☆★☆ مذهب سرا ☆★☆
نقد نظام آموزشی از منظر استاد مطهری در ادامه مرور و مطالعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری، با تأکید بر نیازها و مقتضیات جامعه جوان کشورمان و در فصل فعالیت مدارس و مراکز آموزشی، یکی دیگر از آثار ارزشمند و ماندگار آن متفکر و کارشناس برجسته اسلامی را با هم مورد تأمل و تدبر قرار می دهیم. باشد که همه متولیان و تصمیم گیران امر تعلیم و تربیت دینی با الهام از آموزه های آن معلم فرزانه، زمینه های رشد و شکوفایی نسل تو و طراحی و ترسیم فرآیند نظام آموزشی و پرورشی کشورمان را فراهم سازند. کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام» محصول تلاش علمی و آموزشی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری طی سالهای 51 تا 52 (در جمع دبیران و تعلیمات دینی) و نیز انجمن های اسلامی پزشکان می باشد، که ذیلاً با عنایت به لزوم آشنایی نسل جوان و مدیران و برنامه ریزان تعلیم و تربیت با آثار ماندگار آن استاد فرهیخته تنظیم و تدوین می گردد.
اصل در نظام آموزشی، عقل است یا علم؟
پرورش عقل، با کدام روش آموزشی؟ با توجه به تعبیر و تأکیدی که امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) دارند، علم در یک تقسیم بندی کلان به علم مسموع و علم مطبوع تقسیم می شوند. علم مسموع، علمی است که از دیگری فراگرفته می شود. از خارج گرفته شده. علم شنیده شده و انبار شده در ذهن است، بدون اینکه قوه ی ابتکار شخص در آن دخیل باشید. شخص مثل ضبط صوت عمل می کند حفظ می کند. بایگانی می کند. مثل بانک اطلاعات. اما علم مطبوع، علمی است که «از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه می گیرد. علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوه ی ابتکار شخص است» (همان، ص19) زنبور عسل، شهد گل را می گیرد و عسل تولید می کند. این مثال خوبی در مورد علم مطبوع. اینکه شهد را بگیری و همان را تحویل بدهی، کار ضبط صورت و سیم رابط را انجام می دهی، هنر و ابتکار چندانی به کار نگرفته ای. امیرمؤمنان در ادامه بحث علم مطبوع و علم مسموع می فرماید: «علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد. و واقعاً هم همین جوری است. این را در تجربه ها هم درک کرده اید؛ افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند، منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و تربیت است، نه اینکه استعدادش را نداشته اند، تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پروش بدهد» (همان – ص 19)
عالِم صددرصد عوام امیرمؤمنان در ادامه بحث علم مطبوع و علم مسموع می فرماید: «علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد. و واقعاً هم همین جوری است. این را در تجربه ها هم درک کرده اید؛ افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند، منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و تربیت است، نه اینکه استعدادش را نداشته اند، تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پروش بدهد.»
فکر خیلی از سواد بهتر است این داستان معروف است می گویند: «یک وقت یک خارجی آمده بود کرج، با یک دهاتی روبرو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پخته ای به او داد، هر سئوالی که می کرد خیلی عالی جواب می داد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا می دانی؟ گفت: «ما چون سواد نداریم فکر می کنیم». این خیلی حرف پر معنایی است: آنکه سواد دارد معلوماتش را می گوید ولی من فکر می کنم و فکر خیلی از سواد بهتر است.» بنابراین کار آموزگار و معلم در نظام آموزشی هدفمند، صرف انباشت اطلاعات و معلومات در مغز دانش آموز و دانشجو نیست. معلومات، بدون تجزیه و تحلیل و بدون اندیشه و فکر باعث رکود ذهن می شود. رشد شخصیت فکری و عقلانی و تقویت قوه ی تجزیه و تحلیل نباید فرع بر انتقال معلومات و تعلیم باشد. آنان که زیاد استاد و کلاس می بینند و مغز خود را انبار محفوظات می کند دیگر مجال فکر و ابتکار و اجتهاد ندارند.
یک مثال روشن
یک مصداق بارز شما می بینید که یک عالم، مغزش جاهل است. عالم است ولی مغزش جاهل است. عالم است، یعنی خیلی چیزها را یاد گرفته، خیلی اطلاعات دارد ولی آنجا که شما مسأله ای خارج از حدود معلوماتش طرح می کنید می بینید که با یک عوام صددرصد عوام طرف هستید. آنجا که می رسد، یک عوام مطلق از آب در می آید.»
هدف باید رشد فکری باشد
مجتهد بودن یعنی چه؟ «مرحوم آقا حجت یک وقت حرف خیلی خوبی در باب اجتهاد زد. گفت: اجتهاد واقعی این است که وقتی یک مسأله جدید که انسان هیچ سابقه ی ذهنی ندارد و در هیچ کتابی طرح نشده به او عرضه شده فوراً بتواند اصول را به طور صحیح تطبیق کند و استنتاج نماید، والاّ انسان مسائل را از «جواهر» یاد گرفته باشد، مقدمه و نتیجه (صغری و کبری و نتیجه) همه را گفته اند، او فقط یاد می گیرد [و می گوید] من فهمیدم صاحب «جواهر» چنین می گوید، بله، من هم نظر او را انتخاب کردم. این اجتهاد نیست، همین کاری که اکثر می کنند. اجتهاد، ابتکار است و اینکه انسان خودش ردّ فرع بر اصل بکند. مجتهد واقعی در هر علمی همین طور است. همیشه مجتهدها عده ای از مقلدها هستند. مقلدهایی در سطح بالاتر، شما می بینید در هر چند قرن یک نفر پیدا می شود که اصولی را تغییر می دهد، اصول دیگری به جای آن می آورد و قواعد تازه ای [ابداع می کند]، بعد همه مجتهدها از او پیروی می کنند. مجتهد اصلی همان یکی است. بقیه مقلّدهایی به صورت مجتهد هستند که از این مقلدهای معمولی کمی بالاترند. مجتهد واقعی در هر علمی همین جور است.»(همان، ص 29) در ادبیات، در فلسفه و منطق، در فقه و اصول، در فیزیک و ریاضیات این جور است.» شما می بینید در فیزیک یک نفر می آید یک مکتب فیزیکی می آورد، بعد تمام علمای نیز یک تابع او هستند. این را که مکتب جدیدی می آورد و... که افکار را تابع فکر خودش می کند باید گفت مجتهد واقعی». (همان، ص 25) آنکه سواد دارد معلوماتش را می گوید ولی من فکر می کنم و فکر خیلی از سواد بهتر است.» بنابراین کار آموزگار و معلم در نظام آموزشی هدفمند، صرف انباشت اطلاعات و معلومات در مغز دانش آموز و دانشجو نیست. معلومات، بدون تجزیه و تحلیل و بدون اندیشه و فکر باعث رکود ذهن می شود. رشد شخصیت فکری و عقلانی و تقویت قوه ی تجزیه و تحلیل نباید فرع بر انتقال معلومات و تعلیم باشد. آنان که زیاد استاد و کلاس می بینند و مغز خود را انبار محفوظات می کند دیگر مجال فکر و ابتکار و اجتهاد ندارند
نباید فراموش کرد به رغم آنچه در خصوص اهمیت و ضرورت تفکر و اجتهاد و ابتکار گفته شده مایه اصلی، تعلیم و تعلم است. تفکر بدون تعلیم و تعلم امکان پذیر نیست. در اسلام هم تفکر عبادت است هم تعلّم. امّا «آنچه در باب تفکر داریم بیشتر است از آنچه در باب تعلم داریم.»(همان، ص 25) آیات و روایات فراوانی داریم که ما را به این مهم رهنمون می سازند علاقمندان را به مرور آنها ارجاع می دهیم. در اینجا نمونه ای از آیات فهرست می شود: سوره علق آیات 1 تا 5/ سوره زمر آیه 9/ سوره جمعه آیه 2/ سوره ص آیه 28.
فراگیری کدام علم واجب است؟ برای تزکیه ی نفس، آموختن مسائل روانی و اخلاقی و برای عمل کردن به دستورات قرانی، آموختن خود قرآن و تفسیر آن واجب است. برای مقابله با دشمنان اسلام و سرزمین اسلامی راههای نظامی علمی امنیتی را باید آموخت. اسلام نگفته دین را بیاموزید. گفته دین را عمل کنید. ولی وقتی می خواهیم دین را عمل کنیم بدون آموختنش ممکن نیست. پس باید این را بیاموزیم تا عمل کنیم. (همان، ص 34) گروه دین و اندیشه تبیان
مایه اصلی رشد فکری چیست؟
Design By : Pichak |