☆★☆ مذهب سرا ☆★☆
خاطره یک نماز حدود سی سال قبل هیجده یا نوزده ساله بودم . برای پیگیری کاری اداری به تهران آمده، و در یکی از مسافرخانه های حوالی میدان توپخانه (امام خمینی فعلی) اقامت کرده بودم . اداره ای که باید به آن مراجعه می کردم در اطراف میدان انقلاب فعلی قرار داشت . تا آنجا که به خاطر دارم، در حوالی آن اداره، مسجدی نبود . از میدان انقلاب تا میدان فردوسی و بعد از میدان فردوسی تا نزدیکی های میدان توپخانه هم مسجدی سراغ نداشتم . (هنوز هم - در این مسیر - از میدان انقلاب تا حدود یک ایستگاه اتوبوس مانده به میدان امام خمینی، مسجدی ساخته نشده است!) . آن روز کارم در آن اداره به درازا کشید و نتوانستم نماز ظهر و عصرم را بهنگام بخوانم . وقت برگشتن - بی خبر از اینکه در مسیرم مسجدی نیست - پیاده به راه زدم تا در راه، مسجدی پیدا کنم و نمازم را بخوانم . آنقدر آمدم و جایی پیدا نشد، تا به حوالی میدان توپخانه، خیابان کوشکی رسیدم . کوشکی، خیابانی قدیمی، به بست و عریض است که یک ضلع از اداره مرکزی پست و یک ضلع از ساختمان وزارت امور خارجه در آن قرار دارد . علاوه برآن، آن روزها اداره مرکزی پلیس تهران نیز اواسط همین خیابان بود . وقتی به این خیابان و درست روبروی قرارگاه مرکزی پلیس رسیدم، دیدم چیزی به غروب آفتاب و قضا شدن نماز ظهر و عصر نمانده است . در حیص و بیص اینکه چه بکنم و چه نکنم، یکدفعه به ذهنم رسید که همانجا، در پیاده رو، به نماز بایستم . انجام چنین کاری، آن هم در چنان زمانی و چنان شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، که مذهبی بودن یک جوان در شرایط عادی اش هم برای عوامل امنیتی رژیم حساسیت برانگیز بود، بسیار غریب (در واقع بی سابقه) بود، و نیاز به جسارتی ویژه داشت . به خصوص اگر قرار بود این عمل در برابر قرارگاه مرکزی پلیس تهران نیز انجام بگیرد . من هم کم و بیش از این عوارض و پیامدهای احتمالی آگاه بودم . با این همه، دغدغه و نگرانی قضا شدن نماز و فوت وقت آن، آنقدر بود که بر این حساب و کتاب ها غلبه کرد . پس، به داخل باغچه توی پیاده رو رفتم، کفش ها را درآوردم، روی چمن های نرم و کوتاه و مرطوب، رو به قبله ایستادم و «تکبیرة الاحرام » را گفتم . در همان حین خواندن نماز و اتمام آن، نگاه های به شدت تعجب آمیز و حتی یکه خوردن و توقف کوتاه برخی از رهگذران را، برای دیدن بهتر این اتفاق غریب - در آن زمان - احساس می کردم و می دیدم . اتفاق دیگری نیفتاد و نماز با همه دست و پا شکستگی و تاخیرش تمام شد . اما، خاطره اش برای همیشه در یادم ماند . 1-چیزی که بر زخم می بندند و دوایی که بر آن می زنند "جبیره" نام دارد. علائم و منزلت لیلة القدر در روایات - قال الباقر علیه السلام : سالته عن علامة لیلة القدر، فقال: علامتها ان یطیب ریحها، و ان کانت فی برد دفئت، و ان کانت فی حر بردت فطابت. (1)؛ (محمد بن مسلم) از علامت لیلة القدر پرسید؟ امام (ع) فرمود: علامت لیلة القدر این است که بوی خوشی از آن پخش میشود، اگر در سرمای ( زمستان) باشد گرم و ملایم میگردد، و اگر لیلة القدر در گرمای ( تابستان) باشد خنک و معتدل و نیکو میگردد. توضیح: علامه طباطبائی در علایم شب قدر میگوید: روایات در معنی و خصایص و فضایل شب قدر بسیار است، در بعضی از آن روایات علامت هایی برای شب قدر ذکر کرده از قبیل این که شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع میکند و هوای آن روز معتدل است. ( المیزان، ج 40، ص 332) - قال ابوعبدالله علیه السلام : لیلة القدر فی کل سنة و یومها مثل لیلتها. (2)؛ شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن میباشد. - قال النبی صلی الله علیه و آله: ان انا ادرکت لیلة القدر فما اسال ربی؟ قال (ص): «العافیة». (3)؛ به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزی را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را». - قال موسی علیه السلام : الهی ارید قربک، قال: قربی لمن استیقظ لیلة القدر، قال: الهی ارید رحمتک، قال: رحمتی لمن رحم المساکین لیلة القدر، قال: الهی ارید الجواز علی الصراط ، قال: ذلک لمن تصدق بصدقة فی لیلة القدر، قال: الهی ارید من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فی لیلة القدر، قال: الهی ارید النجاة من النار، قال: ذلک لمن استغفر فی لیلة القدر، قال: الهی ارید رضاک، قال: رضای لمن صلی رکعتین فی لیة القدر. (4) ترجمه: خداوندا! میخواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسی است که شب قدر بیدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را میخواهم، فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو میخواهم فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر صدقهای بدهد. گفت: خداوندا! از درختان بهشت و از میوههایش میخواهم، فرمود: آنها از آن کسی است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را میخواهم، فرمود: آن، از آن کسی است که در شب قدر استغفار کند. گفت: خداوندا! خشنودی تو را میخواهم، فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد. توضیح: لیلة القدر شبی است که قرآن نازل شده است و ظاهراً مراد به قدر، تقدیر و اندازهگیری است، خدای تعالی در آن شب حوادث یک سال را یعنی از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مینماید، زندگی و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چیزهایی از این قبیل را مقدر میسازد. حقیقت شب قدر
سوره النمل, آیات 60 و 61 انواع نمازهای مستحب نماز چهارده معصوم(ع) 1. نماز حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز حضرت دو رکعت است. در هر رکعت بعد از حمد پانزده مرتبه سوره قدر، و در هر یک از رکوع و بعد از سر برداشتن از آن و در سجود و بعد از سر برداشتن از آن و در سجده دوم و بعد از سر برداشتن از آن پانزده مرتبه سوره قدر را بخواند، بعد از آن رکعت دوم را مثل رکعت اولی انجام دهد. اگر چنین کند منصرف شود، در حالی که مابین او و خداوند گناهی نماند، مگر این که بخشیده شود و هر چه را که طلب کرده به او بدهند. و مستحب است بعد از آن دعا بخواند که در مفاتیح ذکر شده است. 2. نماز حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و آن چهار رکعت است به دو تشهد و دو سلام. در هر رکعت بعد از حمد پنجاه مرتبه سوره توحید خوانده می شود. از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ روایت کرده اند که فرمود: «کسی که این نماز را به جا آورد از گناهان بیرون آید مانند روزی که از مادر متولد شده باشد و حاجتهای او برآورده شود». 3. نماز حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ نماز حضرت دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد صد مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سوره توحید می خواند و بعد از فارغ شدن از نماز تسبیحات حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را انجام می دهد. و وارد شده که این افضل نمازهای مستحبی است و در اول شب ذی الحجه مؤکد است. نماز دیگر: چهار رکعت نماز کند به دو سلام بخواند در رکعت اول بعد از حمد «توحید» پنجاه مرتبه و در رکعت دوم بعد از حمد «و العادیات» پنجاه مرتبه و در رکعت سوم بعد از حمد «اذا زلزلت» پنجاه مرتبه و در رکعت چهارم بعد از حمد «اذا جاء نصرالله» پنجاه مرتبه. 4. نماز امام حسن ـ علیه السّلام ـ خودسازی از خودشناسی آغاز میشود. نخست باید خود را شناخت تا بتوان خود را ساخت، چرا که با خودشناسی، خداشناسی تحقق مییابد و اگر خدا را شناختیم، خود را ساختهایم. که:« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، من جن و انس را نیافریدم، جز برای این که عبادت کنند.» نمازهای واجب یومیه نماز بهترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهای دیگر هم قبول می شود و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمی شود. و همانطور که اگر انسان در هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند چرک در بدنش نمی ماند، نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک می کنند. و سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را پست و سبک شمارد مانند کسی است که نماز نمی خواند. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «کسی که به نماز اهمیّت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است» روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجودش را کاملاً بجا نیاورد، حضرت فرمودند: «اگر این مرد در حالی که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است» پس انسـان بایـد مواظب باشد که به عجله و شتابـزدگی نمـاز نخوانـد و در حال نماز به یاد خدا باشـد و متـوجـه باشد با چـه کسـی سخـن می گویـد و خـود را در مقـابل عظـمت و بـزرگی خداونـد عالـم بسیـار پست و ناچیز ببیند و اگر انسان در موقـع نماز کاملاً به این مطلب توجه کند، از خود بی خبر می شود، چنانچه درحـال نماز تیر را از پای مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی که مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات و بلکه هر معصیتی را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می کند بجا نیاورد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند بجا آورد، مثلاً انگشتری عقیق بدست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید نمازهای واجب نمازهای واجب شش است: - شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش می کنم ، زیرا نماز برترین عمل و ستون و اساس دین شما است . (1) - وقتی که بنده ای سجده می کند ، ابلیس فریاد می زند : وای بر من! او اطاعت کرد ، ولی من معصیت کردم ، او سجده کرد و من از این عمل سرباز زدم. (2) - گناهی که پس از آن مهلت یافتم تا دو رکعت نماز گزارم و از خدا اصلاح آن گناه را بخواهم ، مرا اندوهگین نکرد. (3) - نماز ستون دین است و اولین عمل انسان است که خدا بدان نظر می کند، اگر صحیح بود ، به سایر اعمال نیز نظر می فرماید و اگر صحیح نباشد در هیچ عمل دیگر نمی نگرد و کسی که تارک نماز باشد بهره ای از اسلام ندارد .(4) " نماز امام علی (ع)" ورود به مدینه و نخستین نماز جمعه و بدین ترتیب از محله بنی سالم، بنی بیاضه، بنی ساعده، بنی حارث و بنی عدی عبورکرد و در هر یک از محله های مزبور بزرگانشان سر راه بر آن حضرت گرفته و تقاضای نزولاو را داشتند و رسول خدا(ص)همان جواب را می داد تا چون به محله بنی مالک بن نجار وهمان جایی که اکنون مسجد النبی قرار دارد رسید شتر آن حضرت زانو زد و خوابید،پیغمبر(ص)پرسید: این زمین از کیست؟ عرض کردند: اینجا متعلق به دو فرزند یتیم «عمرو»که نامشان سهل و سهیل است،می باشد و پس از مذاکره با سرپرست آن دو که شخصی به نام معاذ بن عفراء بود آنجارااز او خریداری کرده و مسجد مدینه را در همانجا بنا کردند، و در اطراف آن نیزاتاقهایی برای رسول خدا و همسران آن حضرت ساختند به شرحی که خواهد آمد. تنها توقف کوتاهی که رسول خدا(ص)در سر راه خود در میان قبایل نامبرده داشت نزدبنی سالم بود که چون هنگام ظهر بود در میان ایشان فرود آمد و چون مصادف با روزجمعهبود، و آنها نیز قبلا مسجدیبرای خود بنا کرده بودند پیغمبر خدا نخستین نمازجمعه را در میان آنها خواند و بدین ترتیبنخستین خطبه را نیز در مدینه همانجا ایراد فرمود.
2- اگر دست یا صورتمان زخم است و آب برای آن ضرر دارد، باید پارچه پاکی و یا چیز دیگری؛ مثلا چسب بر آن گذاشته و هنگام شستن دیگر جاها، بر آن قسمت هم دست تر بکشیم.
3- اگر روی زخم بسته شده و نمی شود آن را باز کرد، باید هنگام وضو، دست تر بر آن بکشیم و اگر پارچه یا چیزی که روی زخم است، نجس باشد، باید پارچه پاکی رویش بگذاریم و دست تر بر آن بکشیم.
4- اگر سر یا پا (محل مسح) زخم باشد، به گونه ای که نشود روی آن را مسح کرد؛ چنانچه جایی از محل مسح باقی است باید همان قسمت را مسح کنیم؛ مثلا دو انگشت پا زخم و دیگر انگشتان سالم است، باید بر قسمت سالم دست بکشیم و وضو صحیح است، و اگر جای مسح باقی نیست؛ مثلا تمام پا، باندپیچی شده است، باید روی همان را مسح کنیم.
5- اگر به جهتی دیگر، غیر از زخم؛ مثلا شکستگی، آب برای اعضای وضو ضرر داشته باشد، باید به همان دستوری که گفته شد، وضوی جبیره ای بگیریم.
6- در وضوی جبیره ای نیز، صورت ودستها باید از بالا به پایین شسته شود. پس اگر قسمت بالای دست یا صورت را جبیره پوشانده، ابتدا باید دست بر آن بکشیم و در ادامه، قسمت پایین را بشوییم.
7- اگر انسان بتواند وضوی جبیره ای بگیرد، باید به وظیفه خود عمل کند و تیمم تنها کافی نیست
معنا و ماهیت حقیقی شب قدر چیست ؟
[آیا آنچه شریک میپندارند بهتر است] یا آن کس که آسمانها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد پس به وسیله آن باغهای بهجتانگیز رویانیدیم کار شما نبود که درختانش را برویانید آیا معبودی با خداست [نه] بلکه آنان قومی منحرفند.
[آیا شریکانی که میپندارند بهتر است] یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در آن رودها پدید آورد و برای آن کوهها را [مانند لنگر] قرار داد و میان دو دریا برزخی گذاشت آیا معبودی با خداست [نه] بلکه بیشترشان نمیدانند
ماه مبارک رمضان ؛ ماه خودسازی
در آغاز باید دید چرا پدید آمدهایم؟ و هدف از پیدایش و خلقت ما چیست؟ خداوند در قرآن کریم تصریح کرده است...
در تفاسیر زیادی «لیعبدون» به معنای «لیعرفون» آمدهاست، یعنی هدف از خلقت شناخت است وگرنه عبادت فقط نماز و روزه و در سجاده نشستن و خدا را نیایش کردن نیست. نماز و روزه و ...، شعبهای ازعبادت است که عبادت اجتماعی اهمیتش کمتر از آنها نیست ، زیرا درآن جا انسان فقط به خود میاندیشد، وعبادت در معنای گستردهتر با دیگران و به دیگران اندیشیدن است. عبادت، دردشناسی و دردزدایی است.
چگونه خلیفة الله شویم ؟
عبادت، در جمع زیستن و برای جمع زیستن است. این که عبادت بیشتر به صورت جمعی مطرح میشود و بر مسجد و جمعه و جماعت تاکید میشود، برای این است که شناخت انسان به خویش منحصر نشود و به دیگران نیز سرایت کند. ما آفریده نشدهایم که تنها گلیم خود را ازآب بیرون بکشیم بلکه باید درمتن قرار بگیریم نه در حاشیه. در جمع زندگی کنیم نه در دیر. به فکر چارهجویی ازدیگران باشیم نه تنها چارهجویی از خویشتن . به هرحال، بحث ما درباره شناخت نیست که بحثی است طولانی و از آن میگذریم. اما آن چه گفتنی است، این است که انسان چگونه باید خود را بسازد و چگونه باید خود را آماده کند تا انسانی الهی گردد، تا قابلیت خلیفة الله شدن پیدا کند. خودسازی به این است که منش خود را به گونهای تغییر دهیم که پروردگار میخواهد، و به عبارت دیگر: اگر هم طبیعت ما مایل به تکبر و خودخواهی است، باید نفس خویشتن را چنان ریاضت دهیم که از فراز کبر و نخوت فرود آید و به تواضع و فروتنی گراید. اگر طبیعت ما، به بخل تمایل بیشتری دارد، چون این صفت مورد نکوهش خداوند و تمام پیامبران و اولیاء و خردمندان میباشد، پس باید از آن دست برداشت و سخاوتمند شد. خلاصه باید صفات سلبیه (منفی) را از قلب زدود، چنان که صفات ثبوتیه را چون جامهای تمیز و زیبا در بر کرد.
چه باید کرد ؟
باید قلب را از آن چه در نظر مولا و پروردگارمان ناخوشایند و مکروه است، پاک کرد و باید تمام اعضاء و جوارح را در راه رضایش به کار گرفت.
خویشتن را باید به حلم و بردباری عادت داد که آن درجه و مقام آدمی را والا برد ودر میان مردم مایه شرف و عزت باشد و با نیکان و بزرگان هم صحبت شود و از هرچه مایه پستی و تن پروری و تنبلی است دور سازد و آن چه که انسان را به خدایش نزدیک و مقرب میکند، به آن سوی سوق دهد و عاقبت خیر و نیک فرجامی، ثمره و نتیجهاش باشد.
باید به عفت و پاکدامنی روی آورد و از آن چه مایه نفرت و خجلت باشد و شخصیت انسان را لکهدار و ننگ بار سازد، دوری جست. باید صبر را پیشه خود ساخت تا به یقین و رضا برسد و تسلیم در برابر اوامر حق باشد و تنگناها و محنتها و رنجها وسختیها و تنگدستیها و رویدادهای تلخ روزگار، او را از پای درنیاورد.
باید به سوی تکامل عقل و روح گام برداشت و با تکیه بر دو بال تقوا و عمل، به اوج عزت و عظمت و خدا خواهی رسید. باید در مقابل لذات زودگذر دنیایی به سلاح تقوا، ورع، پارسایی و زهد مسلح شد تا رستگار شویم و به بهشت رضوان نایل آییم که:« و رضوان من الله اکبر.»
باید آن چنان بر خویشتن مسلط بود و نفس سرکش را مهار کرد که نه مدح و درود دیگران، و نه فحش و ناسزای آنها در روحیه فولادین و با صلابتش تاثیر گذارد.
باید خود نگهدار بود از آن چه نارضایتی حق در بردارد، نه آن چه خویشتن بخواهد یا نخواهد که در برابر امر مولا خودی نیست که مطرح باشد. باید از شر و بدی و رذایل اخلاقی و عادتهای ناپسند و منشهای زشت و کارهای قبیح، دور شد چنان که به خیرخواهی ، راستگویی ، امانت ، فضیلت ، اخلاق نیکو و خصال پسندیده، متخلق شد.
هنگامی که رسول خدا(ص)از قباء حرکت کرد رؤسای قبایلی که خانه هاشان سر راه آنحضرت بود همگی از خانه های خود بیرون آمده و چون پیغمبر اکرم به محله آنان واردمی شد تقاضا می کردند که در محله آنان فرود آید و منزل کند ولی رسول خدا(ص)در پاسخهمه می فرمود: جلوی شتر را باز کنید و او را رها کرده به حال خود بگذارید که اومامور است - یعنی هر کجا او فرود آمد و زانو زد من همانجا فرود خواهم آمد
داستان رشد ما آدما هم شبیه اونه، چون تا زمانی که پایبند خودمون هستیم و دغدغه موندن تو خاک رو داریم، شرایط رشد برامون فراهم نیست اما همین که سر ازلاک خود خواهی و خود بودن بیرون میاریم و رو به آسمون می کنیم، به رشد و ترقی می رسیم . و به همون میزانی که از خاک، فاصله می گیریم، به افلاک نزدیک می شیم و به اندازه ای که از فرش(زمین) دور بشیم به عرش رو میاریم.
دوآن شولتس روانشناس معروف در مورد رسیدن آدمی به کمال می گیه: شخصیت آدمی، زمانی به کمال می رسه که از دایره تنگ و محدود خودش رها و آزاد بشه اینجاست که می تونه به مرزهای بالندگی شخصیت دست پیدا کنه. (روانشناسی کمال ، ترجمه گیتی خوشدل ، ص 214).
و این نمازه که انسان زمینی رو با معبود آسمونی پیوند می زنه و مثه برکه با برکتی می مونه که انسان رو از خود فراتر می بره و اونو به رشد و کمال می رسونه.
روح نماز و رسیدن به کمال زمانی برا آدمی حاصل می شه که تموم توجهش به خدا و به دردل با او بوده و از خود و خودی ها رها بشه. و توجه و حضور در نماز به اینه که نمازگزار، جز خدا و یاد او، چیزی رو تو دلش را نده، چون قلب مؤمن عرش خدای رحمانه و نباید بیگانه رو تو خونه خودش را بده. وما باید بدونیم از نمازمون مقدارش پذیرفته می شه که با حضور قلب همراه بوده. و اگه کسی تو نمازش بتونه با مراقبت، قلب و فکر خود رو متوجه خدا کنه، زمینه ای میشه تا بتونه در غیر نماز هم از حصار تنگ و بسته خود خواهی، خود پرستی و خود شیفتگی رها شده و شاهد رشد و بالنگی خودش باشه. و اگه نماز به این مراحل از حضور برسه شخص رو به کمال می رسونه و اونو در برابر گناهان حفظ می کنه، همونطور که وقتی شخصی خدمت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسید و عرض کرد:«ای رسول خدا، گناهانم بسیار و اعمال نیک من اندک است چه کنم؟ حضرت فرمود: بسیار سجده کن، زیرا سجده گناهان را می ریزد، چنانکه باد برگ درخت را می ریزد» (محمد محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، ج 3 ، ص477)
Design By : Pichak |