سفارش تبلیغ
صبا ویژن


☆★☆ مذهب سرا ☆★☆

1 ـ گریه پیامبر در شهادت حضرت حمزه‏
حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره‏هاى برجسته و قهرمان اسلام بود که در نبرد اُحد به شهادت رسید. رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم در شهادت عموى خویش بسیار غمگین شد و او را سیدالشهداء نامید و در فراقش گریست.
در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموی رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم تأثیری شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زیرا یکی از بزرگ‌ترین مدافعان مکتب توحید و حامیان راستین خویش را از دست داده بود.
بنابراین، عکس العمل فرستاده‏ حق و پیامبر بزرگ الهی در مقابل این حادثه‏ دردناک سرمشقی جاودانه برای پیروان او خواهد شد.
حلبی در سیره خود می‌نویسد:
پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون از مثله کردن او آگاهى یافت با صداى بلند گریه سر داد.
این گریه و ناله از سوی آن حضرت برای عزای عمویش حمزه آن‌قدر شدید بوده است که ابن مسعود می‌‏گوید:
ندیدیم پیامبر بر کسی گریه کند، آن‌گونه که با شدّت در شهادت عمویش حمزه اشک می‏ریخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفته و با صدای بلند گریه کرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمویش می‌‏فرمود: ای عموی پیامبر خدا، ای حمزه! ای شیر خدا و شیر پیامبر خدا، ای حمزه! ای کسی که کارهای نیکو انجام می‌‏دادی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها و مشکلات را برطرف می‌‏کردی، ای حمزه! ای کسی که سختی‌ها را از رسول خدا دور می‌‏کردی.
اما اصل جریان گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم بر حمزه از این‌جا آغاز شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در بازگشت از اُحد صدای گریه را از خانه‏های مردم مدینه بر شهدا شنید:
رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از کنار خانه‌هایی از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور می‌کردند که صدای بکاء و نوحه بر کشته‌گان خودشان را شنیدند. چشمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم پر از اشک شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسید بن حضیر به خانه‌های بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر کردند تا غم و اندوه‌ خود را در سینه‌ها حبس کنند و ابتدا برای عموی رسول خدا صلى الله علیه وسلم عزاداری کنند.
از آن به بعد کسانی که سخن پیامبر را شنیده بودند قبل از گریه بر هر شهیدی اوّل برای حمزه عزاداری می‌کردند:
هیچ زنی از انصار بعد از شنیدن فرمایش رسول خدا که عمویم حمزه گریه‏کن ندارد، بر مرده‏ای گریه نمی‌‏کرد، مگر این‌که اوّل برای حمزه عزاداری می‌‏کرد.
استمرار گریه براى حمزه در تمام عزاها:
ابن کثیر مى‏گوید: تا به امروز زنان انصار پیش از گریه بر مردگان خویش، نخست بر حمزه مى‏گریند.
ابن عمر روایت نموده رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود که بر کشته‌های خود گریه می‌کنند. رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: حمزه گریه کن ندارد. رسول خدا صلّی الله علیه وآله بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زن‌ها برای حمزه گریه می‌کنند.
از آن روز تاکنون زنان ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند.
ابن کثیر بعد از نقل این خبر این‌گونه نظر می‌دهد:
این روایت شرط صحت را بر اساس قواعد مسلم را دارد.
واقدی نیز می‌گوید تا زمان ما این رویه ادامه دارد که ابتدا برای حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند:
از آن زمان تاکنون زنان ابتدا برای حمزه گریه و عزاداری می‌کنند.

ابن سعد هم همین مطلب را گفته است:
از آن روز به بعد است که انصار ابتدا برای حمزه وسپس برای کشته خود گریه می‌کنند.

آیا این عمل رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم دلیل بر مشروعیّت ندبه و گریه و عزاداری نیست؟
اهل ایمان و پیروان راستین پیامبر اکرم‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم سنّت عملی آن حضرت را ملاک اعمال دین می‌‏دانند، بنابراین، سیره عملی آن حضرت در اقامه‏ عزاداری و گریه در شهادت عمویش حمزه می‌‏تواند ملاک مشروعیّت عزاداری در مرگ و شهادت بزرگان دین و اولیاء الهی باشد.
2 ـ گریه پیامبر در شهادت جعفر بن أبی طالب
جعفر بن أبی طالب نیز از فرماندهان جنگ موته بود، که رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم با شنیدن خبر شهادتش به دیدن فرزندانش رفت، وقتی که وارد خانه شد فرزندان جعفر را صدا زد، آنان را می‌‏بوئید در حالی‌که اشک از چشمان مبارکش جاری بود.
أسماء همسر جعفر احساس کرد که برای همسرش اتفاقی افتاده است، لذا سؤال کرد:
پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیده‌ا‏ی؟
فرمود: بلی، امروز به شهادت رسیده‏اند.
أسماء فریادش بلند شد، زن‌ها دورش حلقه زدند، فاطمه زهراء سلام الله علیها وارد منزل شد و گریه می‌‏کرد، و می‌‏فرمود: وای عمویم!
پیامبر فرمود: گریه کنندگان باید بر همانند جعفر گریه کنند.
نمونه‏های ذکر شده علاوه بر سنّت و روش عملی رسول خدا، تأیید مراسم عزاداری و گریه بر مردگان، تقریر و امضاء آن حضرت نیز به حساب می‌آید؛ زیرا از ندبه و گریه‏ صاحبان مصیبت نهی نفرمود، بلکه فراتر از آن دستور به گریه و عزاداری را هم صادر فرمود.
3 ـ گریه پیامبر در شهادت زید بن حارثه
زید بن حارثه نیز از فرماندهان جنگ موته بود که به دستور رسول خدا و به همراهی جعفر بن أبی طالب، و عبد اللّه بن رواحه، رهبری جنگ را به‌ عهده گرفت، زمانی که خبر شهادت او اعلام شد رسول ‏خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم به منزل وی تشریف برد، دختر زید با دیدن پیامبر اکرم بغض، گلویش را گرفت و بلند بلند گریه کرد، پیامبر هم گریه کرد، سؤال کردند، چرا گریه می‌‏کنید؟ فرمود:
علاقه و محبّت دوست است به دوست.

4 ـ گریه پیامبر در مرگ فرزند خویش ابراهیم
ابراهیم تنها پسرى بود که در مدینه نصیب رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم شد، اما در یک سالگى درگذشت و پدر را در غم فقدان خویش به سوگ نشاند.
ابراهیم از مادری به نام «ماریه» به دنیا آمد، بیش از 18 ماه از عمرش نگذشته بود که دست قضا او را از پدر گرفت، آن حضرت در مرگ فرزند خردسالش گریان بود که عبد الرحمان بن عوف از گریه حضرت تعجّب کرد، عرض کرد: آیا شما هم در مرگ فرزند گریه می‌‏کنید؟ حضرت فرمود: ای پسر عوف، اشک ریختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است سپس فرمود:
چشم گریه می‌‏کند، و دل غمگین و محزون می‌‏شود، ولی‌ سخنی نمی‌‏گوییم مگر آن‌چه که خدا را راضی کند، ای ابراهیم ما در فراق تو محزون و غمگین هستیم.
5 ـ گریه پیامبر بر عبدالمطلب
پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم بر جد عزیزش گریست؛ ام ایمن مى‏گوید:
من پیامبر را دیدم که در زیر جنازه عبدالمطلب راه مى‏رفت و مى‏گریست.
6 ـ گریه پیامبر بر ابوطالب
درگذشت ابوطالب، عموى با ایمان و حامى عزیز پیامبر، نیز بر آن حضرت بسیار گران آمد، امیر المؤمنین علیه السّلام مى‏فرماید:
چون خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم، ایشان گریست و فرمود:
او را غسل دهید و کفن کنید و به خاک بسپارید، خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد.
7 ـ گریه پیامبر بر مادرش آمنه‏
روزى رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد. به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراهان خود را نیز به گریستن انداخت.
المستدرک، ج 1،ص 357 ـ تاریخ المدینه، ابن شبّه، ج 1، ص 118.
8 ـ گریه پیامبر بر فاطمه بنت اسد
فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امیرالمؤمنین علیه السّلام، نزد پیامبر بسیار محبوب بود، همو در سرپرستى رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم بسیار اهتمام ورزید. چون فاطمه در سال سوم هجرى درگذشت، پیامبر که او را هم‌چون مادر خویش مى‏دانست از رحلتش بسیار اندوهناک شد و گریست، مورخان مى‏گویند:
پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست.

9 ـ گریه پیامبر بر عثمان بن مظعون
حاکم در مستدرک می‌گوید:
رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسید و برای او گریست.
11 ـ گریه پیامبر بر سعد بن ربیع شهید اُحد
حاکم در مستدرک به نقل از جابر بن عبد الله انصاری می‌نویسد:
هنگامی‌که سعد بن ربیع در جنگ اُحد به شهادت رسید، رسول الله صلی الله علیه وآله به مدینه مراجعت نمود... آن حضرت به خانه او وارد شد ما هم به همراه او وارد خانه شدیم. جابر می‌گوید: به خدا سوگند در آن‌جا نه زیراندازی و اثاثیه‌ای وجود داشت. ما در کنار حضرت نشستیم و آن حضرت در باره شخصیت سعد بن ربیع سخن می‌گفت و برای او طلب رحمت می‌کرد،... هنگامی که زنان این جملات را از حضرت شنیدند، شروع کردند به گریه نمودن و در این حال چشمان حضرت نیز پر از اشک شد. و حضرت از گریه نمودن زنان نیز ممانعت ننمودند.

10 ـ پیامبر، عمر را به خاطر جلوگیری از گریه زنان نهی می‌فرماید
در متن زیر شاهدیم که عمر در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله از گریه جمعی از زنان که در تشیع جنازه‌ای شرکت نموده‌اند جلوگیری می‌کند اما رسول خدا صلی الله علیه وآله عمر را از این کار نهی می‌فرماید.
رسول خدا صلی الله علیه وآله برای تشیع جنازه‌ای خارج شدند و به همراه او عمر هم حاضر بود. در این حال صدای زنان به گوش رسید که گریه می‌کردند عمر با شدت با آن‌ها برخورد نمود. رسول خدا صلی الله علیه وآله به عمر فرمود: آن‌ها را رها کن که چشم اشک‌بار است و جان‌ها مصیبت زده و تازه از دست داده‌اند.
از عبارت فوق استفاده می‌شود که قول به حرمت بکاء بر میت که از سوی بعضی مطرح می‌شود چه بسا برگرفته از این عمل عمر باشد، اما با وجود نهی رسول خدا از این عمل عمر، هم‌چنان دیده می‌شود که بعضی با استناد به فعل او از گریه برای میت ممانعت می‌ورزند.
11 ـ پیامبر اشک را رحمت الهی می‌داند
دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله پیغام برای آن حضرت فرستاد که فرزندم را می‌خواهند دستگیر کنند به سراغ ما بیا [و کمکمان کن] رسول خدا صلی الله علیه وآله در پاسخ، کسی را فرستاد تا به او سلام برساند و به او بگوید: همه چیز از خداست هر چه را بخواهد می‌گیرد و هر چه را بخواهد عطا می‌کند و برای هر چیزی وقت و زمان مشخصی است، پس بهتر است که صبر پیشه کنی.
دوباره دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله به دنبال آن حضرت فرستاد و او را قسم داد که بیاید، از این رو حضرت برخاست و در حالی که سعد بن عباده و معاذ بن جبل و أبی بن کعب و زید بن ثابت و چند شخص دیگر به همراه او بودند به سوی خانه او رفتند، رسول الله صلی الله علیه وآله آن کودک را به مادرش برگرداند و این در حالی بود که حضرت نفس نفس می‌زد و اشک نیز از چشمانش جاری گردید، سعد عرض کرد: یا رسول الله! این اشک و گریه برای چیست؟ حضرت فرمود: این رحمتی است که خداوند در قلوب بندگانش قرار می‌دهد، و خداوند به آن بندگانی رحم می‌کند که آنها به دیگران رحم کنند.


نوشته شده در جمعه 89/9/12ساعت 9:15 عصر توسط شیطونک نظرات ( ) |


Design By : Pichak