سفارش تبلیغ
صبا ویژن


☆★☆ مذهب سرا ☆★☆

آیا صحابه نبی مکرم اسلام نیز عزاداری داشته اند؟
(پاسخ این سوال در مواجهه با اهل سنت مفید می باشد)
سیره صحابه در عزاداری
سیره اصحاب در عزاداری برای یکدیگر
برپایی عزاداری از سوی صحابه که اهل سنت عدالت آن‌ها را و نیز فعل آنان را حجت می‌دانند در مطلق عزاداری‌ها بالخصوص در مصیبت فقدان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم از سوی مردم مکه و یا مدینه می‌تواند شاهدی بر وجود عزاداری در صدر اسلام بین صحابه به حساب آید و هرگز کسی به این‌گونه مراسم به دید بدعت و... نگاه نکرده است.
1 ـ عزاداری مردم مکه بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم
به گفته سعید بن مسیب، به هنگام فوت رسول گرامى اسلام، شهر مکه از شدت ناله و گریه مردم به لرزه درآمد.
بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم تمام شهر مکه یک‌پارچه گریه و ناله شد.
2 ـ عزاداری عایشه و دیگر زنان مدینه در سوگ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم
عایشه مى‏گوید:
[بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم] برخواستم و به اتفاق سایر زنان مدینه در عزای آن حضرت به سر و صورت خود می‌زدیم.

3 ـ گریه امیر المؤمنین علیه السّلام‌ برای محمد بن ابی بکر
صاحب کتاب تذکره الخواص می‌نویسد:
خبر کشته شدن محمد بن أبی بکر به امیر المؤمنین علیه السّلام رسید آن حضرت با شنیدن این خبر گریست و متأسف گردید و قاتلینش را مورد لعن قرار داد.
4 ـ عزاداری عمر برای نعمان بن مقرن
چون خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر بن خطاب دادند، او در سوگ وى دست بر سر گزارد و برایش گریه کرد.
ابن ابی شیبه در المصنف می‌نویسد:
ابو عثمان می‌گوید خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم او با شنیدم این خبر دست بر سرگذارد و شروع به گریستن نمود.
5 ـ اجازه عمر برای عزاداری زنان برای خالد بن ولید و همراهی خود با آنان
حاکم در مستدرک می‌گوید:
عن أبی وائل قال قیل لعمر بن الخطاب رضی الله عنه أن نسوه من بنی المغیره قد اجتمعن فی دار خالد بن الولید یبکین وإنا نکره أن یؤذینک فلو نهیتهن فقال عمر ما علیهن أن یهرقن من دموعهن سجلا أو سجلین ما لم یکن لقع ولا لقلقه یعنی باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ
به عمر بن خطاب گفته شد: زنانی از بنی مغیره در خانه خالد بن ولید اجتماع کرده‌اند و گریه می‌کنند و از این اکراه داریم که موجب اذیت تو گردد اگر ممکن است آن‌ها را از این کار نهی کن. عمر گفت: چه اشکالی دارد چند قطره اشک بریزند البته مادامی که به ضربه به خود و فریاد نیانجامد.
صاحب أغانی در همین مورد اضافه می‌کند:
أبو بکر هذلی می‌گوید: عمر بن خطاب شنید که زنان بنی مخزوم بر خالد بن ولید گریه می‌کنند لذا او هم برای خالد گریست و گفت: باید به زنان بنی مخزوم گفت که در باره أبی سلیمان هر‌ چه خواستند انجام دهند که در این صورت دروغ نگفته‌اند و بر مثل أبو سلیمان باید گریه کنندگان گریه کنند.
6 ـ عزاداری ابن مسعود برای مرگ عمر
پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود کنار قبر وى ایستاد، براى او گریست.
این مسعود کنار قبر عمر ایستاد و گریه کرد
7 ـ عزاداری عبداللَّه بن رواحه بر حمزه
عبداللَّه بن رواحه بر حمزه گریست و اشعارى را در رثاى او خواند.

گریه زنان و مردم مدینه با شنیدن خبر شهادت امام حسین علیه السلام
طبری در تاریخ خود نقل می‌کند:
چون عبید الله بن زیاد حضرت امام حسین بن علی علیه السلام را به شهادت رساند و سر مطهر او را برای عبد الملک بن أبی الحارث سلمی بردند او گفت: آن‌ها را به سوی مدینه سوق دهید و خبر شهادت حسین را به مردم مدینه بدهید... عبد الملک می‌گوید به مدینه آمدم، شخصی از قریش با من مواجه شد و از من سؤال کرد: چه خبر؟ گفتم: خبر نزد أمیر است؛ او معنای سخنم را فهمید و گفت: إنا لله وإنا إلیه راجعون؛ حسین بن علی کشته شد.
بر عمرو بن سعید، حاکم مدینه وارد شدم، گفت: چه پشت سر داری؟ گفتم: آنچه که أمیر مخفی داشته است؛ حسین بن علی کشته شده است؛ او هم دستور داد تا در شهر مدینه جار بزنند و کشته شدن امام حسین علیه السلام را اعلام کنند.
به خدا سوگند! هرگز من در عمر خود ناله‌ای مانند صدای ناله زنان مدینه در خانه‌هایشان که برای شهادت امام حسین علیه السلام عزاداری می‌کردند نشنیدم...
عزاداری در اهل سنت
گریه و اشک از منظر علمای اهل سنت
فتاوای برخی از علمای اهل سنت در گریه و نوحه
در ابتدای این بحث به فتاوای برخی از علمای اهل سنت در زمینه گریه و نوحه توجه می‌کنیم تا ببینیم آیا گریه و بکاء برای میت گناه کبیره و نابخشودنی محسوب می‌شود؟!
نووی در کتاب «المجموع» آراء علما در مورد محدوده حرمت گریه و بکاء را جمع آوری کرده است:
1 ـ جمهور علماء قائلند: حرمت بکاء و نوحه اختصاص به جایی دارد که شخص وصیت کرده باشد، برایش گریه و نوحه داشته باشند. نووی نیز همین قول را اختیار نموده است.
2 ـ طائفه‌‌ای قائل شده‌اند: حرمت، اختصاص به جایی دارد که شخص به خودداری از نوحه و بکاء وصیت نکرده باشد.
3 ـ طائفه‌ای دیگر بر این نظرند که: حرمت برای جایی است که بازماند‌گان، میت را به اوصاف و محاسنی توصیف کنند که در شرع جایز نیست؛ مثل این که بگوید: ای یتیم کننده فرزندان و ای بیوه کننده زنها و ای خراب کننده آبادی‌ها و به این شکل به گریه افتد.
4 ـ و طائفه‌ای دیگر بر این رأی و اعتقادند که: میت با شنیدن صدای گریه و بکاء اهل و عیال خود معذب ‌گشته و به حال آن‌ها تأسف می‌خورد. و این قول و نظر محمد بن جریر و قاضی عیاض است.
و در پایان این نکته را اجماع علماء می‌داند:
تمام علماء با وجود اختلاف در مذهب بر این نکته اجماع دارند که منظور از گریه و بکاء ممنوع، آن گریه و بکائی است که با صوت و نوحه سرائی باشد نه مطلق گریه.
پس معلوم می‌شود این گونه نیست که مطلق گریه و بکاء نزد علمای اهل سنت ممنوع و حرام باشد.
اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام‌ در سال 352هـ
ذهبی در شرح وقایع عزاداری سال 352 هـ این‌چنین می‌نویسد:
معز الدوله مردم را به بستن بازار‌ها امر کرد و آسیابان‌ها را از آرد کردن و طباخ‌ها را از طبخ منع کرد، و علم‌های عزا را در بازار‌ها برافراشتند. و زن‌ها در حالی که بر سر و صورت خود می‌زدند و مو پریشان کرده بودند به کوچه و خیابان ریختند و بر مصیبت حسین علیه السلام عزاداری کردند و نوحه خوانی نمودند و این اولین نوحه‌سرایی بود که در بغداد برگزار می‌شد.
اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام توسط سبط ابن جوزی (از علمای اهل سنت)
از سوی دیگر در بین علمای اهل سنت بعضی را شاهد هستیم که خود از عزاداران امام حسین علیه السلام‌ بوده‌اند.
ابن کثیر در تاریخ خود چنین مى نویسد:
در روز عاشورا از سبط ابن جوزى خواسته شد که بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسین علیه السلام براى مردم سخن گوید. سبط ابن جوزى این خواسته را پذیرفت و بر بالاى منبر تکیه زد، او پس از یک سکوت طولانى، دستمال خویش بر صورت نهاد و گریه شدیدى سرداد و آن‌گاه در حالى که مى گریست این دو بیت شعر را سرود:
ویل لمن شفعاؤه خصماؤه‏
و الصور فى نشرالخلایق ینفخ‏
لابد أن ترد القیامه فاطم‏
و قمیصها بدم الحسین ملطخ‏
واى به حال کسى که شفیع اش دشمن او باشد! در هنگامه قیامت، که براى بیرون آمدن مردم از زمین در صور دمیده مى شود.
سرانجام در قیامت فاطمه زهرا وارد محشر مى شود، در حالى که پیراهن او به خون حسین علیه السلام‌ آغشته است.
سپس سبط ابن جوزى از منبر پایین آمد و اشک ریزان به خانه خویش رفت.
عزادرای برای عبدالمؤمن (م 346 هق)
عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مکتب محمد بن داود است. نسفى قضیه تشییع جنازه و عزادارى او را نقل ‏کرده است.

عزادرای برای جوینی (م 478 هق)
ذهبی از درگذشت جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد می‌کند:
او را کنار قبر پدرش به خاک سپردند، و در عزای او منبرش را شکستند، و بازار ‌ها را بستند، و در رثای او قصیده‌ها گفتند، و او که حدود چهار صد شاگرد داشت، آن‌ها همه قلم و دوات‌ها را شکستند، و یک سال اقامه عزا نمودند، و نیز یک سال تمام منادیل‌هایشان (پارجه‌هایی شبیه به چفیه) را از سر بر داشتند، و در این کار به حدی اسرار داشتند که أحدی جرعت گذاردن پارچه به روی سر را نداشت. و در طول این مدت طلبه‌های او در کوچه و بازار شهر می‌چرخیدند و نوحه سرایی می‌کردند و در صیحه و جزع افراط می‌کردند.

 


عزاداری برای ابن جوزی (م 597 هق)
ذهبى درباره بازتاب مرگ او مى‏نویسد:
سبط بن جوزی در شب جمعه سیزدهم ماه رمضان فوت کرد... با درگذشت او، بازارها تعطیل گردید و جمعیت زیادی در مراسم او حضور یافتند، فراوانی مردم و فزونی گرما سبب شد که بسیاری از سوگواران روزه خویش را خوردند! بعضی خود را به دجله انداختند.. از کفن اندکی ماند... مردم تا پایان ماه رمضان در کنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قندیل آوردند و قرآن را ختم کردند. مراسم عزادرای را روز شنبه برپا کردیم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعیت بسیاری شرکت جستند و درباره او مرثیه‏ها گفته شد...

 


برخورد دوگانه علماء اهل سنّت
امّا با این تفاصیل چه می‌شود که مورخان بزرگ اهل سنّت، وقتی عزاداری و ماتم سرایی شیفتگان امام حسین علیه السّلام را ذکر می‌‌کنند این امر موجّه را بر نتافته و موضع گیری تند و خشن خویش، را نمی‌توانند مخفی نمایند؟!!
ذهبی وقتی قضیه عزاداری مردم بغداد برای امام حسین علیه السلام‌ را نقل می‌‏کند، می‌‏نویسد:
حوادث سال 352 هـ : در روز عاشورای این سال معز الدوله، أهل بغداد را به نوحه و ماتم بر حسین بن علی، ملزم نمود، و أمر کرد تا بازار‌ها را ببندند، علامت های عزا را بیاویزند و طباخان را از طبخ غذا منع نمودند. و زنان شیعه با موهای پریشان و... از خانه خارج شدند و مردم را به فتنه انداختند. و این اولین موردی بود که نوحه سرایی می‌شد.
خدایا به ما عقل‌های پابر جا عنایت کن!
هم‌چنین ابن کثیر تعبیری این‌چنین دارد:
عملت الرافضه بدعتهم الشنعاء...
رافضی‌‌ها (شیعیان) بدعت زشت و شنیع خود (عزاداری در عاشوراء) را عملی ساختند...

 

اتابکی از علمای قرن نهم اهل سنت از اقامه عزاء توسط زنان و مردان بغداد این گونه یاد می‌کند:
سال سوم از زمام‌داری علی بن اخشید بر مصر یعنی سال 352 هـ ؛ در این سال معز الدوله مردم را الزام نمود تا بازار را ببندند و نان پخت نگردد و قبه‌های عزا در سراسر بازار برافراشته و مجالس عزای حسین بن علی برگزار شود... و تمام این‌ها رافضی و خبیث هستند.
حال اینان که در باره مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام‌ تعبیراتی این‌گونه تند و متعصبانه دارند، در بیان صحنه‏های سوگواری و عزاداری مردم برای عالمان سنی مذهب که در بالا گذشت و تند و افراطی‌ترین تعبیرات و مبالغات حتی گریه آسمان به خاطر عزای آنان را بدون هیچ تحلیل و یا نقدی ذکر کردند و به راحتی از کنار آن ‌‏گذشتند.
چکیده
از مجموع نمونه‌های‏ ذکر شده در بخش‌های پیشین، مشروعیّت عزاداری و گریه بر میّت مسلمان استفاده می‌‏شود، چرا که تمامی موارد مستند به صحنه‏هایی ملموس از سیره عملی پیامبران مخصوصاً خاتم آنان نبی معظّم اسلام است، و کج‏اندیشی‌ها و سطحی‏ نگری‌های گروهی اندک را که به بهانه خرافه‏زدایی از دین، بی‏مهابا بر هر عقیده و فکر مخالفی می‌‏تازند را رد می‌‏کند.
از مباحث فوق نکات مهمّ و قابل توجّهی استفاده ‌‏شد:
1 ـ گریه در مصیبت‌ها و مرگ آشنایان پسندیده و ممدوح است.
2 ـ سیره عملی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم در مرگ فرزندش امام حسین علیه السلام، سخن کسانی که عزاداری را بدعت می‌‏دانند به چالش کشیده و مهر بطلان بر آن می‌زند.
3 ـ لطافت روح انسانی و تأثّر طبیعی در برابر مصائب، امری فطری و جزئی از حقیقت انسان و رحمتی از سوی خداست.
و در آخر این‌که عزاداری برای امام حسین علیه السلام نه تنها، آن‌گونه که ابن تیمیه و پیروان او می‌گویند بدعت نمی‌باشد، بلکه از آن‌جا که نزد شیعه، عدل و هم‌سنگ قرآن کریم و مفسران آن، عترت پیامبر اکرم می‌باشند؛ و همینان هستند که سنت نبوی را برای ما تبیین و تفسیر می‌نمایند، و قول اینان است که به نص رسول خدا صلى الله علیه وآله در حدیث صحیح و متواتر که فرمود: «أخبرنی اللطیف الخبیر أنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض» برای ما حجیت شرعی دارد. پس در این صورت هر‌ آن‌چه با سند صحیح از ناحیه آنان به دست ما رسید، همان حجت شرعی بین ما و خداوند خواهد بود، و به حجیت قرآن کریم و سنت صحیح نبوی اضافه خواهد گردید. حال بزرگداشت ما نسبت به مراسم عزاداری سید و سالار شهدای کربلاء حضرت ابا عبدالله الحسین نیز، این‌گونه است؛ چرا که أحادیث صحیح السند و متواتر از ناحیه أئمه معصومین علیهم السلام وارد شده است، که مثل آن در إقامه مجالس عزاء و بکاء برای هیچ‌کس غیر از این بزرگوار وارد نشده است.
پس حکم شرعی نزد ما این است که: برگزاری مراسم عزاداری برای حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام‌ که در آن ذکر مناقب و فضائل نبی اکرم صلى الله علیه وآله و أهل بیت معصومین علیهم السلام و احکام دین و شریعت گفته می‌شود، و در پایان نیز مصائب آن بزرگوار خوانده می‌شود و بر آن گریه می‌کنند، عمل مستحب مؤکدی است، که از أفضل القربات إلى الله تعالى محسوب می‌گردد.


نوشته شده در جمعه 89/9/12ساعت 9:20 عصر توسط شیطونک نظرات ( ) |


Design By : Pichak