهالت و ضلالت
پى نوشتها:
سخنى پیرامون زیارت سیدالشهدا (ع)
1- آرامش بخشیدن به زائر
2- در امان خدا بودن
3- زائر خدا محسوب شدن
4- برآورده شدن حاجات و دفع پریشانى
5- زیادتى در عمر و رزق
6- آمرزش گناهان
7- محسوب نشدن ایام زیارت از عمر زائر
8- حفاظت زائر در دنیا و آخرت
9- عنایت و توجه سیدالشهدا (ع)
10- خیر و برکت زیاد
11- برابرى زیارت قبر حسین (ع) با حج
12- نام زائر در اعلى علیین ثبت مىشود
13- غرق شدن در رحمت الهى
14- دعاى معصومین براى زائر
15- تجلى خدا
16- سعادت
17- تأثیر زیارت در روز عاشورا
18- قرار گرفتن در جوار پیامبر و على و فاطمه (ع)
19- تأثیر زیارت در روز قیامت
20- رهایى از شداید قیامت
21- نجات از آتش جهنم
پى نوشتها:
سخنى پیرامون مرقد سیدالشهدا (ع)
1- مرقد حسینى ، نیروبخش است
2- محل نزول فرشتگان الهى
3- نماز قبول مىشود
4- تمام خواندن نماز
5- اجابت دعا و برآورده شدن حاجت
پى نوشتها:
سخنى پیرامون تربت سیدالشهدا (ع)
1- تأثیر تماس اعضاى بدن با تربت
2- سجده بر تربت
3- شفا یافتن
4- تأثیر کام برداشتن اطفال با تربت
5- تأثیر تربت حسین ، همراه جنازه
6- تسبیح تربت
پى نوشتها:
سخنى پیرامون عزادارى و گریه بر سیدالشهدا (ع)
1- حفظ رمز نهضت حسینى
2- ازدیاد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت
3- آشنایى با حقیقت دین و نشر آن
4- آمرزش گناهان
5- سکونت در بهشت
6- شفا یافتن
7- گریه کننده بر حسین، در قیامت گریان نیست
8- امان از سکرات موت و آتش دوزخ
9- تأثیر شعر سرودن در عزاى حسینى
سخنى با حسین (ع)
پى نوشتها:
«اِنَّ الله فَوَّضَ اِلَی المؤمنِ امرَهُ کلَّهُ و لم یُفَوِّضْ اِلیه انْ یکونَ ذلیلاً...»[2]
«لا اُعْطیکُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیل»[5]
به تعبیر مقام معظم رهبری:
Design By : Pichak |