☆★☆ مذهب سرا ☆★☆
چرا بزرگداشت واقعه ی عاشورا باید با گریه با شد نه با اموری مثل خنده، سکوت، میتینگ و...؟
در حالى که اعمال و رفتار انسان باید بر اساس عقل و اندیشه و به همراه محتواى شناختى انجام گیرد؛ چرا بزرگداشت حادثه عاشورا با تکیه بر احساسات و تحریک عواطف برگزار مىگردد؟ و از بین عواطف و احساسات، تنها عواطف منفى (گریه و زارى) انتخاب مىشود؟ چرا خنده، سکوت، میتینگ و ... نه؟
به منظور پاسخ به این پرسش، لازم است ابتدا دو مقدمه را بیان کنیم و آنگاه به جواب بپردازیم:
یک. چه عواملى در بروز رفتار مؤثر است؟
دو. انگیزه مسلمانان و شیعیان از بزرگداشت عاشوراى حسینى چیست؟
یک. عوامل مؤثر در بروز رفتار
عزادارى و بزرگداشت حادثه کربلا، رفتارى است در بین انبوه رفتارها و اعمالى که یک انسان انجام مىدهد. لذا از قواعد و اصول روان شناختى حاکم بر رفتار آدمى مستثنا نیست و تمام اصول، قواعد و زمینههایى که براى بروز یک رفتار بیان مىشود، در مورد عملى همانند عزادارى و سوگوارى براى سالار شهیدان نیز صدق مىکند.
از دیدگاه روان شناختى حداقل دو عامل اساسى در اعمال و رفتارهاى انسان ایفاى نقش مىکنند: یکى «شناخت» و دیگرى «انگیزه».
یکى از عوامل مؤثر در رفتار «شناخت» است که موجب مىشود آدمى مطلبى را بفهمد و بپذیرد و متناسب با فهم و شناخت خود عمل کند. آدمى تا از عملى خاص «شناخت» نداشته باشد، قادر به انجام آن نخواهد بود. تنها شناخت و آگاهى کافى نیست. عامل شناخت اگر چه براى صدور رفتار لازم است ولى کافى نیست و عامل دیگرى باید باشد تا ما را برانگیزد. باید براى انجام هر کارى- افزون بر شناخت- میل و اشتیاق و شور و شوقى هم نسبت به انجام آن کار پیدا شود تا آن کار انجام گردد. باید علاقهاى نسبت به آن کار باشد تا براى انجام آن اقدام شود. باید انگیزهاى باشد تا رفتار را برانگیزد و جهت دهد.
در یک تمثیل ساده عامل «شناخت» مسیر را مىنماید. ولى «ماشین رفتار» نیازمند نیرویى است تا آن را روشن کند و در مسیر نمایانده و شناخته شده، به حرکت درآورد یعنى، «انگیزه» موتور رفتار آدمى است و «شناخت» جاده نما است. روشن است که این شناخت به خودى خود براى صدور عمل و انجام رفتارى خاص کافى نبوده و براى ما حرکت آفرین نیست.
حال شناخت حادثه کربلا و آشنایى با شخصیت امام حسین (ع) و اهداف آن حضرت، گرچه براى سوگوارى و عزادارى براى آن حضرت ضرورت دارد اما شناخت تنها کافى نیست و باید انگیزهاى هم در میان باشد.
افراد بسیارى امام حسین (ع) را مىشناسند ولى انگیزهاى براى سوگوارى و عزادارى آن حضرت ندارند. از این رو سالها در لباس مسلمانى زندگى مىکنند و با امام سوم خود نیز ناآشنا نیستند اما ذرهاى شور و علاقه سوگوارى در وجودشان نیست حتى چه بسا سوگوارى دیگران را به تمسخر مىگیرند و آن را عملى جاهلانه، بىفایده و گاه مضر مىشمارند و مىگویند: امام حسین (ع) یک نهضت و قیامى انجام داد- حالا چه تلخ یا شیرین- هر چه بود، تمام شد و رفت چرا باید بعد از سالها و قرنها سوگوارى کنیم و آن حادثه را زنده نگه داریم؟ این کار چه ضرورتى دارد؟ چه سودى براى امام حسین (ع) و چه فایدهاى براى ما دارد؟
البته بیان راه ایجاد انگیزه عزادارى و سوگوارى، بحث دیگرى است که با موضوع این سؤال بیگانه است. آنچه فعلًا محور سخن ما است، این است که ببینیم عزاداری حسینى به چه انگیزهاى است تا ببینیم آن شناخت و این انگیزه، چه شکل از رفتار سوگوارى و عزادارى را اقتضا مىکند.
دو. انگیزه مسلمانان و شیعیان از عزادارى
انگیزه به «چرایى» و «علت» رفتار اشاره دارد یعنى، وقتى از انگیزه عملى سؤال مىکنیم، منظور این است که چه عاملى باعث بروز این رفتار شده و به این عمل نیرو بخشیده و موجب انجام آن گردیده است. در اینجا نیز خوب است بدانیم که چرا مسلمانان عزادار، به بزرگداشت عاشورا و نهضت حسینى روى آوردهاند.
ابتدا گفتنى است: هر شخصى مىتواند بر اساس سطح شناخت، انگیزهاى شخصى- که صرفاً به ایده فردى خودش مربوط است- به عزادارى بپردازد یعنى، انگیزه مسلمانان از عزادارى، تنوع زیاد دارد. اما در اینجا مقصود از بیان انگیزه مسلمانان از عزادارى و بزرگداشت عاشورا، بیان فهرستوار انگیزههاى موجود و مطرح در سینه مسلمانان نیست بلکه هدف از این تحلیل، بیان آن انگیزهاى است که مىتواند مورد پذیرش و توصیه معارف دینى باشد و یا انگیزه عام و فراگیرى است که تمام مسلمانان و حتى غیرمسلمان سوگوار حسینى براى عزادارى خود بیان مىکنند.
در عمق اندیشه اسلامى و در حافظه انسانها، بزرگداشت حوادث تاریخساز، با سه انگیزه زیر انجام مىپذیرد:
1. زنده نگه داشتن و باز سازى کردن آن حادثه در خاطرهها،
2. حقشناسى از حادثه آفرین و شکر گزارى از وى،
3. عبرتگیرى و الگوسازى براى زندگى امروز و فرداى خود.
از آنجایى که حادثه عاشورا یک نقش تعیین کننده در استمرار رسالت(1) و تعقیب اهداف دین (رشد و هدایت جامعه) در تمام دورههاى حیات بشرى دارد لذا با بزرگداشت آن، به شکلى که حادثه را در اذهان و فضاى زندگى دینى و اجتماعى بازسازى مىکنیم تا الگوى همیشه زنده زندگى باشد.
از جانب دیگر در فضاى ذهنى مسلمانان یک احساس دین و بدهکارى نسبت به امام حسین (ع) وجود دارد و اگر مسلمانى در عزاى حسینى شرکت مىکند، از این رو است که خود را مدیون آن حضرت احساس کرده و براى اداى وظیفه خود سوگوارى مىکند تا وجدان خود را راضى سازد.
البته ممکن است الان آن حادثه براى او هدایتگرى نداشته باشد ولى آن حادثهآفرین به واسطه خدمتى که در آن زمان انجام داده است، همچنان بر او حق دارد و باید حقشناسى خود را به شکل عزادارى (آنگونه که خود حادثهآفرین معین کرده است)(2) ابراز و دین خود را ادا کند.
البته به دنبال بزرگداشت عاشورا و حقشناسى از سرور آزادگان، مىتوان با زنده نگهداشتن پیام عاشورا، از قیام امام حسین (ع) الگو ساخت تا در کشاکش حق و باطل، کارى حسینى نمود.
روشن است که انگیزه عمل، شکل و کیفیت و حتى کمیت رفتار را معین مىکند. ساختمانى که به انگیزه برخوردارى از یک مسکن بنا مىشود، با آن ساختمانى که به منظور یک واحد تجارى بنا مىگردد، کاملًا متفاوت است.
بزرگداشت نهضت حسینى باید به شکلى انجام بگیرد که بتواند اهداف و انگیزهها را تأمین کند. چگونه مىتوان مراسم بزرگداشت حسینى را برگزار نمود تا حقشناسى کرده باشیم؟ چسان باید شهادت حسین بن على را بزرگ داشت و از آن تجلیل نمود تا درس زندگى به آدمیان دهد و امتداد خط رسالت باشد؟
آیا با یک کنسرت مىتوان از حسین بن على (ع) قدردانى کرد و حقشناسى نمود؟ چرا؟ با یک لحظه سکوت چطور؟ با یک مراسم رقص، گپ، شیرینىخورى، تخمه چکانى و چطور؟ با یک مقاله، سمینار و همایش مىشود اهداف امام حسین (ع) را زنده نگهداشت و به خط رسالت تداوم بخشید؟
همانگونه که گذشت شکل و کیفیت عمل، باید به گونهاى باشد که تأمینکننده انگیزه ایجادکننده باشد. لذا برخى از اشکال بزرگداشت، نه تنها انگیزه را به دست نمىدهد بلکه انگیزه را از دست مىدهد. از حسینى که کشته راه عدالت است، نمىتوان با برپایى مراسم شادى قدرشناسى کرد و مکتب و مرام او را زنده نگهداشت
بعضى از اشکال بزرگداشت، گرچه منافاتى با انگیزه عمل ندارد ولى یا فقط گوشهاى از انگیزه را به دست مىدهد و یا اینکه با انگیزه بیگانه است به عنوان مثال یک لحظه «سکوت» چگونه مىتواند استمرار خط امام حسین (ع) و زنده کننده آیین و مرام او باشد؟ یک همایش، یا یک مقاله علمى، اگر چه سطح شناخت از مکتب حسین و اهداف او را افزایش مىدهد اما به تنهایى در عمل کردن بر طبق آیین حسینى و زنده نگهداشتن مرام او کفایت نمىکند.
بسیارى از ما به نیکى گذشت آگاهى داریم لیکن انگیزهاى براى انجام آن نداریم. از طرفى شناخت نهضت حسینى و آگاهى از نقش آن در سعادت دنیوى و اخروى، خود به خود براى ما تحریک و عمل کردن در مسیر امام حسین (ع) را در پى ندارد. هنگامى دانستن و به یاد آوردن خاطره سالار شهیدان ما را به انجام دادن کارى شبیه کار امام حسین (ع) و پیمودن راه او وا مىدارد که در ما انگیزهاى نیز به وجود آید و بر اساسآن ماهم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم و در مسیر اهداف ونهضت او گام برداریم. باید عواطف ما تحریک و احساسات ما برانگیخته شود تا مابتوانیم کارى حسینى کنیم و بدین وسیله اداى دین نماییم و یاد خاطره امام حسین (ع) را زنده نگه داریم.
بنابر این زمان این بزرگداشت ها و مراسمها، اداى دین و حقشناسى تلقى مىگردد که حداقل از دو عنصر و گزینه اساسى برخوردار باشد:
1. مبتنى بر شناخت از امام حسین (ع) و نهضت و اهداف او باشد.
2. بعد از شناختدهى و آگاهى بخشى، احساسات و عواطف را جهت حرکت در مسیر آن حضرت تقویت و انسان را به حرکت بر طبق مکتب و مرام امام حسین (ع) تحریک کند یعنى، هم شعور بخشد و هم شور آفریند. شعور حسینى و شور حسینى در فکرها و دلها افکند تا کارى حسینى کنند.
شاید بگویید همراه بودن این مراسم با احساسات و عواطف، مورد قبول است اما چرا از بین احساسات تنها به احساسات منفى (گریه و زارى، مرثیه، روضه و....) روى آورده مىشود؟ و آن شعور با شور و هیجان سوگوارى همراه مىگردد؟
درست است که گریه و خنده و غم و شادى، هر دو حالت احساسى هستند ولى تأثیر آنها یکسان نیست. لذا باید آن احساسى را برگزید که در کنار آن شعور بتواند، غرضى را فراهم سازد و انگیزه مورد نظر را تأمین کند. اگر بزرگداشت امام حسین (ع) با خنده همراه باشد، نمىتواند نهضت حسینى را زنده کند خنده و شادى نمىتواند آدمى را به شهادتطلبى دعوت کند و استقامت و پایدارى و حقطلبى را زنده سازد
از جانب دیگر عمیقترین ارتباط عاطفى و احساسى انسانها در گریه و سوگوارى به دست مىآید و برقرار مىشود یعنى، با هم خندیدن و شادى کردن، نشان از ارتباط عاطفى صادقانه و بىتردید نیست چه بسیار افرادى که در خنده و شادى با شما مشارکت مىورزند ولى عمق دلشان حکایت از ناخرسندى دارد وبه قول معروف هرگز از ته دلشان شاد نیستند در حالى که این اختلاف ظاهر و باطن در حالت عاطفى درونخیز (مانند غم و اندوه و گریه) کمتر رخ مىدهد. از این رو مىگویند: شریک شادى بودن هنر نیست، مهم آن است که شریک غم و ندارى تو باشد. افزون بر این عمق تأثیرپذیرى از حادثه موقعیت مورد نظر نیز در غمگسارى، تجلّى پیدا مىکند، تا در شادى.
با توجّه به این دو نکته، عمق همراهى امام حسین (ع) در حالت گریه نمودار مىشود. گریه و سوگوارى حکایت از همراهى خالصانهترى با غم دیده و مصیبت زده دارد. اگر مىخواهیم همراهى کاملتر و خالصانهتر خود را به اثبات برسانیم، مشارکت در غم و اندوه است نه شریک شادى بودن و بس. بر این اساس مىتوان گفت: بزرگداشتى که در شکل سوگوارى باشد، حکایت بیشترى از زنده نگهداشتن یاد امام حسین (ع) وهمراهى با آن حضرت (ع) دارد و حقشناسى را بهتر به نمایش مىگذارد.
منابع پاسخ:
1. ادوارد جمورى، انگیزش و هیجان، ترجمه براهنى محمدتقى، شرکت سهامى چهر، 1363، ص 32.
2. مهرآرا، علىاکبر، زمینه روانشناسى اجتماعى، انتشارات مهرداد، 1373، ص 184.
3. مصباح، محمدتقى، آذرخشى دیگر از آسمان کربلا، انتشارات مؤسسه آموزش پژوهشى امام خمینى، 1379، ص 20- 11.
4. رسولى محلاتى، سید هاشم، خلاصه تاریخ اسلام، ج 3، انتشارات دفترنشر فرهنگ اسلامى، 1372، ص 91.
پىنوشت
(1) اشاره به حدیث نبوى:» حسین منى و انامن حسین «» حسین ازمن است و من از حسینم «. خلاصه تاریخ اسلام، ج 3، ص 19.
(2) اشاره به متن دعاى عرفه امام حسین که» امام را کشته اشک روان و قرین مصائب و بلایا معرفى مىکند «. مفاتیح الجنان، ص 795.
Design By : Pichak |